کد خبر: ۱۸۱۲۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۰ - ۲۳ دی ۱۳۹۶ - 2018January 13
سانشاین - به معنای آفتاب - دختری است که به مهدکودک می‌رود و دوستان خوب زیادی دارد. او قلک صورتی رنگی دارد که برای خرید چیزهای مورد علاقه‌اش در آن پول می‌ریزد
شفاآنلاین>سلامت> این روزها ختر پنج‌ساله‌ای در مرکز توجه مردم در شبکه‌های اجتماعی قرار گرفته است. او با قلبی بزرگ کاری کرده که باعث شده آدم های زیادی در این کره خاکی اشک بریزند.

به گزارش شفاآنلاین، سانشاین - به معنای آفتاب - دختری است که به مهدکودک می‌رود و دوستان خوب زیادی دارد. او قلک صورتی رنگی دارد که برای خرید چیزهای مورد علاقه‌اش در آن پول می‌ریزد.

 اما اتفاقی خاص در مهد کودک(kindergarten) باعث می‌شود تا او قلکش را بشکند و پول آن را به مدرسه هدیه بدهد. او دلیل کارش را برای مادربزرگش توضیح می‌دهد و همین کار باعث می‌شود مادربزرگ داستان نوه‌اش را در صفحه اجتماعی‌اش تعریف کند.

او می‌نویسد: در اتاق نشسته بودم و مشغول کاری بودم که سانشاین را دیدم با دستی پر از پول روی زمین نشست و مشغول شمردن آنها شد. خیلی کنجکاو شده بودم، اما چیزی نپرسیدم. بعد از اینکه پول‌هایش را شمرد و آنها را در کیف مدرسه‌اش ریخت، از او دلیل کارش را پرسیدم. وقتی داستان را تعریف کرد، جز گریه کاری از دستم برنیامد.

او گفت یکی از بچه‌ها پول شیر ندارد. خانواده فقیری دارد و مادر او به اندازه کافی پول ندارد تا به مدرسه بدهد و دخترش صبح‌ها شیر بخورد. به همین خاطر دلم خیلی برایش سوخت و تصمیم گرفتم به او کمک کنم.

 وقتی سانشاین داستانش را تعریف کرد، سرم را پایین گرفتم تا اشک‌هایم را نبیند. او کوله‌اش را به دوش انداخت و با چهره‌ای خندان و قلبی بزرگ راهی مدرسه شد تا دوستش را خوشحال کند. به خاطر داشتن چنین نوه‌ای احساس غرور می‌کنم.

در حالی که جهان را نفرت فرا گرفته است و جنگ و خونریزی در جای جای آن دیده می‌شود، اما هنوز قلب‌های بزرگ و مهربانی وجود دارد که امید را در دل‌ها زنده نگه دارد.

جَکی، مادربزرگ سانشاین می‌گوید: «سانشاین خودش این کار را کرد. بخش قابل توجه داستان این بود که او از کسی سؤالی نپرسیده یا کمکی نخواسته بود.

 او خودش تصمیم گرفته بود تا پولش را به دوستش هدیه بدهد؛ می‌گفت دوستش پول تهیه شیر مدرسه را ندارد، در حالی که من شیر می‌خورم و او نگاهم می‌کند. نوه‌ام می‌خواست دوستش خوشحال باشد و حرف‌هایش زبانم را بند آورده بود.»

جَکی ادامه می‌دهد: «سانشاین به مدرسه رفت و درحالی که پول را به معلمش داد همه چیز را به او گفت و معلم از حرف‌های او شوکه شد.

با این کار به مدرسه رفتم و پرسیدم چه تعدادی از بچه‌ها پول شیر ندارند. همانجا مقداری پول دادم تا آنها هم شیر بخورند و تنها نمانند.»

بعد از این اتفاق، جَکی و نوه‌اش تصمیم می‌گیرند تا پروژه‌ای را در این رابطه فعال کنند. نام آن را هم «مأموریت برای پول شیر» می‌گذارند. در مرحله اول آنها تصمیم می‌گیرند تا 5 هزار دلار پول جمع کنند، اما بعد از مدتی کوتاه این پول از 9 هزار دلار هم عبور می‌کند.

حالا بچه‌های فقیر(Poor) مدرسه سانشاین می‌توانند تا آخر سال شیر بخورند و کنار دوستانشان شاد باشند. حالا سانشاین و قلک ‌اش خوشحال هستند که بقیه بچه‌ها هم شیر می‌خورند، می‌خندند و از زندگی لذت می‌برند.
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: