کسی که حتی روزی یک نخ سیگار بکشد، معتاد به شمار میآید، اما در این مورد خاص برای اینکه فردی را معتاد بنامیم یک کف و سقفی را باید در نظر بگیریم.
شفا آنلاین>اجتماعی> کارکردن در فضای مجازی انواع مختلفی دارد که یکی از این کارها بازیهای دیجیتال است، اما اینطور نیست که بگوییم هر کسی که مشغول بازیهای دیجیتال شد، به بازی اعتیاد دارد. درباره بازیهای دیجیتال بحث میزان و زمانیکه به آن اختصاص داده میشود بسیار مهم است، اما درباره موادمخدر و حتی سیگار اینطور نیست.
به گزارش
شفا آنلاین:کسی که حتی روزی یک نخ سیگار بکشد، معتاد به شمار میآید، اما در این مورد خاص برای اینکه فردی را معتاد بنامیم یک کف و سقفی را باید در نظر بگیریم.
بهتر است برای این بازیها بهجای واژه اعتیاد از وابستگی استفاده کنیم؛ البته بسیاری از سازمانها مانند APA و WHO نام اعتیاد را روی آن گذاشتهاند؛ زیرا آنها معتقدند بازیهای دیجیتال بهشدت وابستگی میآورند. بد نیست بدانید روانشناسی سایبری علم تازهای است که کارهای زیادی مانند واژهسازی و ارائه مقالات درباره آن انجام شده است. بستریشده در گیمنت
اگر فرض کنیم فردی واقعا درگیر بازیهای دیجیتالی شده است، باید بگوییم که همه پیشزمینههای اعتیاد به موادمخدر، سیگار، قلیان، مواد روانگردان و الکل هم در اینجا نیز صادق است. عوامل ایجاد اعتیاد چه درباره موادمخدر و چه درباره بازی و فضای مجازی مشترک است. فرد میفهمد این میزان وقتگذاشتن برای بازی اشتباه است، ولی نمیتواند خودش را کنترل کند که البته برای این وضعیت دلایلی وجود دارد. دلیل اول اینکه این فضا جذاب است و بازیها با مرحلهبندی جلو میروند.
هر مرحله پاداش مرحله قبلی است و اگر کسی در قبال یکی از رفتارهایش پاداش بگیرد، امکان تکرار آن رفتار در او بالا میرود. همین موضوع حس کنجکاوی افراد را بالا میبرد. دلیل دوم این است که این بازیها دو حالت را به افراد منتقل میکنند؛ حالت پیروزی یا ناکامی. احساس پیروزی با خود احساس غرور و سربلندی همراه دارد و فرد فکر میکند بر یک مانع بزرگ چیره شده است؛ پس میخواهد مراحل بالاتر را تجربه کند. معمولا این مراحل سقف هم ندارند. کسانی که این بازیها را طراحی میکنند با جامعهشناسان، روانشناسان و دیگر متخصصان مشورت میکنند تا بتوانند مغز را به بیشترین حد تحریک کنند و افراد را بهسوی بازیها جذب کنند. حالت بعدی ناکامی است.
فرد در این حالت احساس شکست میکند و در یک مرحله قفل میشود. در فرد اضطراب ایجاد میشود و سعی میکند بر این اضطراب چیره شود تا به مراحل دیگر برسد. سومین دلیل حس رقابتجویی است؛ رقابتجویی یکی از ویژگیهای انسان است. بچهها در مدرسه مدام از این حرف میزنند که مثلا در بازی کلشآفکلنز در کدام مرحله هستند و هر کسی که در مرحله بالاتری است، پز بیشتری میدهد. چهارمین دلیل این است که افراد به تحریک یک مد اجتماعی به این بازی کشانده میشوند؛ مثلا وقتی کلشآفکلنز در جامعه شایع شد، بزرگ و کوچک آن را بازی میکردند. بعد ممکن است بازی جدیدی بیاید و همه درگیر آن شوند و داستان به همین شکل ادامه دارد.
بالاخره این بازیها یک صنعت هستند و سازندگان آنها همه تلاش خود را برای جذب افراد میکنند. دلیل پنجم هم، نبود امکانات رفاهی مناسب در سطح جامعه است. تهران تنها پایتختی است که زندگی شبانه ندارد. پس افراد به سوراخهایشان میخزند و با بازیهای دیجیتال سرگرم میشوند. ششمین و شاید مهمترین دلیل هم، نداشتن سواد رسانهای است. آموزشوپرورش ما 16هزار ساعت تدریس میکند، اما حتی پنج ساعت هم به تدریس سواد رسانهای اختصاص نمیدهد. خانوادهها در ایران سواد رسانهای ندارند. پدر و مادرها اسیر تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی هستند و ساعتها وقت خود را در آن میگذرانند.
وقتی سواد رسانهای نباشد، طبیعی است که افراد جذب اینترنت شوند. سواد رسانهای باعث میشود افراد بهاندازه، بهموقع، به وقت ضرورت و به وقت نیاز از اینترنت و فضای مجازی استفاده کنند. نبود سواد رسانهای باعث میشود مادر روزی هشت ساعت در تلگرام وقت بگذراند؛ به این ترتیب، بچه هم که ممکن است از تلگرام سر درنیاورد یا برایش جذابیتی نداشته باشد، به بازی روی میآورد. بحث سواد رسانهای بسیار مهم است که هیچ دستگاه را متولی مشخص دولتی هدایت نمیکند.
در جامعه ما بسیاری از سوادهای دیگر نیز کم است؛ از جمله سواد عاطفی. همین باعث میشود زندگیها با طلاق روبهرو شود و افراد دچار شکست عشقی شوند. یکی از مشکلاتی که نداشتن سواد رسانهای ایجاد میکند، توجهنکردن به تناسب سن افراد و فضای مجازی مورداستفاده است. این بازیهای دیجیتال، طبقهبندی سنی خاصی ندارند؛ مثلا یک بچه 9ساله ممکن است یک بازی خشن را انجام دهد. ترویج خشونت شاید ناراحتکنندهترین پیامد این بازیها باشد.
گزارش میدانی از یک گیمنت در خیابان میرداماد
سرگرمی دیگری جز بازی نداریم
المیرا نوری: بهتازگی اعتیاد به فضای مجازی را در جرگه انواع بیماریها جای میدهند. مهم اما سنی است که افراد را به این بیماری مبتلا میکند و قاعده و قانون خاصی ندارد؛ البته که میزان درگیری کودکان و نوجوانان و تا حدی جوانان بیشتر است، اما افرادی هم هستند که با سن بالا به بازیهای دیجیتال علاقهمند میشوند و آن را رها نمیکنند. حالا ما برای دیدن تعدادی از این نوجوانان و گفتوگو با آنها به یک گیمنت رفتیم. مغازهای نسبتا کوچک، با کامپیوترها و مانیتورهای فراوان. تعداد صندلیها آنقدر زیاد بود که دو نفر همزمان به سختی میتوانستند در آن تردد کنند. گذشته از اینها، شاید مشخصه بارز مغازه نور کم و دیوارهای صورتی تیرهاش بود و البته مشتریان خاص و بیحرکت. مشتریانی که تنها دستهایشان و سیاهی چشمانشان حرکت میکرد. هرکس به درون صندلی و میز خودش خزیده بود.
بستریشده در گیمنت
سیاوش 22 ساله و دانشجوی کارشناسی تربیت بدنی است. میگوید با اینکه در زندگیاش ورزش در اولویت است، اما یک بازیکننده حرفهای بازیهای دیجیتال هم هست. «روزی دو ساعت ورزش میکنم، دو ساعت هم برای بازی وقت میذارم، ولی معتاد به بازی نیستم. کسی که معتاده روزی 12 ساعت بازی میکنه. من از بچگی بازی میکردم. همه کنسولها رو از اول بازی کردم. پدر و مادرم اوایل گلایه میکردن، اما الان دیگه عادت کردن. بهنظرم بازی کردن بهتر از رفتن به سفرهخونه و قلیون کشیدنه. بازی یک سرگرمی سالمه. در ضمن من به کوهنوردی هم میرم. همه وقتم رو پای بازی نمیذارم.» در کنار سیاوش پسر دیگری نشسته است که از نظر سنی بهاندازه قابلتوجهی کوچکتر از اوست. جثهاش آنقدری کوچک است که در کاپشن قرمزش گم شده است. اسمش امیرطاهاست و میگوید 12 سالش است و روزی دو تا سه ساعت وقتش را در گیمنت میگذراند.
«دو ساله که پیاسفور بازی میکنم. بازی با کامپیوترم وقتی سه سالم بود شروع کردم. پنجشنبه و جمعهها خیلی بازی میکنم، درسم نه خوبه و نه بد. بهخاطر بازی کمی از درسهام عقب افتادم. مامانم فوت شده، بابام و برادرهام سعی میکنن جلوی بازی کردن منو بگیرن، اما نمیتونن. بابام به همه میگه که من دیگه حریف این پسر نمیشم. یهبار که داشتم میرفتم خونه مادربزرگم، یه گیم نت دیدم. رفتم بازی کردم. از اون روز شد که عاشق بازی شدم. بدون بازی حوصلم سر میره.
برادرامم سرشون تو کار خودشونه، اهل ورزشن.» در کنار صندلی امیرطاها، امیررضا نشسته است. با افتخار ویژهای از قدیمی بودنش در بازیهای دیجیتال میگوید. «13 ساله که دارم بازی میکنم. اوایل اسم خودم رو معتاد میذاشتم، اما الان بعد از 13 سال دیگه معتاد نیستم، مگر اینکه کنسول جدید بخرم. الان روزی سه تا پنج ساعت بازی میکنم. بازی مزاحم روابط خانوادگیم نمیشه. اینطور نیست که بهخاطر بازی مهمونی نرم. اتفاقا بازی تو مهمونیا خیلی میچسبه. با اعضای فامیل دستهجمعی بازی میکنیم. بعد از 13 سال آدم میفهمه که چطور مدیریت کنه. الان هم دانشگاه میرم، هم بازی میکنم، هم سفر میرم و هم ورزش میکنم. اوایل خانوادم ایراد میگرفتن، ولی الان فهمیدن که سرگرمی دیگهای جز بازی نیست. اهل هیچ چیزی جز بازی نیستم، نه قلیون نه سیگار.»
پسر جوان دیگری که در گوشه گیمنت نشسته است و مشخص است که نسبت به دیگران کمتر در بازی غرق شده است، با کنجکاوی خاصی به صحبتهای من با دیگر پسران گوش میدهد. سامان میگوید: «برای من درسم از همهچیز مهمتره. لیسانس کارگردانی دارم و با علاقه رشتهام رو انتخاب کردم. خودمو یک بازیکن حرفهای نمیدونم. فقط هفتهای سه ساعت بازی میکنم. بهنظرم کتاب خوندن همیشه کارساز نیست. تمرکز کردن رو واقعیت همیشه به درد انسان نمیخوره. با وجود این زیاد کتاب میخونم. مخصوصا نمایشنامه، اما گاهی میام گیمنت تا از فضای جدی زندگی فاصله بگیرم. اینجا دوستام رو میبینم. بازی برای من صرفا سرگرمیه، ولی برادر 16 سالهام شدیدا به بازی اعتیاد داره. اگر بازی نکنه خوابش نمیبره. خیلی تلاش کردم تا از سرش بیفته. ولی نشد.» صحبتم را با سامان تمام کردم و پیش پسر نوجوانی که 6 دانگ حواسش به کامپیوتر بود رفتم. بعید میدانم که حتی متوجه حضور من در گیمنت شده باشد. میگوید 15 ساله است.
سعی میکند تا جایی که ممکن است به من نگاه نکند و به بازیاش ادامه دهد. امیرحسین با یک مکث کوتاه به تمام سوالاتم جواب میدهد. «من حرفهای بازی میکنم. از پنج سالگی بازی میکنم. از بچگی پدر و مادرم راحت بازیهای مختلف رو در اختیارم گذاشتن، ولی الان کمی ناراحت هستن و میگن که بازی داره به درسهات صدمه میزنه، ولی من بلدم کاری کنم که هم درسم رو بخونم و هم بازی کنم. رشتهام تجربیه و معدلمم خوبه. توی خونه هم خیلی بازی میکنم. اینجا بیشتر به هوای دوستام میام که هم بازی کنم و هم اونها رو ببینم و گپ بزنیم. بازی رو به هنر و کتاب ترجیح میدم. موسیقی رو اصلا دوست ندارم. فکر کنم هر قدر سنم بالا بره بازهم از علاقهام به بازی کم نشه.»
امیرصدرا یکی از کوچکترین پسرانی است که در گیمنت سرگرم بازی است. چهره مهربانی دارد و از همان لحظه ورودم تمایل عجیبی به گفتوگو با من نشان میدهد. «من هر روز اینجا نمیام. تو خونه هم اصلا بازی نمیکنم. چون خونمون به اینجا نزدیکه وقتایی که حوصلم سر بره میام. از 9 سالگی با کامپیوتر بازی کردم. بازیهای خشن و بزن و بکش دوست دارم. درسم خیلی خوبه. بیاجازه مامانم نمیام. مامانم بهم میگه برو بازی بقیه رو نگاه کن، ولی خودت بازی نکن. دوست نداره که با بچههایی که خیلی از خودم بزرگتر هستن بازی کنم. واسه همین منم بیشتر وقتا تنها بازی میکنم. هر وقتی که پول تو جیبی بگیرم میام بازی میکنم.»
کسری 18 ساله، دیگر پسری است که در گیمنت مشغول بازی است و حرف تازهای میزند. او نگاهش تنها سرگرمی نیست و به پول در آوردنی فکر میکند که شاید خیلی هم قانونی نباشد. او میگوید تنها سرگرمیاش بازی است. «چهار پنج ساله که بازی میکنم. کتاب غیردرسی زیاد میخونم، مخصوصا رمان. بازی رو هم حرفهای دنبال میکنم. از این بازیها میشه پول هم در آورد. در ایران بازی حرفهای جا نیفتاده. بازیهای تیمی زیادی هست که از طریقشون میشه پولدار شد.»
حضور در گیمنت سن و سال نمیشناسد. آریا کوچکترین پسری است که در گیمنت حضور دارد. پسرک 9 ساله از علاقهاش به بازیهای فکری میگوید. «این گیمنت رو خیلی دوست دارم. بعد از مدرسه با دوستام میایم و با هم گروهی بازی میکنیم. پدر و مادرم دوست ندارن بیام اینجا، ولی من به اونا اصرار میکنم و ازشون اجازه میگیرم. مادرم اجازه نمیده بازیهای خشن انجام بدم. خودمم دوست ندارم. تو خونه هم با خواهرم خیلی بازی میکنم.»
حرفهای مشتریهای گیمنت تقریبا شبیه هم است. کوچکترها دغدغه اجازه پدر و مادر دارند و بزرگترها با افتخار میگویند که به این بازیها معتاد نیستند حتی اگر روزی سه ساعت برایش وقت بگذارند. حالا وقت حرف زدن با مجید است. او مسئول امور مشتریان گیمنت است و درحالیکه جزوه دانشگاهیاش را جلویش باز کرده هم درس میخواند و هم به مشتریها رسیدگی میکند. او 24 ساله است و درباره سن و سال مشتریهایش میگوید: «اینجا با هر سن و سالی میان. از پسر 37 ساله که بهترین شغل و جایگاه رو داره تا بچههای چهار ساله که با پدرشون میان. بیشتر مشتریای ما زیر 15 سال هستن.
بستریشده در گیمنت
کسی که به اینجا میاد اولین انگیزش سرگرم شدنه. من خودمم حرفهای بازی میکنم. البته ورزش هم دوست دارم. والیبالیست هستم، ولی من اگر روزی بچهدار بشم نمیذارم بچهام بشینه پای بازیهای کامپیوتری. بازی هم حدی داره. اعتیاد خوب نیست. بهنظرم پدر و مادرها باید از بچگی، کتاب خوندن رو به بچههاشون یاد بدن. اگر پدر و مادر اهل مطالعه باشن، بچه هم حتما اهل مطالعه میشه. پدر و مادر من زیاد اهل مطالعه نبودن. وقتی بچه بودم پول جمع میکردم و کتاب میخریدم.
الانم من زیاد کتاب میخونم، ولی بازی هم یه سرگرمیه دیگه. نباید به هیچ چیز عادت کرد. آدمایی که اینجا میان معتقدن نمیشه که همیشه کتاب خوند. بعضی وقتا هم باید کارای هیجانانگیز کرد. ما اینجا یه مشتری داریم که 37 سالشه. خیلی شغل خوبی داره، اما هر روز سر ساعت هفت میاد اینجا برای بازی. روزی دو ساعت بازی میکنه. اینجوری خستگی کار از تنش در میشه دیگه. یه روزایی اینجا آنقدر شلوغ میشه که بچهها بیرون مغازه صف میکشن. روزای تعطیل اینجا نمیشه سوزن انداخت. به خاطر همین ما میخوایم یه مغازه بزرگتر کرایه کنیم که بچههای بیشتری بتونن بازی کنن. الان مجبوریم به هر کسی فقط یک ساعت وقت بازی بدیم که بقیه بتونن بازی کنن.»
حین صحبتم با مجید نگاهی به سر تا سر گیمنت انداختم. هیچ کسی سرش را تکان نمیداد. بچههایی که گروهی بازی میکردند، فقط صدای هم را میشنیدند بدون اینکه به چهره هم نگاهی بیندازند. بعضی از آنها هدفونهای بزرگی روی گوششان گذاشته بودند، طوری که سرشان در بین هدفونها گم شده بود. هیچکس حاضر نبود حتی برای یک ثانیه چشمش را از صفحه مانیتور بردارد. ماجرای مسحورکنندهای که در صفحه مانیتور در جریان بود به هیچکس توانایی دل کندن از خودش را نمیداد. بهویژه اینکه بچهها میتوانستند با بازی کردن، در این ماجرای مسحورکننده مداخله کنند. سعی کردم بیشتر این بچهها را در حالت دیگری جز بازی کردن و پشت کامپیوتر نشستن تجسم کنم. کار سختی بود.
همانندسازی با قهرمانان بازی
گیو نصیری: هر سرگرمشدنی با بازیهای دیجیتال را نباید اعتیاد قلمداد کرد. شاید مهمترین بحث درباره این بازیها، محتوای آنها باشد نه تعداد ساعاتی که افراد با آن درگیر هستند.
برای پرداختن به بازیهای دیجیتال اصلا و ابدا نباید محتوای بازیها را شوخی گرفت. محتوای اینگونه بازیها بسیار تاثیرگذار است و میتواند روی سبک زندگی افراد و حتی تصمیمهایشان اثر بگذارد. از نگاه روانشناسی شاید مهمترین دغدغه این باشد که ببینیم درونمایه مناسب برای اینگونه بازیها چیست و چه چیزی اختلالساز است و چه چیزی اخلاقی است و حتی چه چیزهایی باعث رشد میشود. ما بهعنوان روانشناس موظفیم، در نظر داشته باشیم معیارهای مناسب بازی برای هر سنی، چه چیزی است. اینکه به کل و بدون بررسی این بازیها را منع کنیم شبیه این است که صورتمسئله را پاک کنیم. این کار بیشتر نشان از ناتوانی در مدیریت و حل مسئله دارد و باعث میشود ما با منع بیمورد، افراد را ترغیب کنیم که به سمت این بازیها بروند.
اما بعد از بررسی محتوایی بازیها، باید به علتهایی بپردازیم که باعث میشود فرد به بازیهای دیجیتال عادت کند.
هرگاه ما از اعتیاد حرف میزنیم در واقع داریم از رفتاری پیشرونده که در آن زیادهروی وجود دارد سخن میگوییم. از اجبار به تکرار حرف میزنیم؛ حالتی که در آن درصورتیکه فرد از فعلی که به آن وابسته است دور بماند احساس ناخوشایندی را تجربه میکند. برای مثال کودک یا نوجوانی را در نظر بگیرید که به مرور زمان ساعتهایی را که در روز صرف این بازیها میکند افزایش میدهد و هرگاه که از این بازیها دور است، احساس خوبی ندارد. این کودک در صورت بازینکردن و دوری از رایانه ممکن است احساس بیقراری و بیتابی کند. ممکن است وقتی این کودک با والدینش به یک میهمانی برود، احساس ناخوشایندی را تجربه کند. بیقرار شود و مدام بهانه بگیرد و بگوید من حوصلهام سر رفته است. دوست دارد به خانه برگردد. این جمله «حوصلهام سر رفته» گاهی میتواند معیار تشخیص باشد چون کودک یا نوجوان به این اشاره میکند که در حال حاضر توانایی سرگرمکردن خودش را ندارد.
دلایل اعتیاد به این بازیها، شباهتها و تفاوتهایی با دیگر اشکال اعتیاد دارد.
بستریشده در گیمنت
از شباهتهای آن میتوان به احساس تنهایی اشاره کرد. احساس تنهایی یا دوری از دیگران یا احساس طردشدگی، عامل موثری در تمامی اشکال اعتیاد است. افراد تنها مستعد کشیدهشدن بهسوی اعتیاد هستند. همچنین عزت نفس و اعتماد به نفس پایین میتواند از عوامل مهم روی آوردن به هر اعتیادی باشد، اما یادمان باشد بسیاری مواقع خود خانوادهها هنگامی که حوصله ندارند یا میخواهند بچههایشان را سرگرم کنند، کودکشان را به این بازیها تشویق میکنند.
بسیار پیش آمده که پدر و مادر برای این که کارهای خودشان را بدون دردسر انجام دهند، کودکان را در مقابل رایانه یا تلویزیون مینشانند. خانواده نقش مهمی در عادتکردن بچهها به بازیهای دیجیتال دارد. باید در نظر گرفت که بچهها در سنین پایین رفتار یکدیگر را تقلید میکنند. کودکان و نوجوانان بسیار تحتتاثیر رفتار همسالانشان هستند و همین به گرایش بچهها به بازیها دامن میزند، اما مهمترین تفاوت این اعتیاد با انواع دیگر آن در این است که افرادی که احساس سرخوردگی و تحقیرشدگی دارند با همانندسازی خود با شخصیتها و قهرمانهای درون بازی، احساس ناتوانی خود را جبران میکنند و بهاین ترتیب برای خود اعتماد به نفس کاذب میخرند.آسمان آبی