کد خبر: ۱۷۵۲۳۸
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۱ - ۰۳ آذر ۱۳۹۶ - 2017November 24
نامه وارده
اگه یک ذره بهم محبت می کرد یه بار کنارم می نشست دستم و می گرفت بهم لبخند می زد یا حداقل یه شب کنارم می ماند من عاشقش می شدم ولی بی نهایت آدم خشک و بی احساسی هست ک برای زن کوچکترین ارزشی قائل نیست
شفاآنلاین :یکی از کاربران شفاآنلاین با ارسال نامه ای به بیان گوشه ای از رنج های چند ساله درخانه شوهرش پرداخته است که عین نامه را می خوانید.

 سلام. من شونزده سالگی بخاطر شرایط بد خانوادگی مجبور شدم ب اولین خواستگارم چشم بسته جواب مثبت بدم. کسی ک ن در آمد داشت ن خانواده درست و حسابی ن پس انداز ن قیافه. واقعا زشت. هیچی نداشت. عوضش تا فکر کنید عیب و ایراد خانوادگی و اخلاقی داشت. خیلی بی پولی و فقر کشیدم باهاش. مادرم تو خونه بی نهایت بداخلاق بود فقط بخاطر فرار از اخلاق گند مادرم باهاش ازدواج کردم. خیلی هم باهاش بدبختی کشیدم حالا بعد از دوازده سال ایشون پولدار شدن. ک اگه من نبودم نمی تونست بشه و واقعا حمایتش کردم ب حدی ک سال بسال نمی تونستم تو خونه چلوخورش بپزم از نداری ولی دم نمی زدم. 6 سال تمام همون لباس های دوره مجردی رو می پوشیدم حتی لباس زیر.حالا بگذریم از اعتماد بنفسی ک بهش می دادم و حمایت عاطفی و زناشویی. ک با وجود اینکه هیچ علاقه ای بهش نداشتم و واقعا از زندگی باهاش متنفر بودم و اونم آدم بداخلاق و بددهن و قلدر و مردسالاری بود ولی بازم بهش محبت می کردم چون کلن نمی تونم بداخلاقی کنم. اینم می دونم ک اونم من و دوست نداره. اگه یک ذره بهم محبت می کرد یه بار کنارم می نشست دستم و می گرفت بهم لبخند می زد یا حداقل یه شب کنارم می ماند من عاشقش می شدم ولی بی نهایت آدم خشک و بی احساسی هست ک برای زن کوچکترین ارزشی قائل نیست. هرگز نشده هیچ پول تو جیبی ب من بده حتی الان ک وضع مالیش خوب شده بازم می خواد مثل قبل من و بدبخت و فقیر نگه داره. هیچ وقت یه تیکه طلا یا لباس خوب برام نخریده و من واقعا همیشه خونه دیگران شرمنده ام ک باید همون مثلا روسری رنگ و رو رفته ی شش سال پیش رو سر کنم. هرگز اجازه نمی ده آرایش کنم. اجازه نمی ده از خونه بیرون برم. اجازه نمی ده ب کسی تلفن کنم. اجازه نمی ده خرید کنم. خونه فامیلا نمیبره و دوست نداره منم برم. کسی رو هم دوست نداره بیاد. فقط گاهی خیلی اصرار می کنم من و میبره توی ماشین یکم خیابون می گردونه برمیگردیم خونه. مادربزرگم همیشه می گفت رها خوشگل ترین نوه ی من هست واقعنم راست می گفت تعریف نمی کنم ولی فایده اش چیه ک تو این زندان دارم پیر میشم. شوهرم هم اصلا یکبارم بهم نگفته زیبایی. الان چند وقتیه خودش اهل تلگرام بازی شده بخاطر همین اینترنت وصل کرده ب خونه منم اینجا هیشکی رو ندارم. 5 ساله من و آورده شهر غریب دارم با تنهایی محض زندگی می کنم. هزار بار خواستم ازش طلاق بگیرم ولی خانواده ام حمایتم نکردن طوری ک انگار اصلا من دخترشون نیستم. دو بار خودکشی کردم ولی بازم کمکم نکردن. هر وقت می رفتم خونه بابام، مادرم بدتر از قبل باهام رفتار می کرد بطوری ک نمی تونستم تحملش کنم. در حالی ک کلن دختر مظلومی بودم توی خونه و هرگز اهل حاضر جوابی و زبون درازی نبودم. وقتی خودکشی کردم شوهرم نشست کنارم گفت دفعه ی بعد یجور خودت و بکش ک بمیری برادرم هم همین و گفت. چند بار واقعا خواستم همین کار و بکنم با این زندگی واقعا فکر می کنم جهنمی هم نمی شم. خدا مهربونه.
شوهرم طلاقم نمی داد. هرگز راضی نشد. پدر و مادرم هم همیشه میگفتن قانونا اون یه مرد کامله درحالی ک نبود. من واقعا تو خونه اش رنج و سختی می کشیدم ک هنوزم ادامه داره. 6 سال جلوگیری کردم حامله نشم تلاش کردم طلاق بگیرم هر جا رفتم گفتن نمی تونی. آخرش خسته شدم گفتم من ک هیچ کس و ندارم حداقل واسه خودم یکی رو بسازم این بود ک گذاشتم حامله بشم. به محض اینکه باردار شدم شوهرم من و از لحاظ جنسی ولم کرد بعد از یک سال باهاش دعوا کردم ک چرا رابطه مون و قطع کردی هر چی میگم نمیای ولی بازم فایده نداشت. هفت ماه بعد از اون یکبار اومد بعدشم چند ماه دیگه بازم با اصرار و دعوای من اومد. دوباره حامله شدم ولی اون دیگه طرفم نیومد. هر کاری می کردم هر ترفندی ب کار می بستم با زبون خودم می گفتم بازم فایده نداشت. کلن رابطه زناشویی مون واسه 5 سال قطع شد. حالا دیگه اصلن من و نمی دید می اومد خونه با بچه هاش بازی می کرد انگار اصلن من وجود ندارم. تمام این دوازده سال رو من هر شب تنها خوابیدم. یه مدتی دیگه طاقت نیاوردم. یه نرم افزار چت نصب کردم با غریبه ها درد دل می کردم برامم فرقی نمی کرد زن باشن یا مرد. ولی اونم عذاب وجدان گرفتم نتونستم ادامه بدم آخه تو عمرم حتی به یه مرد نامحرم نگاه نکرده بودم چ رسه ب حرف زدن. این و میدونم ک دختر پاک اینروزا نایاب شده ولی جالبه یکی ب پاکی من و شوهرم یکاری کرد ب چت رو بیارم. البته هنوزم بهش خیانت نکردم.
این روزا دیگه واقعا....
 دو شب پیش ب شوهرم گفتم برام یه تیکه طلا بخر یه انگشتر یا گوشواره بخر هیچی ندارم حتی حلقه ازدواج ندارم وقتی عروسی ها می رم خجالت می کشم یه ماه دیگه عروسی پسرخاله ام تو یکی از بهترین تالارهای تهران هست همه میان شیک می کنن من هیچی ندارم. سرم داد کشید گفت من مگه عقل ندارم پولم و واسه تو طلا بخرم؟! دیروزم اومد نشست روبروم گفت بیا طلاقت بدم توافقی. گفتم باشه یه خونه برام رهن کن تو شهر خودمون ک مجبور نباشم کرایه بدم بازم سرم داد زد گفت عه فکر کردی خیال کردی. منم گفتم من طلاق نمی خوام یه عمر بدبختی کشیدم تو ب اینجا رسیدی الان می خوای من و بندازی بیرون دوتا بچه برات آوردم عین دسته گل اینجوری دستمزدم و میدی...نشستم کلی تو تنهایی گریه کردم مثل همیشه. هنوزم باهام قهره حرف نمی زنه. می خوام بگم خسته شدم و ازین حرفا ولی چ فایده داره؟ دلم پر بود می خواستم درد دل کنم رو آوردم ب سایت شما. هر کس پیامم و می خونه لطفا برام دعا کنید ب آرزوم برسم. چند ماه پیش شوهرم و راضی کردم ک درس بخونم دانشگاه روزانه برم. دارم رشته تجربی می خونم. دروس سال دوم و دو هفته ای خوندم امتحان دادم قبول شدم. درحالی ک رشته دبیرستانم انسانی بود. ریاضی رو از چهارم دبستان خوندم. خیلی تلاش می کنم. هوشم خوبه می خوام دندون پزشکی قبول شم. دعا کنید بتونم. این تنها امیدم توی زندگیه. نمی خوام دندون پزشک بشم ک اعیونی زندگی کنم فقط می خوام دستم تو جیب خودم باشه دیگه بخاطر یه هزارتومنی بهم نگن دزد. منت نکشم. شوهرم فقط با رشته دندون پزشکی موافقت کرده گفته رشته های دیگه رو نمی زاره برم. سر هیچ کاری هم نمیزاره برم. بخاطر همین حتما باید دندون پزشک بشم. اونم بخاطر این بوده ک فکر کرده براش یه منبع درآمد خوب میشم ولی مهم نیست برام. من اگه واقعا دندون پزشک موفقی بشم حتی اگه ماهی یه تومن از پول خودم بهم بده بازم راضیم. حداقل دیگه اون چیزی ک دلم می خواد و می تونم بخورم بپوشم...دعا کنید برام...دعا کنید...
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۹
ساغر
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۱۲ - ۱۳۹۶/۱۱/۰۲
0
0
شوهرم مشكل جنسي داره ولي نميتونيم طلاق بگيريم من بايد چيكار كنم در رابطه با حسم
مدیر پایگاه مراکز سکس تراپی مشاوره هایی  به زوجینی که دارای مشکلات جنسی هستند می
دهد که مشکلات آنها را به صورت تخصصی حل میکند توصیه ما مراجعه شما به این مراکز و حل مشکل به صورت تخصصی زیر نظر مشاوره  متخصص است
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۲۰ - ۱۳۹۸/۰۴/۲۲
0
0
سلام شاید میخاست یک وقتهایی از حقت دفاع کنی نکردی واسه همون ‌‌‌‌‌‌سکوتت زیر بار ظلمش شدی همیشه سکوت خوب نیست
شفق
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۲۹ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۵
0
0
عزیزم. سخته.
اما تا زمانی که نگاهت رو به مادرت مثبت نکنی از شوهرت محبتی نمی بینی.
قبول کن مادرت در سختی روزگار اخلاقش بد شده.
وگرنه کدوم مادری بد بچه شو می خواد؟
به مادر و پدرت از ته دل محبت کن.این حرف من نیست خدا گفته.
می بینی که شوهرتم نرم میشه!
امتحانش بی ضرره.
یا علی.
مریم
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۴۱ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۷
0
0
چه جالب
رفتار شوهر منهم دقیقا مثل مال شما بوده وهست

ولی به خاطر بچه هام ۲۵ ساله که باهاش زندگی میکنم ولی الان ۱۰ ساله که دیگه هیچ حس بهش ندارم . وتو لاک خودمم و به بچه ها فقط میرسم .
ف ش
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۰:۳۶ - ۱۳۹۹/۰۴/۲۷
0
0
سلام مازنهاروخداافریده ازدست مردهافقط زجربکشیم همیشه هم زبون درازن ودرس نمیشن
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۹/۱۰/۲۸
0
0
خدایا تا کی ما زنا باید از دست این مردای زجر بکشیم خدا تو اون بالا نسشتی تو رو قران هر وقت دیدی یه نرد داره به زنش ظلم میکنه نابودش کن با تصادی سکته ای سرطانی ..به قران زنه راحت میشه از دست مرد بد اخلاق
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۸:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
0
0
عزیزم اشالله خدا کمکت کنه
رها
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۲:۳۴ - ۱۴۰۱/۰۲/۲۱
0
0
خدا خودش مشکلاتت رو حل کنه خواهر جوش نزن خدا بزرگه واقعا از ته دلم برات دعا میکتم انشالا که موفق بشی
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۲۶ - ۱۴۰۱/۱۲/۰۲
0
0
خداخودش بهت صبر بده گلم خیلی ناراحت شدم
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: