مي توان گفت طلاق واقعه نيست بلکه فرايندي است که طي آن ساليان متمادي بين همسران شکل ميگيرد و با رسيدن به مرحله حاد ظاهر ميشود.
شفا آنلاین:خانواده بهعنوان مهمترين نهاد موجود در هر جامعه در طول تاريخ با
آسيبهاي مختلفي مواجه بوده است که شايد مسئله طلاق بزرگترين و مهمترين
معضل اين نهاد باشد. طلاق درواقع به معني جداشدن زن از مرد و رهاشدن از
قيد نکاح و رهايي از زناشويي<marital> است.به گزارش
شفا آنلاین:مي توان
گفت طلاق واقعه نيست بلکه فرايندي است که طي آن ساليان متمادي بين همسران
شکل ميگيرد و با رسيدن به مرحله حاد ظاهر ميشود. شايد بتوان گفت طلاق را
ما به دو صورت ميبينيم:
الف- طلاق رسمي: که زن و مرد با مراجعه به دادگاه بهطور قانوني از هم جدا ميشوند و ديگر هيچ تعصبي به همديگر ندارند.
ب) طلاق خاموش یا طلاق عاطفي:
در اين نوع طلاق زن و مرد زير يک سقف زندگي ميکنند ولي هيچ رابطهاي
احساسي ميان آنها وجود ندارد. شايد عدم شناخت زوجين نسبت به يکديگر، دخالت
خانواده، مسائل مالي و... باعث ايجاد اين نوع طلاق ميشود و متأسفانه اين
نوع طلاق درحالحاضر رو به افزايش است. براي همين در اين یادداشت ميخواهم
کمي در مورد اين معضل که متأسفانه برخي خانوادهها درگير آن هستند و شايد
حتي به آن توجه هم نکرده باشند، بپردازم. اميدوارم قبل از ورود به دنياي
زناشويي حتما با مشاور متخصص مشورت کنید تا از بروز اين نوع طلاق که
متأسفانه پيامدهاي بيشماري دارد، جلوگيري به عمل آيد. مشاور متخصص يا
انجام تستها، ارزيابي دقيق و آموزشهاي لازم ميتواند در کاهش اين شرايط
بسيار کمککننده باشد. طلاق عاطفي، رابطه زناشويي رو به زوال است و بايد
دقت کنيم که فقط يک عامل پديدآورنده آن نیست و عوامل متعدد و پيچيده رواني
و اجتماعي باعث بروز اين پديده ميشود.
اگر بخواهيم طلاق عاطفي را تعريف کنيم بايد اينگونه بيان شود که در اين
نوع طلاق زن و شوهر، عواطف خود را از يکديگر دريغ ميدارند، روي از هم
برميتابانند، اعتماد به يکديگر ندارند، جذابيتي براي هم ندارند، در خلوت
قادر به تحمل همديگر نيستند، ارتباط آنها با اينکه در يک خانه هستند کاملا
قطع شده و بدون ميل و رضايت است، روابط جنسي به حداقل رسيده است، زوجين از
يکديگر رضايتي ندارند، زندگي آنها غمگين است، قادر به احترامگذاشتن به
همديگر نيستند و زوجها به جاي حمايت از يکديگر باعث آزار و اذيت، ناکامي و
تنزل عزت نفس يکديگر ميشوند. در اين ازدواج، مصاحبت، عشق و دوستي وجود
ندارد، زوجين در روابط جسمي، عاطفي و گفتاري دچار سردي ميشوند و در نهايت
زن و مرد براي يکديگر فقط حکم يک همخانه را دارند.
در اين خانه و
خانواده، افراد نسبت به خانه حسي ندارند، هر فرد سعي ميکند زمان کمتري در
منزل سپري کند، جو خانه سرد و بيروح است و فرزندان هيچ حس امنيت و آرامشي
دريافت نميکنند. معمولا طلاق عاطفي با شکايت و گلهگذاري زوجها نسبت به
هم شروع شده، هر کدام انتظاراتي از هم دارند که گفته ميشود برآورده
نميشود. (درواقع آرامش خانواده جاي خود را به خشم و غم ميدهد.) هر کس به
دنياي دروني خود فرو ميرود و کار به جايي ميرسد که افراد در اتاقهاي
جداگانه ميخوابند و حرف مشترکي يا هدف مشترکي ندارند.
پژوهشها نشان ميدهند بيشترين ميزان طلاق خاموش در سالهاي اول ازدواج رخ
ميدهد. فردي که دچار طلاق عاطفي شده به سلامت خود و اعضاي خانواده
بيتوجه ميشود، مسئوليتهايش را به درستي انجام نميدهد و اگر هم انجام
ميدهد ميل و رغبتي ندارد و با سردي تمام با وظايفش برخورد ميکند (مثلا
خانمي که به نظافت خودش و منزل اهميتي نميدهد رغبتي براي شادبودن ندارد،
افسردگي و بيماريهاي روحي دارد و...)
شايد با
مطالعه عبارات قبلي اين سؤال براي شما مطرح شود که با وجود اين همه سردي
چرا زن و شوهر رابطه خود را ادامه ميدهند و بهطور رسمي از يکديگر جدا
نميشوند تا هر کدام به دنبال زندگي خود بروند. دلايل متعددي را ميتوان
بهعنوان عوامل بازدارنده بيان کرد:
1- نگراني از تبعات اجتماعي
2- نگراني از تبعات مالي خصوصا در زناني که شاغل نيستند.
3-
نگراني از تبعات فرهنگي (زنان مطلقه فرصت مناسب کمتری براي ازدواج خواهند
داشت و اين مسئله باعث ميشود آنها به بودن در رابطه بدون هيچ احساسي ادامه
دهند.)
4- نگراني در مورد فرزندان
تأثيرات و عواقب طلاق عاطفي در فرزندان
پژوهشها
نشان ميدهند کودکاني که در خانواده بدون احساس زندگي ميکنند شايد به
مشکلاتي دچار شوند از قبيل بزهکاري، اعتياد، افت تحصيلي و ترک تحصيل، کاهش
ميل ازدواج، عدم ثبات هيجاني و عاطفي، بدبيني، اختلالات رفتاري، افسردگي و
ساير اختلالات رواني، مشکلات جسماني حاد، احتمال خيانت به همسر در آينده
و... .
معمولا
والدين براي جلوگيري از آسيبهاي احتمالي به فرزندان براي طلاق اقدامي
نميکنند، درحاليکه در شرايط طلاق عاطفي طبق پژوهشها فرزندان دچار مشکلات
بيشتري ميشوند تا نسبت به خانوادهاي که زن و شوهر به صورت قانوني از
يکديگر جدا شدهاند.
سؤال اين است که اگر در
اين شرايط زوجها قرار گرفتند با نتايجي که در فوق ذکر شد و براي
فرزندانشان پيش ميآيد، طلاق رسمي بهتر است يا ادامه اين جدايي عاطفي؟ پاسخ
به اين سؤال بسيار سخت است. بههرحال، طلاق عاطفي بسيار خطرناکتر از طلاق
رسمي بوده و فشار زيادي به زوجين وارد ميکند و حتي احتمال خيانت همسر را
افزايش ميدهد؛ البته بسياري از مشاوران بهدليل شدت آسيبهاي طلاق عاطفي
براي زوجها و فرزندان توصيه به طلاق رسمي ميکنند تا خانواده کمتر در معرض
خشونت و آسيبپذيريهاي ناشي از شرايط تعارض در مشاجرات و سوءرفتارهاي
والدين نسبت به همسر و فرزندان قرار گيرد.
درواقع،
طلاق عاطفي باعث درگيرشدن افراد به عادات و سبک زندگي ناسالم يا درگيرشدن
در روابط و مناسبتهايي ميشود که خود زمينهساز آسيبهاي ديگر خواهد بود.
شايد مصرف الکل، موادمخدر و محرکزا، شروع روابط جنسي، توسل به خشونت،
بيماريهاي روحي مانند افسردگي، وسواس، اضطراب و... از آسيبهاي طلاق عاطفي
باشد.
ويژگيهايي که زندگي زناشويي را به سمت طلاق عاطفي پيش ميبرد
شايد
بتوان به چند خصيصه رفتاري اشاره کرد که زندگي زناشويي را به سمت نابودي و
طلاق پيش ميبرد. اين خصايص از تأثيرگذارترين پژوهشها توسط «گاتمن» با
عنوان چهار اسبسوار که زندگي مشترک را به نابودي و طلاق پيش ميبرند،
گرفته شده است: انتقاد، سرزنش، جبههگيري و سکوت.
اين ويژگيها در تمام زندگيها وجود دارد اما اگر اين حالت دائم باشد رابطه زوج با مشکلی جدي روبهرو ميشود.
شرح خصيصهها
انتقاد: جملاتي مانند تو آدم بيمسئوليتي هستي، تو از پس هيچ کاري برنميآیي و... که شامل جمله سرزنش و اتهام به شخصيت فرد مقابل ميشود.
سرزنش:
نيروي محرکه سرزنش افکار منفي شما در درباره فرد متقابل ميشود. در اين
حالت، فحاشيکردن، مسخرهکردن و پوزخندزدن به کرات ديده ميشود.
جبههگيري:
معمولا فرد در برابر سرزنشها جبههگيري ميکند، مانند فرار از زير
مسئوليتها، بهانهآوردن، مخالفت با حسهاي منفي همسر، لبخند تصنعي و... .
85
درصد سکوتکننده مردان هستند. سکوتکننده مثل ديوار، ساکت و خاموش
مينشيند و هيچ عکسالعملي ندارد و اين سکوت باعث پيامدهاي جبرانناپذيری
ميشود.
جلوگيري از طلاق عاطفي
به
نظر ميرسد پيشگيري بهتر از درمان است. پس قبل از ازدواج حتما با مشاور
متخصص مشورت کرده و مراحل مشاوره پيش از ازدواج را انجام دهيد. در طول
زندگي زناشويي مهارتهاي اساسي را بياموزيد؛ مهارتهاي اجتماعي مثل کنترل
خشم، کنترل استرس، مديريتهاي زمان، برنامهريزي، هدفمندي، ارتباط مؤثر
و... . نيازهاي همسرتان را شناسايي و برطرف کنيد. رابطه جنسي مناسب را
بياموزيد، حتي در صورت وجود فرزند باز هم زمانهاي دونفره داشته باشيد.
کتابهاي آموزشي مناسب بخوانيد. حتما با مشاوران دورهديده مشورت کنید تا
مهارتهاي لازم براي زندگي مشترک را به شما آموزش دهند. اميد است با افزايش
سطح آگاهي افراد قبل از ازدواج از وقوع طلاقهاي رسمي و خاموش جلوگيري
کنيم.
آسيبزاترين مشکل عاطفيای که منجر به طلاق رسمي ميشود
خيانتهاي
زناشويي جزء پيچيدهترين و متأسفانه آسيبزاترين مشکل عاطفي بين زوجين است
و عوامل زيادي در بروز اين رفتار دخالت دارد و عامل پيشبينیشده براي
طلاقهاي رسمي است. خانواده پناهگاه امن انسان و مکاني براي سکون و آرامش
بوده و هست، در خانوادههاي ايمن افراد با سلامت روان بالاتر قرار دارند و
سلامت جامعه تأمين ميشود. امروزه، متأسفانه شاهد کارکرد منفي برخي
خانوادهها هستيم که اثرات منفي زيادي را بر فرد و اعضاي خانواده اعمال
ميکند و يکي از اين کارکردهاي منفي که شايد بتوان گفت کمي رواج پيدا کرده
است پديده خيانت و بيوفايي زوجين است. (خيانت رابطه عاطفي با فردي به جز
همسر معني ميشود.)
با توجه به اهميت سلامت
خانواده، علتهاي خيانتهاي زناشويي بهطور خلاصه توضيح داده ميشود و
اثري را که بر فرد باقي ميگذارد، بررسي ميکنيم. اميد است با آگاهي بيشتر
بتوانيم از بروز روابط فرازناشويي جلوگيري کرده و کارکردهاي مثبت خانواده
را بهبود بخشيم که اين امر در گروی آگاهيهاي بيشتر و يادگيري مهارتهاي
اجتماعي است.
به نظر ميرسد نارضايتي زناشويي
عامل اصلي شکلگيري روابط فرازناشويي بوده و گاهي زوجيني که کنار هم زندگي
ميکنند عملا دچار طلاق عاطفي ميشوند ولي به دلايل متفاوت مثل شرايط
اقتصادي، اجتماعي، خانوادگي، فرزندان و... همچنان کنار هم زندگي ميکنند
ولي نيازهاي عاطفي و روحي زوجين ارضا نميشود و گاهي يکي از طرفين براي
پرکردن خلأ روحي خود وارد رابطه عاطفي با فرد سوم ميشود؛ (البته برخي از
پژوهشها حاکي از اين هستند که هميشه خيانت در خانوادههايي اتفاق نميافتد
که از شرايط ناراضي هستند بلکه گاهي خانوادههايي هم که از ازدواج خود
رضايت دارند وارد رابطه عاطفي با فرد سوم ميشوند). بههرحال، خيانت امر
بسيار پيچيدهای بوده و عوامل زيادي در شکلگيري آن دخيل هستند و به نظر
ميرسد تفاوتهاي فردي، يادگيري و الگوبرداري و... ميتواند در بروز خيانت
مؤثر باشد.
از ديد بسياري از صاحبنظران سبکهاي دلبستگي فرد و
مشکلات دوران اوليه کودکي کنار والدين ميتواند باعث بروز مشکلات بزرگسالي،
بهويژه ورود به روابط فرازناشويي شود. به نظر ميرسد هرچقدر فرد در
دوران کودکي مشکلات بيشتري را تجربه کرده باشد و سبک دلبستگي ناايمنتر
داشته باشد، احتمال ورود به به دنياي روابط فرازناشويي بيشتر از سايرين
است.
بههرحال، بهداشت
رواني نسلهاي بعدي جامعه در گروی تأمين بهداشت رواني خانوادهها بوده و
با اينکه در متون اسلامي به کرات توصيههاي مهمي در مورد خانواده شده،
متأسفانه خيانتهاي زناشويي يکي از دلايل طلاق زوجين بوده که درحالحاضر رو
به افزايش است و هماکنون تعارضات زيادي به علت خيانت در برخي خانوادهها
ايجاد شده است؛ (البته واضح است که فرد معمولا پس از واردشدن به رابطه با
فرد سوم اظهار ندامت و پشيماني ميکند ولي آسيب واردشده به فرد مقابل گاه
تا سالها ادامه داشته و نهتنها همسر بلکه فرزندان و خانوادههاي هر دو
طرف نيز درگير مشکلات روحي ميشوند).
اما خيانت چه تعاريفي دارد
از
خيانت تعاريف زيادي ارائه شده ولي شايد به زبان ساده بتوان خيانت را
اينگونه تعريف کرد: وقتي يکي از زوجين درگير رابطه عاطفي با فرد سوم
ميشود و همسر در مورد اين رابطه اطلاعي ندارد، خيانت اتفاق افتاده است.
در قالب همين تعريف، خيانت انواع متفاوتي دارد:
خيانت رفتاري:
که در اين نوع خيانت يکي از زوجين با فرد سوم ارتباط برقرار کرده و در
برخي کارها با هم شريک ميشوند، مثل سينمارفتن، خريدکردن و... .
خيانت ذهني: در اين نوع خيانت يکي از زوجين دائم به فرد ديگري فکر کرده و حتي گاهي در حضور همسر نيز در ذهن خودش به فرد سومي فکر ميکند.
خيانت کلامي/ تلفني/ اينترنتي: که
در اين نوع خيانت فرد به صورت کلامي، نوشتاري يا از طريق اينترنت يا گوشي
با فرد سوم وارد رابطه شده و گاهي حتي حضورا آن فرد را نميبيند، فقط
رابطهاي در حد ارتباط اجتماعي از طريق اينترنت يا تلفن دارد. (متأسفانه
اين نوع ارتباط با توجه به اپليکیشنهاي مختلف تلفن همراه در حال گسترش
است.)
خيانت عاطفي: در اين
نوع خيانت، فرد از نظر حسي و عاطفي درگير فرد سوم ميشود و عملا بدون
حضور او احساس کمبود فراواني دارد. (خيلي از زوجين اين نوع ارتباط را بسيار
آسيبزاتر از ساير انواع خيانتها ميدانند.)
خيانت جنسي: در اين نوع خيانت، يکي از زوجين به صورت فيزيکي و جنسي وارد رابطه با فرد سوم ميشود.
دلايل خيانتهاي زناشويي
حال که با انواع خيانتهاي زناشويي آشنا شديم، نياز است دليل ورود به روابط فرازناشويي را نيز بدانيم:
پژوهشها علل بسيار زيادي را در بروز روابط فرازناشويي دخيل ميدانند:
کمبود اعتقادات مذهبي
خيال واهي نسبت به ساير افراد؛ (فکر ميکنند فرد ديگر، ايراد ندارد و اصطلاحا درگير رابطه با نقاب فرد سوم ميشوند).
عدم تناسب زوجين با همديگر
اتهام
خيانت از طرف همسر (همسري که سؤالات بازجويانه دائمي دارد مثل کجا بودي؟
با کي بودي؟ و... گاهي فرد مقابل را ناخواسته به خيانت سوق ميدهد).
کنترل بسيار زياد يکي از زوجين
اعتماد به نفس پايين
ارضانشدن نيازهاي عاطفي و جنسي و حتي نيازهاي کلامي
عدم رسيدگي به وضع ظاهر
مشکلات
جنسي زوجين (که اين عامل گاهي بسيار مهم بوده و زوجين فقط کافي است به
مشاور متخصص مراجعه و به راحتي مشکلات جنسي خود را مطرح کرده و با يادگيري
مهارتهاي ساده میتوانند از آسيبهاي احتمالي بهويژه خيانتهاي جنسي
جلوگيري کنند).
انتخاب
نامناسب شريک زندگي (خيلي اوقات فرد قبل از ازدواج آگاهي از خواستههاي
خود ندارد و حتي مهارتهاي لازم براي شروع زندگي را نيز نياموخته است و اين
باعث ميشود نتواند فرد مناسب خودش را پيدا کند و بعد از ازدواج و شروع
زندگي مشترک دچار پشيماني شده و براي فرار از اشتباه خود را به روابط
فرازناشويي بسپارد. براي کاهش اين مشکل، مشاوره پيش از ازدواج حتما براي
کساني که قصد ازدواج دارند را ميتوان پيشنهاد داد که فرد به راحتي
ميتواند از خواستههاي ذهني خودش آگاه شده و با انتخابي مناسب سلامت روان
خویش را تضمين کرده و از مشکلات بعدي بهويژه خيانتها جلوگيري کند).
مهارتهاي اجتماعي لازم براي زندگي مشترک را ندارند.
احساس ناامني و خلأهاي عاطفي
ترس از خيانت
روابط يکنواخت و دچار حس روزمرگيشدن
نقاط مشترک پايينتر از حد نرمال
جلب توجه
علل اقتصادي
اختلالات شخصيت
تنوعطلبي
احساس تنهايي و طردشدگي
يادگيري از والدين خيانتکار
ازدواج اجباري
مهارتهاي زن
اشويي پایين
بيخطرشمردن خيانت
و دلايل ديگر...
اما
خيانت چه اثري روي فرد مقابل به جا ميگذارد: فرد آسيبديده دچار خشم شديد
نسبت به فرد خطاکار ميشود. احساس شديد خجالت و افسردگي ايجاد شده و فرد
احساس قربانيبودن ميکند. پژوهشها بيانگر اين هستند که فرد دچار PTSD يا
رويداد آسيبزای پس از سانحه ميشود که در اين حالت خشم و غم بسيار بالايي
را تجربه ميکند. دائم در ذهنش واژه چرا من تکرار ميشود. گاهي احساس
بيهويتي ميکند. اراده زندگيکردن را از دست ميدهد و نميتواند ارتباط
مناسبي با ديگران برقرار کند. حتي ايمان فرد دچار آسيب ميشود.
حس
انتقامگيري افزايش مييابد و اعتمادبهنفس گاهي کاملا از بين ميرود.
فرد آسيبديده دچار مشکلات خواب، بياشتهايي يا پراشتهايي، مشکلات جسماني
و... شده و خانواده عملا عملکرد مناسب خود را از دست ميدهد؛ البته هر
کدام از عوامل بيانشده در عمل بسيار آسيبزا بوده و نياز است در اين حالت
فرد به سرعت با مشاور متخصص مشورت کرده تا از بروز آسيبهاي بيشتر جلوگيري
به عمل آيد. حالا که با اين مفهوم سخت و دلايل و آسيبهاي آن آشنا شديد،
خوب است بدانيم که به راحتي و با يادگيري مهارتهاي مناسب ميتوانيم از
بروز اين واقعه طاقتفرسا جلوگيري کنيم. کافي است قبل از ورود به دنياي
متأهلي چند چيز را بياموزيم:
مهارتهاي زندگي
شامل: ارتباط مؤثر، کنترل خشم، کنترل استرس، همدلي، اعتمادبهنفس، مديريت
هدفمندي و برنامهريزي، مديريت زمان، حل مسئله، فنون مذاکره، تفکر نقاد،
رفتار جرأتمند، مبارزه با خلق منفي و... . يادگيري مهارتهاي زندگي قبل از
ورود به دنياي زناشويي، گامي بسيار مهم در پيشگيري از بروز بحرانهاست.
مشاوره
پيش از ازدواج (مشاور متخصص با انجام تستهاي روانشناسي يا آموزشهاي
لازم ميتواند بينش جديدي از زندگي مشترک درون شما ايجاد کند).
به
نظر ميرسد به راحتي ميتوان قبل از بروز روابط فرازناشويي با يادگيري
مهارتهاي لازم به زندگي سرشار از آرامش دست يافت. بههرحال، پيشگيري هميشه
مقدم بر درمان است، چون عملا وقتي خيانت اتفاق بيفتد مراحل درمان بسيار
سخت و طاقتفرساست. ذکر اين نکته ضروري است که چنانچه اين اتفاق براي شما
يا نزديکان رخ داد، براي جلوگيري از آسيبهاي احتمالي به جاي مشاورههاي
خانوادگي که عملا توسط اعضاي خانواده صورت ميگيرد و بدون پايه و اساس علمي
است، حتما با مشاوران متخصص و روانشناسان دورهديده مشورت کنيد. اميد است
حداقل با مشاورههاي علمي و تخصصي بتوانيد با اين اتفاق که پيشزمينه طلاق
رسمي است، برخورد مناسبي داشته باشيد.
جلوگيري از طلاق عاطفي
به
نظر ميرسد پيشگيري بهتر از درمان است. پس قبل از ازدواج حتما با مشاور
متخصص مشورت کرده و مراحل مشاوره پيش از ازدواج را انجام دهيد. در طول
زندگي زناشويي مهارتهاي اساسي را بياموزيد، مهارتهاي اجتماعي مثل کنترل
خشم، کنترل استرس، مديريتهاي زمان، برنامهريزي، هدفمندي، ارتباط مؤثر
و... . نيازهاي همسرتان را شناسايي و برطرف کنيد. رابطه جنسي مناسب را
بياموزيد حتي در صورت وجود فرزند باز هم زمانهاي دونفره داشته باشيد.
کتابهاي آموزشي مناسب بخوانيد. حتما با مشاوران دورهديده مشورت کنید تا
مهارتهاي لازم براي زندگي مشترک را به شما آموزش دهند. اميد است با افزايش
سطح آگاهي افراد قبل از ازدواج از وقوع طلاقهاي رسمي و خاموش جلوگيري
کنيم.