داستان مرگ و معلولیت کولبران را سالهاست که رسانه ها تعریف میکنند و باز هم حل نمی شود. در تمام این سالها حتی یک بار هم کلنگ ساختهشدن یک کارخانه در این مناطق زده نشده است.
شفا آنلاین>اجتماعی>عده ای از آنها میمیرند، عدهای فلج میشوند، عده ای از کارافتاده میشوند، عده ای زیر فشار بار سنگین سکته میکنند؛ مرگ کولبران در این سرزمین نزدیک مرز طبیعی است. پسربچهها از کودکی می دانند اگر کار نکنند، نانی سر سفرهشان برای خوردن پیدا نمی شود. آنها از کودکی پدر، عمو، دایی و برادرهایشان را می بینند که با کولبری و درآوردن یک لقمه نان حلال، زندگیهایشان را میگذارنند. حرف زدن از کار و کارخانه و اشتغال در شهرهای مرزی ایران، چیزی شبیه شوخی است.
داستان مرگ و معلولیت کولبران را سالهاست که رسانه ها تعریف میکنند و باز هم حل نمی شود. در تمام این سالها حتی یک بار هم کلنگ ساختهشدن یک کارخانه در این مناطق زده نشده است. زندگی مردم کردستان و سنندج، پر از روایت مرگ هایی است که در کورهراههای مرزی اتفاق میافتد. کولبرانی که با تیر اسلحه ماموران نیروی انتظامی میمیرند، کولبرانی که در زمستانهای سرد زیر برف و بهمن جان می دهند؛ کولبرانی که طعمه گرگهای کوهستانها میشوند؛ کولبرانی که روی مینهای باقی مانده از دوران جنگ می روند و کشته می شوند...؛ این زندگی مردم شهرهای مرزی ایران است. خیابانها و خانههایی که مرگ دست از سر مردانش برنمی دارد. فرقی ندارد لیسانس باشند یا بیسواد، دانشآموز باشند یا دانشجو؛ باید برای سیرکردن شکمشان کولبری می کنند، چون راه دیگری ندارند. سال گذشته چهار کولبر سردشتی در بهمن جان باختند؛ چهار نفر که همگی دانشآموز دبیرستانی بودند. دانش آموزانی که بعضی از آنها پدرانشان را نیز در راه کولبری از دست داده بودند و باید خرج زندگی را می دادند تا مادران، خواهران و برادرانشان زنده بمانند.
از گرسنگی، زنان هم کولبر شدند
بعضی از زنهای مریوان و سردشت که همسرانشان در کورهراههایهای مرز کشته شدند هم برای تامین خرج زندگی بچه هایشان کولبری می کنند. زنان کمسن و سالی که زیر فشار بار زندگی صورتهایشان، چنان پیر و شکسته می شود که سنشان را دوبرابر نشان می دهد. از طرف دیگر پسربچههایی که در شهرهای مرزی به دنیا میآیند، از 12 یا 13 سالگی همراه با پدر یا دوستانشان شروع به کولبری را تجربه می کنند. دیدن جای خالی همکلاسیهایی که تا دیروز کنار بقیه درس میخواندند و یک شب برای بردن بار به آن طرف مرز کشته شدند، برای دوستانشان دردناک است. ازطرفی دولت به بعضی از کولبران کارت کولبری داده که میتوانند با آن کارت، برای بردن بار پول بیشتری از صاحب بار بگیرند؛ چون نشان می دهد که کارشان قانونی و مجوزدار است. کولبران بدون کارت نیمی از دستمزدشان را نمیتوانند مطالبه کنند چون کارشان غیرقانونی است. همچنین زن ها و پسران کمسن و سال چون شرایط کار کردن را ندارند، نمیتوانند کارت بگیرند؛ پس برای بردن مسافتها بار هفت تا هشت کیلویی، 40 یا 50 هزارتومان دستمزد میگیرند؛ به جای اینکه 150 تا 200 هزارتومان بگیرند. وقتهایی هم هست که گروه های کولبری در میانه راه ناگهان دچار بهمن می شوند، آنوقت از گروه 10 نفری، چهار نفرشان زنده میمانند و گاهی هم همه آنها زیر بهمن و برف میمانند و جان می دهند. روز بعد در شهر خبر می رسد گروهی از مردان کولبر دیگر به خانه بازنمیگردند. مردم شهر عزادار می شوند و خانوادههایی از نان شبشان باز میمانند.
دستهایم پر از خونمردگی بود
محمد، برادر یکی از جوانهایی که سال گذشته در بهمن سردشت جان باخت ،13 ساله است. او میگوید: «اولین باری که بلند کردم 12 کیلو بود؛ برادرم روی کولم گذاشت. بارها را در جعبههای چوبی گذاشته بودند و دورش را با نخ های کلفت بسته بودند تا باز نشود. راه 10 ساعته را 15 ساعته رفتیم. وقتی برگشتم خانه ،تمام دستهایم دچار خونمردگی شده بود؛ کمرم را نمی توانستم بلند کنم. مادرم پشتم را با روغن مالید و گریه میکرد و زیر لب هم برایم دعا میخواند. 150 هزارتومان پول اجاره خانهمان بود که با همان یکبار کولبری دادیم. صاحبخانه فشار آورده بود و میخواست وسایلمان را بیرون بریزد». پدر محمد پنج سال است که خانهنشین است. سال ها قبل وقتی در کورهراه های نزدیک مرز بار 45 کیلویی پوشاک را به دوش گرفته بود،روی مین رفت و هر دوپایش را از دست داد. تا ساعت ها هیچ کسی نبود به دادش برسد تا اینکه بعد از مدتی، محلی ها پیدایش کردند واورابه بیمارستان سلیمانیه بردند. چند روز آنجا ماند و وقتی بیرون آمد تا مدت ها سعی میکرد بتواند راه برود و خرج زندگی را از همان راه کولبری تامین کند اما هیچکدام از ترفندهای همسرش نتوانست پایش را درست کند. در کردستان این گونه است که وقتی کولبری پایش روی مین میرود و قطع می شود، با نخ های به هم تابیده شده برایش زانویی مصنوعی درست میکنند و به انتهایش چوبی میچسبانند تا بتواند راه برود اما پای پدر محمد، هیچ وقت خوب نشد که نشد».
برای کولبران هر رفتی، بازگشتی ندارد
بیابانها و کوهستانهای مرزهای ایران، روایت عجیب و غریب مرگ کولبرانی است که درپی لقمهای نان برای گذراندن معمولی زندگیشان هستند. گاهی گرگ به جمع هشت نفرهشان میزند و یکی را طعمه میکند. شانس بیاورد، گرگ دست یا پاش را از جا دربیاورد و او را نکشد. اینگونه وقتها هیچ کسی نمی تواند به دیگری کمک کند چون بقیه هم طعمه گرگ های گرسنه می شوند. باید بایستند و در تاریكی و سرما اشک بریزند و مرگ رفیقشان را تماشا کنند یا وقتی نیمهشب جایی میان کوههای بلند، بار روی دوششان تکان میخورد و آنها را ته دره پرتاب میکند. هیچ کسی نمیتواند به کمکش برود. کولبرها میایستند و به چشم برهم زدنی، بازی زندگی راتماشا میکنند که در اندک زمانی همهچیزشان را از بین می برد. شاید وقت هایی که پاها یا کمرشان حتی یک قدم دیگر یارای شان نمی کند، می دانند باید به راهشان ادامه دهند چون یا سرمای هوا نابودشان می کند یا اسیر گرگ می شوند و یا ماموران شناسایی شان میکنند و تیر میخورند. کولبرها هر شب در بیابانهای سرد و تاریک، مرگ را به چشم هایشان می بینند. شبانه زندگیشان را قمار می کنند، چون میدانند گرسنگی از پا درشان میآورد. شبهایی که در آن عده ای کشته می شوند و فردا صبح معلوم می شود چه كسي مرده و چه كسي زنده است. شاهو، 25 سال دارد و از 12 سالگی کولبری کرده است.او میگوید:« هر روز که می گذرد، بیشتر به این فکر میکنم که این دردهایی که هر شب به سراغم میآید کی من را از پا می اندازد. یعنی تا کی از کار افتاده میشوم. من یک دختربچه 6 ساله و پسري دوساله دارم که باید برایشان روزی ببرم». شاهو وقتی میشنود که وزیر کشور گفته کولبری ممنوع شده، پشت تلفن اندکی سکوت می کند و می گوید:« یک وقتی می خواستند ما را بیمه کنند، برایمان کارت درست کردند و حالا می گویند که ممنوع شده. این یعنی اینکه میخواهند ما را بکشند. چون هیچ کاری در کردستان برای پول درآوردن نیست. حالا که ممنوع شده، ما از گرسنگی می میریم».
هر سال ٥٠ تا ١٠٠ کولبر قربانی میشوند
عبدالکریم حسینزاده، نماینده مردم نقده و اشنویه در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون عمران درباره ساماندهی این کولبران گفته بود: «واقعیت این است که کولبران از سر فقر و نداری به این شغل رو آوردهاند؛ چه آنهایی که پوشاک میآورند و چه آنهایی که وسایل بار میزنند. آنها هیچکدام صاحب بار نیستند و از همه این رفت وآمدها و بارکشیهای سنگین، پول ناچیزی میگیرند. هر چه سود است ، خود قاچاقچیان اصلی که وسایل و اجناس را در بازار میفروشند، تصاحب میکنند. از نظر من تمام کولبران در یک شرایط قرار دارند».قانون