مانترا یا همان مانسره، کلام ایزدی است که نابودکننده تمام بدیها، پلیدیها، کژاندیشیها و زشتیها است.
شفا آنلاین:مانسرپزشک
کسی است که با گفتارهای آسمانی، مقدس و آرامبخش و تلقین به درمان
میپردازد. مانسر پزشک یا مانتره پزشک (معادل متن اوستایی: baēšazanąm
baēšazyōt∂ma) همان کسی است که با کلام مقدس مانسرسپند (معادل زبان
اوستایی: mąθra sp∂nta) درمان میکند.
مانترا
به گزارش
شفا آنلاین:مانترا
یا همان مانسره، کلام ایزدی است که نابودکننده تمام بدیها، پلیدیها،
کژاندیشیها و زشتیها است. منظور از کلام مانسر، سخن پاک و مقدس یا
نیایشها و ستایشهای دینی است که با آن، بیماران را آرامش میدادند و
درمان میکردند که این روش را مانتره درمانی مینامیدند. در کتاب ودای
هندیها نیز مانترا به معنای سخن و گفتار خدایی آمده است.
در
اردیبهشت یشت (یشت 3، بند 6) درباره مانتره پزشک آمده است: «کلام مقدس و
درمانبخش که مرد باایمان را از درون درمان میکند از هر چیز و همهچیز
بهتر است و این درمیان داروهای بهبودی بخش بهترین و موثرترین است.»
نمونهای
از مانسر که در وندیداد آمده، به شرح زیر است: «تو را نفرین میکنم ای
بیماری، تو را نفرین میکنم ای تب، تو را نفرین میکنم ای سردرد.»
جایگاه مانسر پزشک در میان پزشکان دیگر
زرتشت
پیامبر در گاتها چندین بار خود را مانتره خوانده است. ماترن اوستا در
پهلوی (مانسر) به معنای کسی است که پیام ایزدی را به مردم برساند. طبق آیین
و فرهنگ ایرانی، مانسر پزشک بیش از دیگر پزشکان مورد اعتماد ایرانیان بوده
و مقام ارجمندی داشته است. این کار از ویژگی پزشکی مغان بود، با این تفاوت
که مانتره پزشک علاوه بر جایگاه خاص مذهبی از اشوپزشکی و گیاهپزشکی هم
بیاطلاع نبود. هم چنانکه زرتشت خود از پزشکان برجسته بوده و خود را
مانتره خوانده است.
گفتنی
آنکه مانتر پزشک موثرتر از سایرین به شمار میرفته است. در وندیداد آمده
است که اگر پزشکان چند باشند که یکی با کارد و دیگری با گیاه و سومی با
ادعیه و کلمات خدایی پاک درمان نماید، برتری با طبیب سومی است. که او پزشک
پزشکان است. پزشکی که به کمک کلمات و وردهای مقدس و آسمانی درمان میکرده
است. او کسی است که روش و هنر درمانیاش بهوسیله زمزمه کلمات آسمانی و
قطعات اوستایی که برای نیروهای درونی و سلسله اعصاب و عوامل روانی انسان
درمانبخش و فوقالعاده موثر میباشد، انجام میگردیده است و جز این روش،
او هنر پزشکی و درمانبخش خویش را به کار نمیانداخته است. (وندیداد 2-29 و
37 ویشت 5-93)
در
سنت اوستایی درمانبخشترین پزشکان در وندیداد، کلام مقدس یا ریختاره
(formula) مقدس همانند ایزدی شخصیت یافته است و اینگونه مورد خطاب
قرارگرفته است: «درمان کن مرا ای مانسرسپند، ای درخشان.»
این
موضوع نهتنها در مورد مانتره پزشک نیاز به یادآوری است بلکه در جامعه
پزشکی ایران باستان این موضوع اهمیت فراوان و فوقالعاده داشته است که
پزشکان ازهر گروه و صنف و دارای هرگونه تخصصی زیر نظر یک گروه صلاحیتدار،
که اجتماعی از روحانیون دانشمند و صاحبنظر را تشکیل میدادهاند،
بودهاند. نهتنها هنروتوانایی و دانش پزشکی آنها مورد مراقبت این گروه
قرارمی گرفته است بلکه حاصل کار آنها هم شدیدا تحت کنترل ایشان بوده است.
آمار
دقیقی از مراجعین بیمار که به هر صنف پزشکی و به هریک از پزشکان مراجعه
میکردهاند در دست این گروه بوده ونیز آمار دردمندانی که با تلاش این
پزشکان با موفقیت مداوا شدهاند، در اختیار مقامات مسئول و بازرسان دولتی
قرارمی گرفته است و این گروه جوابگوی مقامات دولتی بوده است. موضوع همکاری و
همفکری پزشکان که در ایران باستان تشکیل سندیکاهای کوچک و سادهای را
میدادهاند، امری جداییناپذیر از نظام پزشکی آن زمان بوده است.
پزشکان
کنگرههایی بهصورت گردهم آیی های ساده در اجتماعات ساده پزشکی آن زمان
تشکیل میداده و درباره مسائل و دشواریها و انواع بیماریها و چگونگی
درمان آنها با یکدیگر به مشورت مینشستهاند و تازهترین اطلاعات پزشکی را
با یکدیگر رد و بدل میکردهاند. درمیان این گروه همانگونه که اشاره شد
مانتره پزشک جای خاصی را داشته است اگرچه دانش پزشکی در آن زمان مراحل
اولیه و فوقالعاده ساده خویش را میپیموده است ولی انسانها به هنروموفقیت
پزشکان و بهطور خاص به توانایی و دانش مانتره پزشک در امر درمان
بیماریهای روانی ایمان داشتهاند. طبعا مدتزمان کسب دانش پزشکی این پزشک
از همه پزشکان دیگر طولانیتر بوده است و علاوه بر وظایف موبدی، این پزشک
در اجتماع بهعنوان پزشک بیماریهای روانی نیز به شغل طبابت اشتغال داشته
است.
پیشوایان مذهبی که این پزشک به استناد تاریخ در صدر آنان قرار داشته است، مسئول رسیدگی به چون و چند وظایف دیگر پزشکان بودهاند.
بیماران و نحوه درمان
دروندادید
(فرگرد هفتم) مانتره پزشک یا پزشکی است که به کمک کلمهها و وردهای مقدس و
آسمانی درمان میکرده است. بیماران ومراجعان دعا پزشک در درجه اول بیماران
روانی قرار داشتند، مبتلایان به غشوضعف اعصاب، دیوانگان و نیز کسانی که
به سکتههای موقتی دچار میگردند. نخست بیمار را شستوشو میدادند و در جای
آرامی میگذاردند. گیاهان خوشبو دود میکردند. آهنگهای دلنشین یا کلمات
مقدس میخواندند و با تلقین و باوردرمانی به بیمار آرامش میبخشیدند.
در
اوستا (یشت 3-6) درباره این پزشک چنین آمده است: «بهتر از همه و هر چیز
واژه درمانبخش و مقدس که مرد باایمان را از درون (اندرون) درمان میکند،
میباشد و این درمیان داروهای بهبودی بخش از بهترین وموثرترین آنها به
شمارمی رود.»
نباید
تصور کرد که مانسر دعایی از انواع دعاهایی که میشناسیم بوده است، بلکه
درواقع نوعی ورد و کلام مقدس بوده که برای درمان زمزمه میشده وبر سلسله
اعصاب و نیروهای درونی آدمی موثر و درمانبخش بوده است.
به
استناد تاریخ و نوشتههای اوستایی روش مانتره پزشک در پیشگیری بسیاری از
بیماریها موثربوده است. اودرعین حال و بهگونهای که اشاره شد بیماران خود
را با ملایمت و مهربانی، همدردی و تسکین و با زمزمه جملات امیدبخش مورد
معاینه و درمان قرارمی داده است.
فرمانها
و آیین پزشکی مانتره پزشک و آن چه او به بیماران تجویزمی کرده است نهتنها
برای بیماران او سودمند بود، بلکه تمام اجتماع ناگزیر به پیروی از آنان
بوده است. فرمانهای او که بر طبق ضوابط آیینی وهم آهنگ با نظام پزشکی آن
زمان بوده و هنوز نیز معتبرمی باشد بدین قرار است:
جسم
(تن، بدن) لباس، خانه و محیطزیست ونظایرآن که دراختیارایرانیان قرارداد
باید از آلودگی به دوربماند. انسانها و موجودات زنده دیگر باید خود را از
نسا (لاشه انسان و جانوران و آن چه در این سطح که میکروب زا وبیماری آور
باشد) دورنگه دارند. با توجه به هنرونوع درمانی این پزشک، میتوان او را با
روانپزشکان و روانکاوان امروزی با درنظرگرفتن دانش پزشکی آن زمان و
مقایسه آن با پزشکی پیشرفته امروز، مقایسه کرد.
چنانکه
پیشتر ذکر شد، ازجمله بیماران و مراجعین او در درجه اول بیماران روانی
مبتلایان به غشوضعف اعصاب، دیوانگان و کسانی که به سکتههای موقتی دچار
میگردند، بودهاند. این پزشک در مورد بیمارانی که مبتلابه بیماریهای
مختلف روانی بودهاند، روشهای درمانی گوناگونی را به کار میبرده و
شیوههای مختلف درمانی را عملی میکرده است. تمرکز این پزشکان بر
مغزودستگاه های عصبی یا به عبارتی سلسله اعصاب بوده است.
حالات
روانی، میزان تسلط بر اعصاب ودیگرعکس العمل هایی که بازگوکننده گونه
بیماری شخص مبتلابه اختلالات عصبی و روانی باشد، عناصر و علامات مشخصکننده
و مورد توجهی بود که این پزشک میتوانسته است به کمک آنها به درمان بیمار
روانی بپردازد.
این
پزشک با یک درمان مخصوص نوع بیماری را تشخیص و به درمان آن اقدام میکرده
است. نحوه و چگونگی درمان او بهاحتمال خیلی ضعیف شامل یک بیهوشی آزمایشی
(شاید هیپنوتیزم) بوده که به کمک آن بیمار را به بازگویی خویش ناگزیرمی
سازد. او بهگونهای ابتدایی و ساده، به کمک روش اعجابانگیز خود بیمار را
معاینه میکرده و به کمک کلمات و بیانات موثر خود، بیماران را تحت معالجه
قرارمی داده است.
با
اعمال این روش، پزشک معالج برای بیمار روانی هم آهنگی و کنترل وتوازن عصبی
و روحی را امکانپذیر میساخته است. البته این کار تا آن جا که در حد
توانایی او و منطبق بادانش روانکاوی و روانپزشکی در ایران باستان بود،
امکان اجرا داشته است. کاربرد و اعمال روشی هم چون بیهوشی آزمایشی
(Hipnotisme) در مورد بیماری روانی به این پزشک کمک میکرد تا با وظیفه
سنگینی که داشت درپی بردن به مشکلات و نکات ثقیل و مهم و علل رنجوری بیمار
(که بیماری روانی تا حدود قابل قبولی زاییده آنها میباشند) پی ببرد.
مانترپزشک روش مزبور را با دقت و دلسوزی برای مدتی طولانی بر روی شخص
بیمارانجام میداده است. البته نباید تصور کرد که این شیوه درمان درهمان
قالب هیپنوتیزم مدرن امروزی بوده، بلکه مانتره پزشک به کمک کلمات مقدس
آسمانی میتوانست بیمار روانی را از تلقینهای بیهوده و ناآرامیهای درونی
وعدم تسلط بر اعصاب برهاند. این روش، در ایران باستان قابلتوجه دیگر
پزشکان و دانشمندان ومخصوصا درباریان و پیشوایان مذهبی بود، به همین دلیل
درمیان دستههای گوناگون پزشکان، این گروه از پزشکان، طرفداران زیادی داشته
و مردم ایشان را گرامی میداشتند. ایشان درشمارتواناترین اطباء در این
حرفه پراهمیت بهحساب میآمدند.
آن
چه در مورد هنر پزشکی و توانایی پزشکان ایران گفته شد، نمیتواند گویای
استعداد خارقالعاده نیاکان ما در این میدان پرازمسئولیت باشد. بلکه باید
چنین پنداشت که پزشکان آن زمان با لوازم ابتدایی خود و بهعنوان تنها
حربهشان در مقابل بیماران صعبالعلاج، با نیروی تفکروتسلط وایمان به
اندیشه پزشکی و توانایی حیرتانگیز خود، بیماران را درمان میکردند.
مقیدات
قانونی زمانهای پیشین در برخی موارد مبین آن هستند که اگر پزشکی موفق به
درمان بیماری نمیشد، احتمالا او را قاتل میدانسته یا درشمارآن بهحساب
میآوردند. از سوی دیگر باوجود عدم توانایی نیاکان ما در تهیه مواد و
داروهای لازم که دلیلی جز عدم امکانات و گسترش پزشکی نداشته است، اشخاص
فوقالعاده مستعد دارای صلاحیت آموختن دانش پزشکی، به کسب این دانش مبادرت
میورزیده و به هم نوعان خود کمک میکردند.سپید