کد خبر: ۱۶۳۴۰۵
تاریخ انتشار: ۰۲:۵۹ - ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - 2017August 21
تشکیلات پزشکی درعصر صفوی، انسجام خاصی داشت. با توجه به نقش مهمی که پزشکان این دوران، حتی در تصمیم گیری های سیاسی داشتند، می توان تصور کرد که دانش پزشکی در این دوران، از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است.
شفا آنلاین:کشفیات چندانی در پزشکی این دوره به چشم نمی خورد. روند پزشکی، همان روند سنتی ادوارگذشته بوده است که به آهستگی مسیر خویش را می پیمود.

به گزارش شفا آنلاین: وضعیت بیمارستان های ایران به ویژه پس ازمرگ شاه عباس اول نابسامان تر از روزهای گذشته گردید. مردم دراین روزگار، خاطره خوشی از بیمارستان ها نداشتند. معمولا بیمار را درخانه بستری می کردند و پزشک را به عیادت او می آوردند و اگر برای این کار تمکن مالی کافی وجود نداشت،بیما ر را برچهارپایی سوار می کردند و او را به خدمت پزشک می آوردند. باتوجه به این که بسیاری از علوم و هنرها درعصر صفوی <Safavid era>متحول شد، اوضاع بیمارستان ها تغییر چندانی نیافت. مردم به دارالشفاها بدبین بودند و به هیچ وجه حاضر نبودند بیمارشان را به این گونه بیمارستان ها ببرند. دلیل اصلی آن هم کمبود امکانات و کم توجهی به بیمار بود.


تاورنیه فرانسوی که بین سال های (1011- 1047 شمسی دردوران شاه صفی 1006 -1020 ش) چندین بار به ایران سفر کرده بود، درباره وضع بد بیمارستان های ایران می گوید: « در ایران به هیچ وجه مریضخانه خوب برای بیماران چنان چه در اروپا داریم دیده نمی شود. اگر کسی بضاعت نداشته باشد که طبیب به خانه بیاورد، سوار الاغی می شود و سه چهار نفر او را روی الاغ نگاه می دارند، دستمالی یا شالی دورگردن می پیچد که علامت بیماری است و به این حالت به منزل طبیب می رود.
شاردن جهانگرد فرانسوی دراین باره می گوید: «در شهرهای بزرگ ایران بیش از یک بیمارستان وجود ندارد و درشهرهای دیگر اصلا بیمارستانی یافت نمی شود. ایرانیان هنگام صحبت از بیمارستان که دارالشفا خوانده می شود، به ریشخند چنین گویند: «دارالشفا دارالموت است.» البته او از بیمارستان ها یا خسته خانه های تبریز تعریف می کند. این مسافران دردوران انحطاط صفویه به ایران آمدند. بی شک در زمان شاه عباس اول، وضعیت بیمارستان های ایران بهتر از این بوده است. جان فریر، جراح انگلیسی شرکت هند شرقی که در بازگشت از بمبئی در سال 1055 شمسی به ایران آمد و از اصفهان بازدید کرد، در یادداشت های خود مطالب زیادی درباره مساجد، مدارس وکلیساهای اصفهان نوشته است، ولی از بیمارستان های آن سخنی نمی گوید.
درآمد بیمارستان ها از مکان های موقوفه ای تامین
می شد که همراه بیمارستان ها ایجاد شده بود. این وقفیات شامل خانه ها، حمام ها، بازارها، مغازه ها، زمین ها و کاریزها بود. این درآمدها برای تامین حقوق کارکنان بیمارستان ها، هزینه های غذا، بستر و پوشش، داروها، وسایل لازم و تعمیرات بیمارستان ها به کار می رفت. گاهی دربیمارستان ها، درآمد مشخصی صرف هزینه معین می شد. مثلا شاه عباس اول برای تامین حقوق کارکنان بیمارستان اصفهان، کاروان سرای مس گران را وقف کرده بود. بیمارستان زیرنظر سلطان یا حاکم وقت را، یک مدیر یا متولی اداره می کرد. رئیس بیمارستان معمولا پزشک بود و گاهی چند معاون داشت. این پزشکان می بایست بیماران بستری را همه روزه عیادت می کردند و درمواقع لزوم، میان خود درباره بیماران مبتلا به
بیماری های سخت به بحث می پرداختند یا به عبارتی مشاوره پزشکی می کردند. بیمارستان ها درشهرها، نه تنها جایگاه درمان یا بستری کردن بیماران بود، بلکه نقش فرهنگی گسترده ای را درجامعه ایفا می کرد و در آن ها کتابخانه ای حاوی کتاب های شناخته شده پزشکی یافت می شد.
بیمارستان ها معمولا جنبه مذهبی نیز داشت و در میان کارکنان آن ها یک نفر پیش نماز، یا قاری قرآن مجید هم بود و به بیماران با سواد یک جلد کلام الله مجید هدیه داده می شد. درکنار بیمارستان های بزرگ، یک مدرسه مذهبی به نام مدرسه دارالشفا یا یک مسجد وجود داشت.
بیمارستان های کهن و مجهز، به دو قسمت مردان و زنان تقسیم شده بود و در هریک از آن ها به ویژه در قسمت مردان بخش های زیر وجود داشت: بیماری های داخلی، بیماری های گوارشی به ویژه اسهال خونی، بیماری های واگیر، جراحی و درمان زخم ها و شکستگی استخوان ها، بیماری های چشم و بیماری های روانی. داروخانه یا بیت الادویه و هم چنین درمانگاه مربوط به بیماران سرپایی، از قسمت های اساسی بیمارستان ها بود. در این بیمارستان ها افراد اعم از پزشک، جراح، کحال، شکسته بند، داروساز (عطار)، پرستار، رخت شوی، آشپز، نگهبان و سایر خدمه فعالیت داشتند. معمولا درکنار بیمارستان، مسجدی هم برای انجام دادن فرایض دینی کارکنان و بیماران بهبود یافته بنا می شد و فردی روحانی آن را اداره می کرد. در کنار برخی از بیمارستان های بزرگ، قبرستانی یافت می شد که درآن بیماران فوت شده بی سرپرست را دفن می نمودند. معمولا یکی از پزشکان معروف و مورد اعتمادحکومت، به ریاست بیمارستان گمارده می شد.


عمده ترین قسمت بیمارستان ها، بخش های
بیماری های داخلی، عفونی و بیماری های واگیر و هم چنین اسهال خونی بود که پزشکان درآن فعالیت داشتند.

دراین جا مقصود از طبیب، پزشک عمومی است که همه بیمارها را درمان می نمود به جز آن هایی که نیاز به دخالت کحالان یا جراحان داشتند. روسای بیمارستان ها نیز معمولا ازمیان همین طبیبان برگزیده می شدند. جذامیان را معمولا درجذام خانه های مجزا و گاهی در بخش مخصوصی از بیمارستان ها نگهداری می گردیدند.

درتمام بیمارستان ها، محلی به نام داروخانه یا بیت الادویه و جود داشت که درآن افراد مختلفی از قبیل عطاران، خازنان، شربتیان و مرکبان مشغول فعالیت بودند. رئیس داروخانه را شیخ عطار می نامیدند. خازنان داروخانه، کسانی بودند که حساب داروها را داشتند و آن را دراختیار پزشکان قرار می دادند. شربتی یا شربت دار، داروهای محلول و جوشانده ها را تهیه می کرد و مرکب، به تهیه داروهای ترکیبی می پرداخت. همه این افراد را
می توان به نوعی کاردان فنی یا کمک داروساز یا درمواردی داروساز به شمار آورد. کمپفر درسفرنامه اش، از عطارخانه و پرهیز خانه شاهی یاد می کندکه هردو به نوعی داروخانه بودند ودرآن ها، انواع داروها زیرنظر پزشک برای شاه و درباریان تهیه می کردند: درعطارخانه، دواها و معجون های مورد مصرف شاه و درباریان زیرنظر یک نفرحکیم تهیه و نگهداری می شود. در پرهیزخانه برای بیماران شربت های خنک و خیسانده تهیه می گردد. مواد اولیه این ادویه: جو، برنج و گیاهان طبی و شفا بخش است و آن ها را برحسب دستور اطبا می سازند. محمد هاشم رستم الحکما درکتاب رستم التواریخ از عطار باشی یعنی رئیس عطاران دوران صفویه یاد می کند. او داروخانه بی نظیر شاه سلطان حسین صفوی را شرح داده وسیاهه عجیب و غریب داروهای آن را ذکر کرده است: «آن خلاصه سلاطین زمان را داروخانه بود که از جمیع داروها ودرمان هایی که به ندرت یافت

می شود و تحصیل آن بسیار مشکل است، بسیار درآن داروخانه فراهم آورده بود، مانند سرنهنگ و شیر و پلنگ و فیل و...همه اعضا و جوارح این حیوانات مذکوره در آن داروخانه که درحقیقت دارالشفای هفت کشور بود، یافت می شد.

نوش دارویی را بر کاغذهای لطیف کشمیری مالیده و خشکانیده بودند و درصندوقی بر روی هم چیده بودند و بر هر زخم کاری که آن را با آب دهان تر نموده و می چسبانیدند تا روز چهارم آن زخم صحت و شفا می یافت.»
بیمارستان سیار صفوی
در تشکیلات سپاه صفوی، بیمارستان سیاری وجود داشت که در آن جا به درمان مجروحان جنگی می‌پرداختند و در زمان صلح، لشکریان بیمار را معالجه می‌کردند. در تاریخ عالم‌آرای عباسی از حکیم ابونصر گیلانی و میرزا محمد شیرازی به‌عنوان طبیب یادشده است. قاضی احمد بن شرف‌الدین قمی در خلاصه التواریخ، از بیماری و مرگ بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل در کردستان یادکرده و گفته که حکیم عمادالدین طبیب در آن جا حضور داشت. این نکته می‌رساند که حکیم نام‌برده نیز مدتی طبیب بیمارستان اردوی شاه‌تهماسب بوده است. در تاریخ عالم‌آرای عباسی از حکیم سیف‌الدین مظفر کاشانی و پسرش به‌عنوان پزشکان اردوی شاه‌عباس اول، یادشده است. بی‌شک در همه دوران صفویه و هم‌چنین دوره‌های پیشین و بعدی ایران، همواره به‌نوعی بیمارستان نظامی وجود داشته است. در دوره صفویه در شهرهای ایران، بیمارستان‌هایی وجود داشته، اما از این بیمارستان‌ها تنها آن‌هایی که به مساجد و اماکن مقدسه وابسته بودند، فعالیت داشتند و از بقیه چنان‌که بایدوشاید استفاده‌ای به عمل نمی‌آمده است.سپید
منبع: وضعیت پزشکی و بیمارستان‌های ایران در عصر صفوی/دکتر کیوان لولویی، شیرین احمدی/فصلنامه علمی، تخصصی سخن تاریخ، س 6، ش 17، تابستان 1391
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: