در آن سالها، نورولوژیستها هنوز نمیدانستند که چه اتفاقات شیمیایی تخریبیای در مغز قربانیان بیماری آلزایمر یا پارکینسون و سایر بیماریهای مضمحلکننده نسج مغزی پیش میآید که آنها را پس از کاهندن هویت انسانیشان، به کام مرگ میکشاند.
هنوز کاویدن مغز زندگان قربانی این بیماریها از طریق وسایل تصویربرداری و سنجش کموکیف ترکیبات آلی در کنشها و فعلوانفعالات مغزی در دوران زندگی میسر نبود. بنابراین تنها راه کشف رمزوراز این قتلهای مرموزی که در مغز، عضو مورد هدف طبیعت ناسازگار مخاصم به وقوع میپیوست، استفاده بهینه کارآگاهانه و مکاشفهجویانه از مغز مردگان قربانی بود و گویا هنوز نیز این روش کاراترین است. بنابراین تشکیلاتی لازم است تا تشریفات لازم برای ترغیب و تشویق برای اهدای مغز مردگان قربانی بیماریهای کشنده مغزی، انجام گیرد؛ عضو بهموقع جدا شود و امکانات مفید برای نگهداری از آن، برای ردگیری ضایعات ناشی از بیماریها مؤثر واقع شود. بر این پایه، از مدتها پیش نهضت برپایی بانک مغز در تمامی کشورهای با امکانات پژوهش در این عرصه شکل گرفته و در حال گسترش است.
٣٠ سال پیش، من به تیم پژوهشی به رهبری «دیوید بوئن» در انستیتوی نورولوژی لندن پیوستم که در جستوجوی یافتن اولین تغییرات در انتقالدهندههای عصبی سلولها در مناطق آسیبدیده مغزی در قربانیان بیماری آلزایمر بودند. آنموقع تازه نقش انتقالدهنده عصبی خاصی به نام استیلکولین در حافظه شناخته شده بود (دیوید بوئن در این کشف نقش اساسی داشته است). ما میدانستیم که مناطق ترشحکننده این ماده انتقالدهنده در مغز بیماران آلزایمری بیشتر و زودتر آسیب میبیند.
در آن هنگام، از بانک خاصی ویژه مغز آلزایمری استفاده میکردیم که مغزهای اهدایی بلافاصله پس از مرگ از بدن جدا و در یخچالهای زیر منهای ٧٠ درجه نگهداری میشد. زیرا در غیراینصورت مناسب برای بررسی از نظر انتقالدهندههای عصبی نبودند. البته در بانکهای مغزی، مغز را به صورت غیرمنجمد در محلولهای خاص نیز نگهداری میکنند که این روش بیشتر برای پژوهشهای میکروسکوپی و ژنتیکی و بررسی مسیرهای ارتباطی مغز، مورد استفاده قرار میگیرد. در آن سالها بود که در آزمایشگاه «دیوید بوئن»، برای اولینبار به تجربهای استثنایی روی مغزهای منجمدشده در سرمای زیر ٧٠ درجه دست زدم.
برای پیداکردن نقشه راه آسیب و پیداکردن ردپایی مشخصتر از
بیماری، با این فرض که شدت تخریب نسجی نشانی از محل آغاز بیماری به ما
خواهد داد، به تشریح ۳۳ منطقه آناتومیک، وزنکردن قطعات، اندازهگیری کل
پروتئین نسبت به وزن و مقدار آنزیم استیلکولیناستراز (سازنده
استیلکولین)، دست زدم - کاری دشوار و طولانی و طاقتفرسا - ساعتها و
روزها و ماهها طول کشید تا ماده خاکستری ۳۳ قطعه مغزی را از تعداد هفت مغز
سالم یخزده همسن و هفت مغز مبتلا به آلزایمر، از روی نقشه مغزی، تشریح
کنم.
موضوعی که کار را دشوارتر میکرد، تشریح ماده خاکستری مغز روی سینی
یخچالی بزرگ خاص با فویل آلومینیومی پوشاندهشده در زیر سرمای منهای ٢٥
درجه بود. بالاخره این کار سخت انجام گرفت و نتایج آن در مجلات معتبر
انتشار یافت. کار روی مغز یخزده نگهداریشده در بانک آلزایمر را چندینسال
بعد هم در تیمی دیگر به رهبری «کارل پیرسون»، در بخش آناتومی مدرسه پزشکی
سنتمری ادامه دادم، اما اینبار از مناطق مغزی آسیبدیده مغزی یخزده چون
ناحیه هیوکامپ مغزی، برشهای نازک با دستگاه یخچالی کرایو استات تهیه
میکردیم و روی لام میچسباندیم تا باز در شرایط سرما در فرایندی پیچیده،
از فعالیت نسخه پیامهای ژنتیکی برای ساختن پروتئینهای خاص در مجموعههای
سلول مغزی اطلاعاتی دقیقتر بگیریم؛ تکنیکی جدید که روشهای پیگیری و تعقیب
پلیسی و کارآگاهی مولکولی و ژنتیکی روی بافت مغزی نگهداریشده از بیماران
آلزایمری در بانک مغزی را توسعه میداد.
امروزه نیز آشکار است که بدون برپایی و توسعه بانک مغز، ادامه پژوهشهای کارآگاهانه متخصصان برای به تلهانداختن عوامل بیماریها میسر نیست. دراینمیان همکاری همه انسانهای درگیر شریفی لازم است که به بهزیستی نسلهای آینده میاندیشند و خواستار مبارزه با بیماریهای مختلف مغزی هستند؛ بیماریهایی که فضیلت انسانی انسان را قبل از مردن از آدمی سلب میکنند.شرقعبدالرحمن نجلرحیم. عصبشناس و عصبپژوه