کد خبر: ۱۷۷۴۴۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۰ - ۲۲ آذر ۱۳۹۶ - 2017December 13
چیزی که پشت صحنه همه نوع ساخت و سازهای سرزمین مان است، کلیت برنامه‌های توسعه شهری است که نه تنها مخرب شهرها است بلکه پایین آورنده کیفیت‌های زیستی و نابودکننده روح ایرانی بوده است.
شفاآنلاین>سلامت> زلزله اخیر کرمانشاه بهانه‌ای است تا از این فرصت، برای «پرده‌ برداری» از یک ویرانی تمام عیار در تمام شهرهای ایران استفاده کنیم و بگوییم که هر آنچه در این شهرها طی این سال‌ها ساخته‌ایم غلط بوده و اساساً به بستر مرتبط نیست.

به گزارش شفاآنلاین، البته ما امروز از کشته‌‌های حادثه کرمانشاه، از بی‌‌مدیریتی و کم ‌توجهی نسبت به استانداردهای ساخت و ساز نگران و معترضیم؛ اما چیزی که پشت صحنه همه نوع ساخت و سازهای سرزمین مان است، کلیت برنامه‌های توسعه شهری است که نه تنها مخرب شهرها است، بلکه پایین آورنده کیفیت‌های زیستی و نابودکننده روح ایرانی بوده است.

 این رویداد تلخ را برای بازگو کردن یک تلخی مهیب ‌تر بهانه می‌کنیم  شاید مؤثر واقع شود.
سال‌های سال است که شاهد تغییراتی در وضعیت شهرهای ایران هستیم. این تغییرات عموماً به سمت از بین رفتن شهرها است. تغییراتی که در نتیجه سیاست‌های مشخص و البته غلط و غیرمربوط به این زمینه تدوین شده‌اند.

مسائل مختلفی بر چگونگی این اتفاق مهیب تأثیر گذاشته است، اما هرچه بوده، مهم‌ترین علتش نشناختن سرزمین، ظرفیت‌های تمدنی و بنیادهای غیرفیزیکی جامعه ایران است که تاریخ هزاران ساله دارد. مدرنیسم این تغییرات را با جایگزین کردن فضایی دیگر، غیر از آنچه مردم سال‌های سال در آن زیسته بودند به وجود آورد و آن البته یک مدرنیسم شکلی بود.

مسأله‌‌ای که در این گفتار، من سعی می‌کنم از زوایای گوناگون به آن نگاه کنم، مسأله‌ حیات شهری و کیفیت(Quality) زیست در سرزمین تاریخی ایران است. سرزمینی که به خودش تعلق ندارد بلکه به جهان متعلق است. بخش عمده‌ای از تاریخ جهان، از این سرزمین آغاز شده و در فرآیند تکوین، در این حوزه تمدنی شکوفا شده است.

این گفتار، به نوعی پرده‌‌ برداری از یک ویرانی دردآور تمدنی یا صحبت از داستان یک انقراض است. ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که، درجریان ورود مظاهر مدرنیسم به ایران، یکی از موضوعاتی که مورد بحث است و زمینه را برای این دگرگونی فرهنگی فراهم می‌کند، بستر شهر است.

«شهر» به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین مقوله ‌های انسانی که در تعامل با زندگی اجتماعی انسان قرار دارد، از کوچک‌ترین تغییرات متأثر می‌شود و این تأثیر در ابعاد و شئون مختلف و درهمه اندام‌های آن رسوخ می‌کند و بعد از آن است که باید انتظار داشته باشیم براحتی و سهولت نتوانیم این تأثیر را از حافظه شهر پاک کنیم، تغییراتی که کیفیت زیست ما را متأثر می‌سازد.

در قرن اخیر، همان‌طور که شهر، دارای قلمروی جدید به اسم خیابان می‌شود، وسیله نقلیه به سرزمین تاریخی ایران ورود پیدا می‌کند، مدیریت شهری از آنجا که در بستر فضای تاریخی قرار گرفته و کاملاً با داشته‌های فرهنگی و تاریخی و آثار معماری متصل به گذشته مواجه است، به نظر می‌رسد با وجود این مقدار کیفیت فضایی منسجم نسبت به اهمیت آن بی‌توجه و بی‌تفاوت و نسبت به حفظ آن مبادلات است. یک شیدایی و یک هوس رؤیایی و سیری‌ناپذیر برای مدرن کردن شهرها وجود دارد و اساساً بدون توجه به ارزش‌ها و داشته‌های فضایی و کالبدی خود سعی می‌کند که همه چیز را «تغییر» دهد و به سوی یک تصوری که از فضای آینده دارد به پیش رود.

معلوم نیست که این نگاه به مدرنیسم واقعاً چه جور موجودیتی است و چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا از انسانی برمی ‌آید که از این شکل زیستن به نوعی کهنه خسته شده است؟ آیا تمایل به تغییر دارد یا صرفاً یک رفتار توأم با سرکشی و دهن کجی نسبت به این فضای کلاسیک هزاران ساله است که تغییرات به سختی در آن رخ می‌دهد؟ و شاید همه اینها توأمان باهم است.

موضوع شهر و فضا را به طور موقت رها می‌کنیم و به حوزه دیگری مانند شعر و ادبیات رجوع می‌کنیم، آنگاه خواهیم دید، این دگرگونی و این تغییر در آن عرصه نیز اتفاق افتاده است.

شعر نو، شعر نیمایی و شعر سپید، از لابه ‌لای فضای متعصب نسبت به قصیده و غزل سر برآورده و جامعه را متأثر ساخته و تأثیرات خود را نسبت به آینده‌ نیز بیان داشته است. اما هیچ وقت وجود شعر نو باعث نشده که شعر کلاسیک ایران تخریب شود و آن نوع فضای هنری از بین برود، از آنجا که قله‌های باشکوهی در شعرهای کلاسیک ایرانی مثل حافظ، فردوسی، سعدی و مولانا و سایرین وجود دارند و همچنین به جهت آنکه بسیاری از این تغییرات در فضای فیزیکی اتفاق نمی‌افتاد و در فضای معنوی و مفهومی اتفاق ‌افتاده؛ بنابراین در هر جا، این دو تفکر اجازه داشته ‌اند که در کنار هم، وجود داشته باشند و یک ایرانی بتواند در فضای شعر و ادبیات کلاسیک و همین‌طور شعر نو، قرار بگیرد و استفاده کند، این دو را در تعامل قرار داده است.

حال به موضوع شهر، فضای شهری و معماری(Architecture) می‌پردازیم و خواهیم دید که البته ما معادل همان قله ‌های شعر و ادبیات را در معماری نیز داریم و هم در شهر کیفیت‌های منحصر به فرد و شاعرانه بسیاری داریم که می‌توانند هنوز چشمه جوشان بهره‌ برداری در جهت تعامل با گذشته و حفظ آن ارزش‌های فضایی باشند. اما اینها به سبب راهبرد اشتباه باعث شده تا ما همواره ارزش‌های فضایی شهر را با سیاست‌های نادرست تضعیف و به سوی ویرانی آنها حرکت کنیم. امروزه شهرها از موضوعات اصلی جهان هستند. این شهرها تفاوت‌های بسیار خیره‌ کننده‌‌ای با یکدیگر دارند؛ تنوعی که با موجودیت‌های دارای هویت مستقل، کیفیت‌های فضایی منحصر به فردی را ارائه می‌دهند، اما در برآیند یک نوع هماهنگی ویژه در اجزا با شکل و در معنا داشته ‌اند که می‌توان از آن به‌عنوان فرهنگ زیست شهری در سرزمین نام برد.

امروز پس از گذشت سال‌های سال از تغییر شیوه شهرسازی قدیم به شیوه جدید در ایران، ما با یک تخریب تمدنی مواجه هستیم. این چیزی بزرگتر از یک ضایعه ملی است و بسیار جای سؤال و تعجب دارد که چرا مسأله‌ای با این درجه از اهمیت، در اذهان عمومی و در بین مردم و در بستر جامعه، به آن پرداخته نشده و مورد توجه و تأکید قرار نگرفته‌ است!

امروز با توجه به وجود اهرم نظارتی مطبوعات و گستردگی نظامِ تبادلات اجتماعی و رسانه ‌ها، اگر کوچک‌ترین حقوقی از ملت ضایع شود عموماً برملا می شود و افکار عمومی نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند. اما اشتباه های بزرگی در دهه اخیر در رابطه با ساخت و توسعه شهری صورت گرفت؛

 که یکی از فاحش‌‌ترین آن در دهه اخیر با روش عجیب ساخت شهری موسوم به «مسکن مهر»، یکی از بزرگترین ضایعه‌‌ها نسبت به سکونت بشر در ایران اتفاق افتاد. کشور با سرمایه‌‌ای که داشت و البته آن امکان تاریخی برای ایران بود و می‌توانست مقدار زیادی از منابع مالی را در اختیار داشته باشد و با یک فکر صحیح و سنجیده زمینه بازسازی شهرهای ایران را به وجود آورده و یک تغییر اساسی در کیفیت ساخت شهری ایجاد کند، خود تبدیل به یک ضایعه‌‌ای شد که تأثیرات آن ممکن است تا دهه ‌ها بر کیفیت زیست شهری سرزمین باقی بماند.

در کلان، این نگرش اشتباه با حمایت‌های مالی و ساختار اداری و رسمی که به طور قانونی شکل گرفته است، مرتب در حال بلعیدن منابع زیستی این سرزمین به نفع تولیدات مخرب است.

آیا به این فکر کرده‌‌ایم که اگر ما آینده جهان را پس از ایجاد امنیت، در تعاملات ملی در توسعه و رونق گردشگری و دید و بازدیدهای تمدنی بدانیم، در آن سال‌ها که (البته این تاریخ برای بسیاری از کشورها بخصوص همسایه‌های ما مثل ترکیه آغاز شده) چگونه با قوانین ساخت و ساز اشتباه، شهرهای کاملاً شبیه به هم و البته بی‌‌کیفیت و «بی‌فضا»، با شباهتی باور‌نکردنی ایجاد کرده‌ایم که نمی‌توانند هیچ نوع جذابیتی را به گردشگر ارائه دهند؟

عمده این ساختار اشتباه با این قاعده 60 درصد سطح اشغال، که در همه جای کشور جاری است و سیاستگذار تصور و توجه ندارد که در این شهرهای مختلف و در این اقلیم متنوع در طول هزاران سال چگونه ساکنان شهر ساخت و ساز انجام دادند و خانه و شهر ساخته‌‌اند، آنگاه با ساده کردن مسأله بسیار پیچیده و حساسی که تأثیر آن در تمام شئون زندگی ما خواهد بود، معنای توسعه‌‌ای ناپایدار را برای آینده شهری ایران رقم زده و با این برخورد ساده‌لوحانه هزینه ‌ای گزاف را بر عهده مردم قرار داده است که کمترین نتیجه‌‌اش نابودی تمدن است.

به منظور نخستین اقدام؛ ضرورت دارد که هر نوع ساخت و ساز، امروز متوقف شود و اقدامات اساسی برای تنظیم نظام ساخت شهری در همه‌ شهرهای ایران به وجود بیاید. این یک نگرش روشنفکرانه یا یک سفارش دانشگاهی یا یک برداشت غیرکاربردی از مسائل نیست. در هر یک از شهرهای ایران حتی در شرایط بحرانی که رکود اقتصادی در بازار مسکن وجود دارد، باز در هر سال ۵ درصد و ۱۰ درصد کمتر و بیشتر ساخت و ساز صورت می‌گیرد. اگر این نظام تغییر کند و اصلاح شود، می‌شود امیدوار بود ساختمان‌هایی که به شهر اضافه می‌شوند بر اساس الگوی صحیح کیفیت فضایی به وجود آیند که ارزش زندگی کردن و دیدن داشته باشند.

 ما راجع به معیارهای سکونت یا حقوق سکونت صحبت می‌کنیم. این حقوق سکونت در ساختار و در شالوده شهرهای تاریخی ما وجود داشته است. چگونه می‌توانیم به آنها بپردازیم و چگونه به این معنا نزدیک شویم و چگونه آن را با زندگی جدید شهری تلفیق کنیم؟ آیا این رویکرد غیرممکن است؟ آیا این تجربه در بسیاری از کشورها وجود ندارد که ارزش‌های شهری و کیفیت شهری خود را حفظ کرده‌‌اند؟ آیا اگر ما به مدرنیسم نگاه کردیم، ضرورت ندارد که به پسامدرن نگاه کنیم و تجربه‌های غرب را نیز در حفظ و توسعه ارزش‌های تاریخی بافت‌های تاریخی پیدا کنیم و آنها را به کار ببریم؟

به‌ سادگی با یک بازدید چند روزه در بافت‌های تاریخی، هر یک از شهرهایی که دارای سابقه‌ تاریخی هستند در هر جای جهان می‌توانیم دریابیم که نظام ساخت شهری و نظام سکونتی در محدوده‌های تاریخی بسیار متفاوت‌ از نظام سکونتی با سایر محدوده‌های شهری است.

از طرفی، نوع راهبرد برای کیفی ساختن و منطبق با اصول و چارچوب‌های معماری و فضایی باعث می‌شود که هر مقداری که برای شهر هزینه می‌کنیم، این هزینه برای شهر، پایدار بماند. تبدیل به ارزش‌های جدید و کیفیت فضایی جدید ‌شود که خود باعث شکوفایی و رونق شهری است. در حال حاضر، برعکس آن اتفاق افتاده است. این نظام ساخت شهری، همچون یک هیولا، با برنامه ‌های غلط که در شهرداری‌ها تنظیم شده ‌اند، به ماشین بلعیدن منابع سرزمین تبدیل شده است. همین است که هر چند سال باید این ساختمان‌ها تخریب شوند و دوباره ساخته می‌شوند. اساساً هیچ کیفیتی را در این نوع ساخت شهری سراغ نداریم و اگر بخواهیم که ابعاد محتوایی و تأثیرات روحی و روانی این نوع ساخت شهری را هم بررسی کنیم به عمق فاجعه بیشتر پی خواهیم برد.

 سیاست‌های اشتباه توسعه شهری، باعث شده که به جای مراقبت از هویت شهری، کیفیت‌های شهری نیز از دست بروند. سکونتگاه‌هایی بی‌روح و بی‌کیفیت که مربوط به سرزمین ما نیست به وجود آمده است. اگر شما روزی از یکی از این خانه‌‌ها در یکی از شهرهای ایران بیرون بیایید و به شما بگویند که این چه شهری است؟ دیگر تشخیص نمی‌دهید. آیا ضایعه‌‌ای بزرگ‌تر و اختلاسی مهیب‌‌تر و از دست رفتنی جبران‌ناپذیرتر از این می‌توان سراغ داشت؟ البته که خسارت‌های روحی و روانی و مالی یک زلزله مهیب است اما....

 بحثی که اخیراً در دولت جدید، توسط وزارت راه و شهرسازی مطرح شد، بازآفرینی شهری است. این رویکردی درست نسبت به تغییر و ایجاد معماری شهری است. مفهومی که وزیر راه و شهرسازی، آقای دکتر آخوندی با عنوان ایرانشهری از آن یاد می‌کند.

با وجود اینکه این بحث بسیار درست، پخته و بنیادی است، اما سؤال اینجا است که آیا قوانین و مقرراتی که امروز شهرها با آن ساخته می‌شوند، برنامه‌ریزی‌‌ای که طرح‌های توسعه شهری با آن نظام تدوین و تصویب می‌شوند، متضمن کیفیت فضایی و هویت هر شهر است؟ طبیعی است که این برنامه ‌ای بسیار پیچیده و خلاقانه می‌خواهد.

راهکار
ضرورت دارد تا وزارت راه و شهرسازی که نقش اصلی و تعیین‌کننده در تدوین راهبردهای ساخت شهری و کیفیت‌های فضایی را دارا است، به نکات کلیدی ‌ای که در پی می‌آید، توجه کند و از این نهاد درخواست می شود تا نسبت به این بحران زیستی و تمدنی توجه ویژه معمول نماید.
1- ضرورت دارد تا الگوی ساخت شهری برای پهنه گسترده ایران، برای حداقل پهنه‌‌هایی که کیفیت‌های اقلیمی و جغرافیایی متفاوت دارند تنظیم شود و با برنامه فشرده و صورت‌بندی منطقی برای اجرایی کردن آن دنبال شوند.

2 - ضرورت دارد تا محدوده‌‌های بافت تاریخی برای شهروندان تعیین شود. به طوری که تفاوت زندگی در این محدوده‌‌ها با سایر مکان‌های شهر قابل تشخیص باشد و شهرداری نظام مدیریتی متفاوتی را بر این دو منطقه شهری معمول دارد.

3 - ضرورت دارد تا تدوین یک راهبرد مناسب برای ساخت و توسعه شهری در این مناطق ویژه؛ حتی به مدت چند ماه، هر نوع ساخت‌و‌سازی متوقف شود.

4 - ضرورت دارد تا در هماهنگی ستادی برای رسیدگی به این بحران ملی، کارگروه‌هایی متشکل از متخصصان شهرداری‌های مربوط به هر پهنه و سیاستگذاران امر مسکن و شهرسازی تشکیل شود و گونه‌شناسی مشخص برای ساخت و توسعه شهری در هر یک از این مناطق طراحی، تنظیم و تصویب شود.

به طور قطع بافت‌های تاریخی در شهرهای تاریخی ایران، محل آزمون و خطا نیستند.
به طور قطع باید در همه این بافت‌ها، کیفیت‌های فضایی و معماری ایجاد شوند که حداقل برای مدت 100 ساله و 200 ساله طراحی شده باشند. منابع زیستی، مسائل محیط زیست و مسأله آب در ایران، به قدری حیاتی است که باید این موضوع در دستور کار قرار بگیرد و یکبار برای همیشه این مسأله حل شود.

5 - ضرورت دارد تا محدوده تاریخی شهر، در چارچوب توجه به یک بافت، معماری- شهری برنامه ‌ریزی شود. صرفاً کدگذاری، لکه‌گذاری و نظام‌های برنامه‌ریزی شهری کفایت نمی‌کند و «نگرش معماری شهری» از زاویه برنامه‌ریزی شهری باید معمول شود و ضرورت دارد که برای تکه تکه از این بافت، برنامه‌های فضایی و معماری مشخص داشته باشیم و اینها بر اساس بیزینس پلان مشخص و با شناسایی همکاران اقتصادی طراحی شوند.

6 - امروز با توجه به تأکیدی که ریاست جمهوری، نسبت به ساخت مسکن در مراکز شهری دارند و با توجه به نگرشی که وزارت مسکن نسبت به ساخت مسکن در بافت دارد ضرورت دارد تا کیفیت‌های جدید منطبق بر الگوی سکونت در هرشهر به صورت ویژه طراحی شود. این نیازمند یک پژوهش بنیادی نسبت به ارزش‌ها، شالوده و سازمان فضایی شهر است. چیزی که به‌عنوان یک پژوهش برجسته در کتاب «باغشهر صفوی، بازشناسی هرمونتیک از سازمان فضایی شهر قزوین» سرکار خانم دکتر ویدا نوروز و مهندس محمدرضا جوادی، به آن پرداخته است و این یک نمونه از یک پژوهش کاربردی و ضروری است که باید برای همه شهرهای ایران انجام شود.

7 - ضرورت دارد که این الگو برای سایر شهرهای ایران گسترش یابد و با تمرکز بر این شناسایی دقیق و موشکافانه، اقدامات توسعه ‌ای صورت پذیرد.

8 - ضرورت دارد تا نسبت به شناخت الگوهای بومی خانه ‌های ایران تلاش شود. تمام تلاش‌هایی که در این حوزه صورت گرفته است، معرفی شوند و ارزش‌های ویژه‌ای که بسیاری از این تحقیقات و اقدامات و بعضاً طرح های معماری مرتبط که در این راستا بوده‌ اند، معرفی شوند. نمونه ‌ای از این رویکردها، رویکرد مهندس جواد حاتمی، استاد دانشگاه تهران است که در مجموعه کتاب خود آنها را به روشنی آورده است. همچنین کسانی که با موضوع ساخت شهری و معماری شهری ایران آشنایی داشته باشند، می‌دانند که وی از معدود کسانی است که بخشی از این راه را پیموده و می‌تواند الگوی بسیار مؤثری برای شناخت و تعریف معماری معاصر ایران و معماری شهری ایرانی ارائه دهد.

همچنین چهره ‌های شاخص معماری معاصر ایران، نیز می‌توانند با ارائه آثار در معرفی الگوهای معماری ایرانی همکاری کنند و در جهت ارائه‌ گفته‌مان معماری معاصر ایران، مورد توجه قرار بگیرند.
همان‌طور که جریان ساخت و ساز نظام بورژوازی با پروپاگاندا و ابزارهای خاص خود سعی دارد تا فضا را به نفع نگرش این ساخت صددرصد بی‌ هویت به پیش ببرد، وظیفه شورای عالی معماری و شهرسازی است که نسبت به ترویج گفتمان صحیح فعالیت نماید.

 وزارت راه و شهرسازی وظیفه دارد تا قوانین ساخت شهری را برای شهرهای ایران، منطبق با شرایط سکونت بومی تغییر دهد. این اشتباه ها و این بحران، باید هرچه سریع تر اصلاح شود و تا زمانی که امکان جبران ولو به سختی برای استفاده از ارزش‌های تمدنی شهرهای ایرانی وجود دارد، باید بتوانیم تغییر را به وجود آوریم. این کار یک نهضت عمومی می‌خواهد. این تغییر، تغییر کوچکی نیست. این تغییر، تغییری است که باید همه‌ کشور برای آن بسیج شوند.

در خاتمه، ریاست جمهوری محترم باید بدانند که به سبب اهمیت و مسئولیتی که ایشان در برابر حفظ و حراست از سرمایه‌های ملی کشور دارند این موضوع، دستورکار اصلی است که مربوط به تمدن ایران است و شهرها دارایی عمومی کشور محسوب می‌شوند و نباید مورد غفلت قرار بگیرند، که مورد غفلت قرار گرفته‌‌اند و نباید رها شوند، که تاکنون رها شده‌اند.

و اما همه‌ ما به‌عنوان ایرانی نباید به کیفیت زیست سرزمین و ارزش‌های فضایی شهرهایمان بی‌توجه باشیم. باید در رابطه با این اتفاق بزرگ و این تخریب عظیم هویت و تمدن سرزمین فریاد بزنیم و در جهت سامان‌ دادن به آن تلاش کنیم که این آثار تخریبی به مراتب بیشتر از یک زلزله داشته است، تخریبی به وسعت یک تمدن جهانی.

نیم نگاه
آیا به این فکر کرده‌‌ایم که اگر ما آینده جهان را پس از ایجاد امنیت، در تعاملات ملی در توسعه و رونق گردشگری و دید و بازدیدهای تمدنی بدانیم، در آن سال‌ها که (البته این تاریخ برای بسیاری از کشورها بخصوص همسایه‌های ما مثل ترکیه آغاز شده) چگونه با قوانین ساخت و ساز اشتباه، شهرهای کاملاً شبیه به هم و البته بی‌‌کیفیت و «بی‌فضا»، با شباهتی باور‌نکردنی ایجاد کرده‌ایم که نمی‌توانند هیچ نوع جذابیتی را به گردشگر ارائه دهند؟رضا پوروزیری- معمار و پژوهشگر توسعه شهری ایران
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: