گوشت خوردن میهمان گیاهخوار وقتی که در یک میهمانی حضور پیدا می کند به میزبان نشان می دهد که می توان گیاهخوار (انعطاف پذیر) بود و در عین حال بعضی مواقع از خوردن گوشت بدون احساس گناه لذت برد
شفا آنلاین>سلامت>گوشت خوردن میهمان گیاهخوار(Vegetarian) وقتی که در یک میهمانی حضور پیدا می کند به میزبان نشان می دهد که می توان گیاهخوار (انعطاف پذیر) بود و در عین حال بعضی مواقع از خوردن گوشت بدون احساس گناه لذت برد.به گزارش شفا آنلاین،گوشت خوردن میهمان گیاهخوار وقتی که در یک میهمانی حضور پیدا می کند به میزبان نشان می دهد که می توان گیاهخوار (انعطاف پذیر) بود و در عین حال بعضی مواقع از خوردن گوشت بدون احساس گناه لذت برد. این رفتار مطمئنا گیاهخواری (انعطاف پذیر) را دست یافتنی تر و پذیرفتنی تر از زمانی که میهمان غذای گوشتی میزبان را پس بزند، نشان می دهد. به فرض ممکن است فرد با خوردن گوشت آن هم در شرایط استثنایی دیگر حق نداشته باشد که خود را گیاهخوار بنامد، اما ممکن است این موضوع اهمیت چندانی نداشته باشد. مهمتر این است که جهانی با مردمی که تنها در مواردی محدود گوشت می خورند خواستنی تر از جهانی است که الان در آن زندگی می کنیم، جایی که تعداد به نسبت اندکی گیاهخوار در مقابل اکثریت گوشتخوار قرار دارند.برای گیاهخواران این موقعیت بارها و بارها اتفاق می افتد. یک گیاهخوار برای صرف شام به منزل دوستش دعوت می شود اما میزبان فراموش کرده که میهمانش یک گیاهخوار است و یک بشقاب استیک جلویش می گذارد. در این حالت میهمان گیاهخوار چه کار می کند؟ احتمالا واکنش اولیه او بی میلی نسبت به غذا و تصمیم برای پس زدن آن باشد. اغلب گیاهخواران در مورد همه غذاهای گوشتی همین کار را می کنند و برای آنها راحت تر است که به طور مطلق در هر شرایطی از خوردن گوشت پرهیز کنند.به هر جهت فرض کنید که میهمان گیاه خوار ما بر احساس تنفر خود غلبه کند و تصمیم بگیرد که برای احترام به میزبان خود هم که شده، استیک اش را بخورد. آیا کار او به لحاظ اخلاقی مستحق سرزنش است؟ میهمان ما شانس آورده که استیک اش از گوشت انسان نیست که بعضی از گیاهخواران اخلاق گرا خوردن آن را مجاز می دانند. به احتمال زیاد این قطعه گوشت محصول یک دامپروری است که حیوانات را در شرایطی ظالمانه و به هم فشرده نگهداری می کنند. خوردن گوشتی که در این شرایط تولید شده نمی تواند جزو آن دسته کارهایی باشد که فیلسوفی به نام جف مک مهان آن را «گوشت خواری خوش خیم» می نامد. آیا میهمان گیاه خوار ما با شکستن قوانین اخلاقی خودش کار نادرستی انجام داده؟اغلب گیاهخواران نگران درد و رنجی هستند که حیوانات به خاطر مصرف گوشت ما تحمل می کنند، یا نسبت به تاثیرات مخربی که صنعت دامپروری بر محیط زیست دارد حساس هستند. به خاطر اجتناب از پیچیدگی بحث من تنها بر موضوع درد و رنج حیوانات متمرکز می شوم، اما همین بحث را می توان در مورد دیگر عواقب مخرب صنعت دامپروری مدرن مطرح کرد. عواقبی مثل انتشار گازهای گلخانه ای، بهربرداری نامناسب از زمین، استفاده از آفت کش ها، کود ها، مواد سوختنی، خوراک و آب و همچنین استفاده از آنتی بیوتیک ها که باعث ایجاد مقاومت آنتی بیوتیکی در باکتری های دامی می شود و با خوردن گوشت به انسان منتقل می شود.از آنجایی که خوردن گوشت معمولا نوعی حمایت از صنعتی است که در آن حیوانات را به شیوه غیر انسانی نگهداری و ذبح می کنند، خوردن گوشت موجب رنج و درد حیوانات می شود (یا منجر به دیگر پیامدهای مخرب صنعت دامپروری می شود) حالا اگر بپذیریم که این موضوع دلیل خوبی برای گیاه خوار شدن است، آنوقت ممکن است در نگاه اول به نظر برسد که مصرف خیلی کم گوشت به لحاظ اخلاقی اشکال چندانی نداشته باشد به این دلیل که مصرف خیلی کم گوشت تاثیر زیادی بر میزان درد و رنج حیوانات نخواهد داشت (اما فیلسوفی به نام شلی کیگان با این نظر مخالف است).با این وجود گیاهخوران، با نخوردن گوشت مخصوصا وقتی این کار را در تقابل با غیر گیاهخواران انجام می دهند، به دیگران پیامی می فرستند. گیاهخواران با تکیه بر تعهدات اخلاقی خود به دیگران می گویند که گوشت خواری کار اشتباهی است و از این طریق دیگران را وادار می کنند که به عادات اخلاقی شان در مورد خوردن گوشت توجه کنند و شاید حتی آنها را متقاعد کنند از مصرف گوشت دست بردارند. به عبارت دیگر وقتی که به طور عموم از گیاهخواری دفاع می شود و تاثیر آن را در زمینه های اجتماعی دیده می شود، ممکن است تاثیر مثبت گیاهخواری در معنایی که فقط درد و رنج حیوانات مدنظر باشد، بیشتر شود. و برعکس اگر بتوانیم دلایل گیاهخواران را تضعیف کنیم به دیگران این پیام را می دهیم که خوردن گوشت آنقدرها هم بد نیست. و اگر حتی گیاهخواران هم بعضی مواقع گوشت بخورند، این کارشان به لحاظ اخلاقی نمی تواند آنچنان مستوجب سرزنش باشد، آیا به نظر شما در این صورت می توان آنها را سرزنش کرد؟ پس شاید میهمان ما که یک بشقاب استیک را خورده به این دلیل اشتباه کرده که به دیگرانی که با او مشغول خوردن شام هستند پیامی اشتباه داده است.اما مسئله اینقدرها هم ساده نیست. پرهیز از خوردن گوشت در هر شرایطی مثل شرایطی که میهمان ما در آن قرار گرفته بود، می تواند نتیجه معکوس بدهد. یک پیام درست به غیر گیاهخوران پیامی است که باعث شود بعضی از آنها تا حد امکان از خوردن گوشت پرهیز کنند یا مصرف گوشت را کاهش بدهند. اگر مردم فکر کنند که گیاهخواری هیچ استثنایی را قبول نمی کند احتمالا رغبت کمتری برای گیاهخوار شدن از خود نشان بدهند. مردم به مواضع اخلاقیی که انعطاف بیشتری از خود نشان می دهند علاقه بیشتری دارند تا مواضعی که هیچ استثنایی را به خود راه نمی دهند. احتمال بشتری وجود دارد که مردم قبول کنند گیاهخوار انعطاف پذیر شوند (یعنی جز در موارد استثنا از خوردن گوشت پرهیز کنند) تا اینکه گیاهخوار سفت و سخت بشوند. از منظر اخلاقی هم گیاهخوار انعطاف پذیر شدن بهتر از گوشتخوار بودن است.بنابراین گوشت خوردن میهمان گیاهخوار وقتی که در یک میهمانی حضور پیدا می کند به میزبان نشان می دهد که می توان گیاهخوار (انعطاف پذیر) بود و در عین حال بعضی مواقع از خوردن گوشت بدون احساس گناه لذت برد. این رفتار مطمئنا گیاهخواری (انعطاف پذیر) را دست یافتنی تر و پذیرفتنی تر از زمانی که میهمان غذای گوشتی میزبان را پس بزند، نشان می دهد. به فرض ممکن است فرد با خوردن گوشت آن هم در شرایط استثنایی دیگر حق نداشته باشد که خود را گیاهخوار بنامد، اما ممکن است این موضوع اهمیت چندانی نداشته باشد. مهمتر این است که جهانی با مردمی که تنها در مواردی محدود گوشت می خورند خواستنی تر از جهانی است که الان در آن زندگی می کنیم، جایی که تعداد به نسبت اندکی گیاهخوار در مقابل اکثریت گوشتخوار قرار دارند.