به گزارش شفاآنلاین،اگر حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی را بهطور کامل در اختیار دولت قرار دهیم معمولا به دلیل کمبود امکانات، نگاه سیاسی و امنیتی به برخی مسائل، نبود دغدغه قدرتمند اجتماعی و برخاسته از مردم و... حمایت از این افراد به گونه موثری انجام نمیشود. با وجود تلاش دولت برای حل مسائل اجتماعی برخی برنامهها برای اصلاح و بهبود شرایط افراد آسیبپذیر جامعه به دلیل کاغذبازیها و بروکراسیهای اداری سازمانهای دولتی هیچگاه اجرا نمیشوند و برخی دیگر تا زمان اجرا مدتها در کشوی میز مدیران اجرایی خاک میخورند. وقتی مردم یک جامعه حمایت از آسیبدیدگان را به عهده میگیرند نگاه به معضل آسیبهایاجتماعی به واقع دچار تغییرات عمده و کارساز میشود. خلاف واقع نیست اگر بگوییم که همه افراد از بروز و ظهور آسیبهایاجتماعی در رنج و آسیب هستند و معضلات ناشی از آسیبهای اجتماعی تنها مختص قشر آسیبپذیر و درگیر با این آسیبها نیست. افراد جامعه ناخودآگاه به مانند یک زنجیر به هم متصلند و اگر در میان این حلقههای زنجیر، حلقهای سست شود یا زنگ بزند این زنجیر از هم میگسلد. بنابراین زمانی که مردم به حمایت از آسیبدیدگان میپردازند این حمایت بسیار عمیقتر، کاملتر و مفیدتر میشود. افراد آسیبپذیر و عادی هر دو از دل یک جامعه برمیآیند، مردم نیازهای افراد آسیبپذیر را درک میکنند و آنها را محترم و ارزشمند میدانند و برای حل مشکل و رفع نیاز آنها انگیزه بالا و قدرتمندی دارند. سمنها در عرصههای مختلف جامعه حضور فعال و تاثیرگذاری دارند. آنها در زمینه آسیبهایاجتماعی، توانبخشی، محیطزیست، امور بشردوستانه و... فعالیت میکنند و با رویکرد اجتماع محور، مشارکتطلبی را شیوه کار قرار داده و مردم را در تصمیمگیری برای مسائل مربوط به خود سهیم میکنند.
از مردم و برای مردم
سمنها افراد جامعه و جامعه هدف را دعوت به مشارکت میکنند و همواره برنامههایی برای جذب مردم دارند. همین امر سبب افزایش تعلق خاطر مردم نسبت به مسائل خود میشود. آنها با همفکری افراد جامعه، مسائل موجود در حیطه فعالیت خود را بررسی کرده و دیدگاهها، پیشنهادها و انتقادات مردم را به دولت و ارگانهای دولتی انتقال میدهند و از طرفی اطلاعات و امکانات موجود دولتی نیز میتواند منابعمناسبی برای برنامهریزیهای آینده آنها باشد. پاسخگویی به مطالبات سه حوزه سلامت، امنیت و آموزش از اولویتهای مدیریتاجتماعی جامعه است. سازمانها و نهادهای مردمی، با افزایش روحیه و انگیزه مسئولیتپذیری در افراد جامعه، میتوانند زمینه و بستر لازم را برای حضور مردم در تمامی مراحل مربوط به تصمیمگیری و اجرای برنامههای توسعهاجتماعی فراهم کنند و بدین ترتیب جامعه را به سمت سلامت و دور بودن از آسیبها سوق دهند. هدف و رسالت به وجود آمدن سازمانهای مردمنهاد شناخت، کنکاش و ارائه راهکار به منظور مرتفع شدن یا مطرح شدن مشکلات یا معضلات موجود در جامعه است. در نهایت میتوان گفت موفقیت هر اقدام اجتماعی نیازمند حضور پررنگ سازمانهای مردمنهاد است. اما حلقه گمشده در فعالیت سمنهای حوزهاجتماعی استفاده از ظرفیتهای افرادآسیبپذیر در حل معضلاتاجتماعی است، افرادی که خود زمانی از حمایتهای مالی و معنوی این سازمانهای مردم نهاد بهرهمند شدند. در واقع اکنون در اغلب سمنها افراد آسیبپذیر در یک روند خطی جذب میشوند، از آنها حمایت کافی انجام میشود و در نهایت از این سازمانها جدا و از فرایند درمانی و حمایتی سمنها خارج میشوند. تعداد اندکی از این افراد پس از دریافت حمایتهای مادی و معنوی، حل معضلات و بهبود شرایط زندگی در سیستم سازمانهای مردمنهاد باقی میمانند و به بهبود شرایط جسمی و روحی افراد مشابه خود در این سازمانها کمک میکنند. اما لزوم باقیماندن این افراد در فرایند درمان و کمک به افراد آسیبپذیر جامعه چیست و آنها چه کمکی میتوانند بکنند؟
درمان درد و رنج مشترک
لزوم باقیماندن افراد متضرر از آسیبهای اجتماعی در سمنها در یک جمله خلاصه میشود:«دردکشیده درد را بهتر میفهمد.» واقعیت آن است که روانشناسان، مددکاران اجتماعی، نیکوکاران و تمام افرادی که در یک سازمانمردم نهاد اجتماعی در حال کمک و خدمترسانی به افراد آسیبپذیر هستند هرگز به واقع نمیتوانند با این افراد همذاتپنداری کنند. اغلب آنها هیچزمانی از فقر شدید در خیابان نخوابیدهاند، رنج خماری نکشیدهاند، از بیماریهایی مانند ایدز یا هپاتیت رنج نبردهاند و هر آنچه فرد آسیبپذیراجتماعی از آن رنج برده یا آن را لمس کرده را تجربه نکردهاند. نگاه علمی و کارشناسانه آنها به مسائلاجتماعی کاملا قابل درک و احترام است و حس مهربانی و مسئولیتپذیری آنها در حل مسائل افراد آسیبپذیراجتماعی تحسینبرانگیز است، وجود آنها برای هر سازمانمردمنهادی لازم و ضروری است و بدون آنها فرایند حمایت و کمک به افراد آسیبپذیر ناقص میماند. اما اگر هرکس خود را جای یک فرد آسیبپذیر اجتماعی بگذارد به راحتی میتواند دریابد که این افراد از تقسیم درد، رنج و دریافت حمایت از فردی که با آنها دردهایی مشترکی داشته حس بسیار بهتری پیدا میکنند. این شخص به مثابه روزنه امید و نوری است که در دل افراد آسیبپذیر بروز و ظهور میکند و آنها را ناخودآگاه با این سوالات مواجه میکند که اگر او توانسته چرا من نتوانم؟! آیا من نیز زمانی مانند او در آرامش و امنیتخاطر زندگی میکنم؟ به دلیل پرسشهایی از این دست انگیزه برای ادامه مسیر بهبود برای آنها صدچندان میشود و مسیر زندگی و درمان را با قدرت بیشتری ادامه میدهند. درد دل، حمایتهای زبانی و معنوی این افراد از افراد آسیبپذیر تحتپوشش سازمانهای مردم نهاد میتواند در کنار مشاوره، راهکار علمی و کارشناسی مددکاران، رواندرمانان و... بسیار راهگشا باشد و در فرایند بهبود شرایط جسمی و روحی افراد آسیبپذیر تغییری بزرگ، شگرف و سازنده را ایجاد میکند.
کنار آنها باش، دردهایشان آشکار میشود
یکی از افراد مشغول در مرکز HIV و باشگاه مثبت اهواز از دغدغههای مشترک خود با این بیماران میگوید. «فرشاد.ب» 40 ساله، به مدت 10 سال معتاد بوده و نزدیک به شش سال است که درمان شده است و اکنون در باشگاه مثبت اهواز به کمک و حمایت از بیماران مبتلا به ایدز میپردازد. او میگوید: در حال حاضر بین معتادان تزریقی سرنگ بهداشتی توزیع میکنم و با آنها جلسه مشاوره میگذارم. فرشاد میافزاید: در حد توان از معتادان میخواهم که از راهی که من تا پایان آن را دیدهام برگردند اما درصورتی که ببینم گوششان شنوای حرفهایم نیست حداقل به آنها سرنگ و وسایل بهداشتی برای تزریق میدهم که در اثر تزریق مواد به ایدز(AIDS)، هپاتیت و... مبتلا نشوند. او تاکید میکند: مجموعه به ایجاد مراکز نگهداری بیشتر برای معتادان نیازمند است تا معتادان را در آنجا گرد هم بیاورد. اکثر معتادان در پارکها حضور دارند. وقتی از آنها سوال میکنم چرا ترک نمیکنید در پاسخ میگویند که جایی برای زندگی ندارند و کسی نیز دستگیر آنها نیست. این عضو باشگاه مثبت خاطرنشان میکند: بیمار مبتلا به ایدز آن را آشکار نمیکند. اکنون احتمالا 80درصد افراد تحت پوشش انواع بیماریها نظیر ایدز، هپاتیت B و C دارند اما به فکر تشخیص بیماری خود نمیافتند. وقتی با آنها حرف میزنم، راحت مسائل و نیازشان را بازگو میکنند در حالی که به انسانی عادی چیزی نمیگویند. استدلالشان این است که بیماری آنها به فرد سالم مربوط نیست. ما همدرد، سنگ صبور و مرحم درد افراد بیمار هستیم، پای صحبتشان مینشینیم و مانند یک مددکار به آنها راهکار پاک شدن و درمان میدهیم. فرشاد میگوید: من اکنون گرداننده انجمن هستم و برای معتادان بیمار جلسه میگذارم و برای آنها از مضررات اعتیاد و راههای درمان میگویم. وضعیت بیماری ایدز تعداد زیادی از بیماران مبتلا به دلیل عدم درمان بیماریهای هپاتیت B وC وخیمتر میشود. یکی از اعضای انجمن خودگردان غیرانتفاعی رهایی از اعتیاد (MA) میگوید: کسانی که برای بازگشت به زندگی و رهایی از اعتیاد(Addiction) تلاش میکنند بیشتر از هرکسی نیاز به یک همدرد دارند که بتواند آنها را حمایت و هدایت کند. «عبدا... .م» 39 ساله، 22 سال درگیر اعتیاد فعال بوده و اکنون به مدت 10سال پاک است، او میافزاید: در هفته یک شب در جلسات 12قدمی به عنوان منشی، گرداننده، خزانهدار، مسئول نشریات یا پذیراییکننده مراسم مشغول هستم. اگر تازهواردی به جمع وارد شود ما او را تشویق به شرکت در فرایند درمان میکنیم و وقت و انرژی زیادی میگذاریم تا در انجمن ماندگار شود. عبدا... تاکید میکند: یک مددکار اگر بخواهد از مسیری که معتاد طی کرده سخن بگوید قاعدتا رو به روی او قرار میگیرد اما یک همدرد با معتاد احساس همدردی کرده، به او راهکار درمان میدهد و کنار او قرار میگیرد. او خاطرنشان میکند: زمانی راهنمای گروه MA که قبلا سابقه اعتیاد داشت به سراغم آمد و گفت عبدا... بس نیست؛ نمیخواهی ترک کنی؟ من از وضعیتم بسیار خسته شده بودم. بنابراین از پیشنهادش استقبال کردم و تنها راه نجاتم روش گفتاردرمانی انجمن معتادان گمنام شد. استفاده از متخصصان علمی مانند روانشناسان، مددکاران همیشه نتیجه مطلوبی برای درمان اعتیاد نمیدهد.آرمان