تنها سرتیپ زن ارتش ایران متولد محله آبسردار تهران است. در دبیرستان همیشه ممتاز بوده و علاقهاش به درس خواندن، کار را به جایی رسانده بود که به پایههای پایینتر تدریس میکرد
شفاآنلاین>سلامت> فریده رکنیان، تنها سرتیپ زن ایران از خاطرات دوران جنگ و خدمتش در نیروی هوایی ارتش گفت.
به گزارش شفاآنلاین، تنها سرتیپ زن ارتش ایران متولد محله آبسردار تهران است. در دبیرستان همیشه ممتاز بوده و علاقهاش به درس خواندن، کار را به جایی رسانده بود که به پایههای پایینتر تدریس میکرد. پزشکی از کودکی در خون خانم دکتر بوده و پدر راهنمایش بوده تا پزشکی بخواند؛ البته پیشنهاد پدر، پزشکی زنان بوده و انتخاب خودش چشم پزشکی.خاطرات فریده رکنیان، جراح چشم به سرعت به روزهای ازدواجش با سرتیپ دکتر محمد باقر مشیری، متخصص(Expert) گوش و حلق و بینی میرسد. خانم دکتر جوان، سال دوم پزشکی به عقد دکتر مشیری در میآید؛ کسی که از کودکی در مدرسه نظام درس خوانده و پایهگذار طب هوایی در ایران بود. مرحوم مشیری از پزشکان حاذق گوش و حلق و بینی و از بنیانگذاران بیمارستان بعثت ارتش بود. استاد دانشگاه بود و در بیمارستان امیر اعلم هم تدریس میکرد. اعتقاد دکتر مشیری به انتخاب همسری از قشر پزشکان در کنار آشنایی پدرانشان با هم، ازدواجی را رقم میزند که حاصل آن سه پسر پزشک است و در تمام مصاحبه حضور پر رنگ دکتر مشیری در زندگی خانم دکتر دیده میشود، حتی شش سال پس از فوت او.ریاست دپارتمان جراحی و شرط سرتیپ شدن«خانمهای پزشک آن سالها باید سربازی میرفتند و من از این موضوع فراری بودم و نمیدانستم خودم روزی در ارتش خواهم بود.» با این جمله شروع میکند و سری تکان میدهد. ادامه میدهد: طی سالهایی که به خاطر همسرم و دورههای آموزشی ایشان در ایران نبودیم، این قانون برداشته شد و من بلافاصله پس از برگشت به کشور، امتحان رزیدنتی دادم و در رشته چشم قبول شدم. اول سال 1357 من رزیدنت چشم شدم و اوایل ورودم به این رشته، زمزمههای انقلاب شکل گرفت.او که ابتدای کار رزیدنتی در بیمارستان(Hospital) فارابی بوده با تمایل همسرش به همکاری در یک بیمارستان، وارد ارتش میشود. دکتر رکنیان ماجرا را اینگونه تعریف میکند: همسرم دوست داشت که باهم در یک محل کار کنیم و اینگونه من وارد نیروی هوایی شدم. سال 1360 که فارغالتحصیل شدم، همسرم رییس بیمارستان نیروی هوایی ارتش بود. البته انتخاب شدنش به این سِمت هم ماجرا داشت؛ دکتر مشیری پرونده سفیدی داشت و آقای خلخالی که برای انتخاب رییس بیمارستان آمدند بعد از بررسی، ایشان را برای این سِمت مناسب دیدند.خانم دکتر سرتیپ ابتدای ورودش به بیمارستان ارتش را اینطور تعریف میکند: من هم به درخواست دکتر مشیری، ابتدا به صورت قراردادی وارد بیمارستان شدم و روزی 40 تا 50 بیمار میدیدم. با شروع جنگ بخشنامه شد کسانی که میخواهند رسمی شوند یا از نیروی هوایی بروند. دکتر مشیری از من خواست که تقاضایم را بدهم و من هم درخواستم را نوشتم و پذیرفته شد.این سرتیپ با یادآوری روزهای سخت ابتدای جنگ، آهی میکشد و ادامه میدهد: ما ابتدا در بیمارستان نیروی هوایی (بیمارستان فجر امروزی) در خیابان پیروزی مستقر بودیم. در یک بازه زمانی، دکتر به دلیل برخی مسائل از بیمارستان نیروی هوایی رفت.تنها سرتیپ زن ارتش ایران، پیشینه بیمارستان بعثت را هم اینطور تعریف میکند: پیش از انقلاب، آمریکاییها بنای بیمارستان بعثت را گذاشتند و در واقع میخواستند این بیمارستان مانند جان هاپکینز شود، اما با انقلاب و شروع جنگ این طرح نیمه تمام رها شد. با انتصاب امیر شهید ستاری، ایشان خواستند بیمارستان بعثت تکمیل شود. برای این کار دکتر مشیری را انتخاب کردند و ما به بیمارستانی نقل مکان کردیم که تیرآهن و گچ و خاک بود. اولین اتفاق در آن زمان، ایجاد یک اتاق عمل صحرایی بود و اولین خلبان را دکتر آنجا عمل کرد و گفت که فعلا همین است و از پزشکان خواست با همان شرایط، کارشان را شروع کنند.رکنیان از راهاندازی یک ساله بیمارستان بعثت در آن زمان گفت و ماجرا را اینطور ادامه داد: کنار بیمارستان، ساختمان 6 طبقهای بود که در اختیار نرسینگ نیروی هوایی قرار داشت. دکتر مشیری از من خواست تا به صورت اقتخاری به این بخش رسیدگی کنم. من دانشگاه پرستاری را راهاندازی کردم و دانشکده را بازسازی کردم. حتی برای پرستاران خوابگاه ایجاد کردم و پرستاران نیروی هوایی، دریایی و زمینی زیر نظر من آموزش پرستاری دیدند.ماجرای انتخاب اولین سرتیپ زن ارتش ایران در سال 1369 اتفاق افتاد. در آن زمان دکتر رکنیان برای سمت رییس گروه دپارتمان جراحی بیمارستان در نظر گرفته شد و برای تصدی این سمت باید سرتیپ تمام میبود. ماجرا را با هیجان و البته متانت تعریف میکند: برای من درخواست رییس گروه دپارتمان جراحی بیمارستان شد. این سِمت باید به امضای رهبر میرسید. بعید میدانستند که یک خانم را معرفی کنند و مورد پذیرش واقع شود، اما این حکم امضا شد.درباره روابطش با امرای ارتش میگوید: از آنجا که خانوادهها و خود فرماندهان را جراحی میکردم، برایم احترام خاصی قائل بودند و من از این ارتباطات برای بهبود شرایط دانشجویان استفاده میکردم.کلاس درس دوران دفاعبیشترین تجربه و بیشترین خاطرات سرتیپ فریده رکنیان مربوط به دوران دفاع مقدس است. میگوید: مجروحانی که جراحی میکردم بیشترین خاطرات من را تشکیل میدهند. در آن دوران بیماری داشتم که در اثر برخورد ترکش، یک چشم را از دست داده بود و به چشم دیگرش هم امیدی نبود. او گمان میکرد که نابینا میشود، اما با معاینه دقیق و یاری خدا تمام تلاشم را کردم که حداقل یک چشمش حفظ شود.رکنیان بخشی از مطرح شدن اسمش بین فرماندهان ارتش را به خاطر همسر مرحومش میداند و میگوید: برخی از فرماندهان نمیدانستند همسر مرحوم مشیری هستم. یکبار که یکی از امیران ارتش برای سرکشی بیمارستان آمده بود، خواست بخش چشم را ببیند و آنجا اسم من را شنید و گفت که تعریفتان را شنیدم. تازه آنوقت بود که به ایشان گفتند خانم دکتر رکنیان، همسر دکتر مشیری است.تنها زن سرتیپ ایران که برخلاف انتظار، اخلاق مهربانی دارد میگوید: با بیمارانم و در جمعهای دوستانه بسیار مهربانم، اما در زمان تصدیام روحیه نظامی داشتم. چون در محیطی نظامی بودم و دانشجویان از من حساب میبردند؛ اگر جذبه نظامی نداشتم در ارتش کسی حرفم را نمیپذیرفت.رکنیان که سابقه بیش از چهل سال درمان حرفهای چشم را دارد، درباره پیشرفت علمی ایران نظرات جالبی دارد. سالها در کشورهای مختلف، شرایط درمانی را مشاهده کرده و درباره ایران میگوید: پس از انقلاب از لحاظ موقعیت علمی بسیار پیشرفت کردیم. زمانی که رزیدنت بودم، گروهی برای بازدید از بخش چشم دانشگاه به ایران آمده بودند. آنزمان میگفتند ما 50 سال از علم روز دنیا در درمان بیماریهای چشمی عقبیم.
هرچند از نظر من 200 سال عقب بودیم. حتی یادم هست برای تهیه یک کتاب مربوط به چشم پزشکی در دوران دانشجویی مجبور شدیم چند نفری پول بگذاریم و این کتاب را با کشتی برایمان از آمریکا آوردند. الان بیاغراق چشم پزشکی ما در دنیا در ردیفهای اول است. ورود کتابها و حضور در کنگرههای بینالمللی بسیار تاثیرگذار بوده و با افزایش آگاهیهای مردمی شرایط علمی ما بسیار تغییر کرده است. چندین سال پیش زمانیکه آمریکا بودم، دیدم تنها یک دستگاه لیزر بود که در مرکزی دانشگاهی وجود داشت، اما الان در ایران همه جا امکان انجام لیزر وجود دارد.خانم دکتر سرتیپ در پایان دوباره روحیات مادرانهاش نمود پیدا میکند و خطاب به پزشکان که مانند فرزندش هستند میگوید: معتقدم بیش از 90 درصد موفقیت ما به وجدان کاری بر میگردد. اگر پزشکی حوصله بیمار دیدن نداشته باشد و تنها برای پول کار کند، ضرر میکند. پزشکی را اگر دوست دارید ادامه دهید و در غیر اینصورت برای پول دنبال این کار نروید. برای اینکه موفق باشید همیشه انرژی مثبت داشته باشید و به چیزی که هدفتان است، علاقه و اشتیاق داشته باشید.تندرست نیوز