کد خبر: ۱۴۱۲۴۵
تاریخ انتشار: ۰۱:۴۹ - ۰۲ فروردين ۱۳۹۶ - 2017March 22
خاطره ای از دکتر بهروز برومند - استاد پیشین دانشگاه علوم پزشکی ایران
شفاآنلاین :اواخر دهه پنجاه بود که به عنوان متخصص کلیه روزهای جمعه برای مداوای زندانیان راهی زندان اوین می‌شدم و بیماران را معالجه میکردم. در یکی از همان روزها زمانی که برای طبابت به زندان رفته بودم عده‌ای غمگین و افسرده نشسته بودند تا حکم اعدامشان اجرا شود.
حال و روز خوشی نداشتند.دراین میان برای من که کارم کمک به انسان‌ها ودرمان بود، دیدن مرگ کسانی که تا ساعتی قبل سلامت بودند ولی پس از آن خیلی راحت از بین می رفتند به شدت غمگینم می‌کرد.اما در میان این اعدامیان یکی ازآنها جثه‌ای بزرگ داشت و قوی وتنومند هم به نظر می‌رسید.اما رفتارهای این مرد مرا بشدت تحت تأثیر قرار داد.

آن شب را خوب به خاطر دارم.یکی ازماموران آمد و گفت حال یک اعدامی خوب نیست و می‌خواهد دکتر را ببیند. در آن زمان تجربه بیشتری داشتم و سریعتر بیماری‌ها را تشخیص می‌دادم. با دیدن مرد جوان قوی هیکل متوجه آسیب کلیه‌اش شدم. ضربان قلبش بالا بود و فشار خون داشت با این حال این مرد بسیار مثبت و امیدوار بود با اینکه می‌دانست ساعاتی بعد بالای چوبه دار می‌رود اما روحیه بالایی داشت.
ولی در همین حین یکی از مأموران که این مرد را آورده بود تا مداوایش کنم از دور به من اشاره کرد و آرام گفت جدی نگیر چند ساعت دیگه اعدام می‌شود. بیمار در حالی که پشتش به مرد مأمور بود از شیشه روبه‌رو سایه مأمور را دید و به تندی برگشت و رو به او کرد و گفت:فکرکردی مگه من نمی‌دونم شب آخر عمرمه؟اما فقط می‌ خوام این چند ساعت آخر قلبم آروم و مرتب بزنه.

شنیدن حرفهای این مرد برایم خیلی جالب بود که یک نفر چگونه می‌تواند اینقدر خونسرد باشد و بی‌تفاوت به اینکه لحظه‌های آخر زندگی‌اش باز هم امید دارد و می‌خواهد در این لحظات هم قلبش با آرامش بتپد. احساس تعجب و همراه با شگفتی از توانمندی و روحیه بالای آن مرد مرا بسیار متاثر کرد. این بیمار  درس بزرگی به من داد و آن امیدواری و قدردانی ازخداوند وامید به زندگی بود. که اگر انسان‌ها در هر شرایطی به آن پایبند باشند به طورقطع لحظات شادتری را سپری خواهند کرد.
خاطره ای از دکتر بهروز برومند - استاد پیشین دانشگاه علوم پزشکی ایران
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
حاجیکلایی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۱:۵۸ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
0
1
اگر درست بنگریم پزشک بصورت پیش فرض در فرهنگ کشورمان یک الگوست و یک پزشک چندوجهی به مانند پروفسور برومند به واقع می تواند بهترین الگوی برای مردم از اقشار و اصناف مختلف باشد.
به نظر بنده ذکر این خاطرات هم شخصیت چند بعدی پزشکان را بیشتر و بهتر روشن می نماید و هم این اتصالات را با مردم محکم تر می نماید.
درس گرفتن از یک اعدامی دم مرگ و در عین حال مثبت نگر بودن حتی در محیطی به مانند زندان نشان از بزرگی منش و تیزبینی پزشکان دارد.
آبتین جنت سرشت
|
Canada
|
۰۱:۵۱ - ۱۳۹۶/۰۱/۰۴
0
1
نمیدانم جرم آن زندانی چه بوده فقط با خواندن این خاطره به ایمان قوی آن زندانی درود فرستادم. بدون چنان ایمانی هرگز نمیتوان آنقدر قوی بود .... ای کاش پروفسور برومند خاطراتشان را به صورت مجموعه ای چاپ می کردند .
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: