کد خبر: ۱۴۰۷۰۹
تاریخ انتشار: ۰۹:۰۰ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۵ - 2017February 02
وقتی در موقعیتی قرار بگیریم که فردی درد می‌کشد و احساس ناراحتی دارد، دلمان می‌سوزد و غصه می‌خوریم، ولی گاهی اوقات می‌توان این ترحم را به صورت دلداری، حمایت، ابراز محبت و عاطفه نشان داد، در حالی که بعضی اوقات ترحم معنی بدی پیدا می‌کند که بیماران هم خوششان نمی‌آید و احساس می‌کنند که به شخصیتشان توهین شده است.
 شفاآنلاین>سلامت>بیماران سرطانی جدا از شرایط نابسامان جسمانی از ترحم بیزارند و گاهی اطرافیان به جای آنکه التیام بخش آنها باشند با رفتار نادرست تنها شرایط را بحرانی‌تر می‌کنند. 

به گزارش شفاآنلاین،امیرهوشنگ مهریار، روانشناس، درباره برخورد مناسب با بیماران صعب‌العلاج و در آستانه مرگ  می‌گوید: مساله ترحم واکنش طبیعی است. وقتی در موقعیتی قرار بگیریم که فردی درد می‌کشد و احساس ناراحتی دارد دلمان می‌سوزد و غصه می‌خوریم، ولی گاهی اوقات می‌توان این ترحم را به صورت دلداری، حمایت، ابزار محبت و عاطفه نشان داد، در حالی که بعضی اوقات ترحم معنی بدی پیدا می‌کند که بیماران هم خوششان نمی‌آید و احساس می‌کنند به شخصیتشان توهین شده است. 

چگونه باید با افرادی که بیماری صعب‌العلاج دارند و در آستانه مرگ هستند برخورد کنیم؟

نحوه برخورد با این بیماران مساله بسیار حساسی است و در فرهنگ‌های مختلف با هم فرق دارد. برخی فرهنگ‌ها به راحتی راجع به مرگ صحبت می‌کنند. برخی فرهنگ‌های دیگر مساله را از بیماران و حتی اطرافیان نزدیکشان پنهان می‌کنند. حتی در اصول اخلاقی حاکم بر پزشکان هم این موضوع مطرح است. در برخی فرهنگ‌ها پزشکان مکلف هستند به بیمار بگویند که بیماری‌اش منجر به مرگ خواهد شد و باید خود را آماده کند، اما در برخی فرهنگ‌های دیگر پزشکان مساله را از بیمار پنهان می‌کنند و نمی‌گذارند که بیمار متوجه بیماری صعب‌العلاجش شود، ولی به طور کلی چنانچه موضوع به صورت دوستانه و واقع بینانه به بیمار و اطرافیان او شرح داده شود مساله راحت‌تر خواهد بود، چرا که ممکن است به علت مخفی کاری مسائلی پیش بیاید. با وجود این، در اغلب موارد اگر فردی که در حال مرگ است جوان و ناکام باشد با حساسیت همراه است که نمی‌توان به راحتی این مساله را به بیمار و اطرافیان او گفت. در این موارد معمولا از یک روانشناس یا روانپزشک دعوت می‌کنند که راجع به مواجهه با مرگ و تبعات عاطفی و احساسی آن با بیمار و خانواده او حرف بزند. به هر حال مساله بیماری صعب‌العلاج و در آستانه مرگ راحت نیست، ولی واقعیتی است که باید بیمار و اطرافیان در معرض آن قرار گیرند. از سوی دیگر، باید دید بیمار یا خانواده او چه پایگاه مذهبی‌ای دارند، چرا که طبیعتا مساله فرق خواهد کرد. در خیلی از مذاهب برای مرگ معنای خاصی تعریف شده و معمولا دنیای دیگری بعد از مرگ قابل تصور است و اگر به زبان خودشان راجع به مرگ صحبت کنیم پذیرش این موضوع برای آنها راحت‌تر خواهد بود، اما با افرادی که مذهب نداشته و به دنیای دیگری اعتقاد ندارند باید با استفاده از نظریات و اعتقاد خودشان صحبت کرد. از سوی دیگر، در مورد افرادی که اطلاع از مرگ ندارند و برنامه‌ریزی بعد از مرگ برایشان حائز اهمیت نیست، مثل کودکان، نباید بیماری صعب‌العلاجشان را به آنها گفت، اما افراد بزرگ‌تری که احتیاج به وصیت و برنامه ریزی دارند گفتن وقوع مرگشان لزوم پیدا می‌کند و باید پزشک معالج یا فرد مورد اعتماد بیمار به او بگوید که اگر وصیتی دارد بیان کند تا بعد از مرگ برای اطرافیانش مشکلی پیش نیاید.

برخی افراد به بیماران مشرف به مرگ ترحم می‌کنند. این مساله چه مشکلاتی را به وجود می‌آورد؟

مساله ترحم واکنش طبیعی است. وقتی در موقعیتی قرار بگیریم که فردی درد می‌کشد و احساس ناراحتی دارد، دلمان می‌سوزد و غصه می‌خوریم، ولی گاهی اوقات می‌توان این ترحم را به صورت دلداری، حمایت، ابراز محبت و عاطفه نشان داد، در حالی که بعضی اوقات ترحم معنی بدی پیدا می‌کند که بیماران هم خوششان نمی‌آید و احساس می‌کنند که به شخصیتشان توهین شده است. البته این مساله در فرهنگ‌های مختلف فرق دارد. در برخی جاها مرسوم است و در بعضی جاها رایج نیست، اما اگر از لحاظ حرفه ای بخواهیم صحبت کنیم ترحم به معنای دلسوزی و همدردی با بیماران طبیعی است، اما نشان دادن آن مهم است؛ اینکه اطرافیان احساس خود را به صورت واقع بینانه و صمیمانه بیان کنند که بیمار خیال نکند که فریب می‌خورد. با وجود این، در کنار ترحم باید واقعیت هم گفته شود تا بیماران خود را با پیامدهای بیماری تطبیق دهند، وگرنه رفتار نامناسب می‌تواند تبعاتی با خود به همراه داشته باشد.

بیماری‌های جسمی صعب‌العلاج چه تاثیری بر ابعاد روان بیمار و خانواده‌‌ها می‌‌گذارد؟

وجود بیماران صعب‌العلاج منبع استرس بزرگی است و منجر به فشار روانی، افسردگی، استرس و پرخاشگری خواهد شد و ممکن است حتی در مواردی اعضای خانواده به جایی برسند که آرزوی مرگ فرد بیمار را داشته باشند. از این رو هم احساس گناه می‌کنند و هم این حس مبدل به افسردگی شدید می‌شود. بنابراین طبیعی است که روانشناس و روانپزشک باید مداخله کرده و به اعضای خانواده کمک کنند تا کمی راحت‌تر بتوانند با این شرایط کنار بیایند، چراکه زندگی با بیماران صعب‌العلاج سختی‌های خاص خود را دارد که بسیار اطرافیان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. بنابراین باید شرایط آنان را سنجید و با حمایت روانی کاری کنیم که آنها با شرایطشان کنار بیایند.

در میان گذاشتن بیماری به‌ وسیله خود بیمار می‌‌تواند تاثیر مثبتی بر روحیه نزدیکان او داشته باشد؟

مطمئنا اگر بیمار شوکه نشده باشد و به آن سطح از آمادگی برسد که واقع‌بینانه شرایط خود را قبول کند تاثیر مثبتی بر اطرافیان خود خواهد گذاشت، چرا که واکنش بیمار از جمله ترس، اظهار ناراحتی، پرخاشگری و... بر ابعاد روانی خانواده‌ها بسیار تاثیرگذار است. بنابراین اگر خود بیمار باور داشته باشد که مرگ حق است و همگان روزی به این دنیا می‌آیند و باید روزی هم از این دنیا بروند، در بالا بردن روحیه خانواده بسیار نقش مهمی دارد و باعث می‌شود که آنها راحت‌تر با این مساله کنار بیایند، چرا که در غیر این صورت بیشتر خانواده‌ها با این چالش رو به رو هستند که چگونه این مساله را به بیمار بگویند، حتی از نحوه واکنش او واهمه دارند، اما وقتی قضیه برعکس باشد دیگر فشار روانی به خانواده برای گفتن این قضیه وارد نمی‌شود.

حمایت‌های روانی و اجتماعی از بیمار در آستانه مرگ و خانواده او باید چگونه باشد؟

باید اطرافیان بیمار و خانواده او حمایت خود را از بیمار نشان دهند. داشتن این حمایت و احساس اینکه افراد دیگری هستند که در غم بیمار سهیمند، او را دلداری می‌دهد. در واقع داشتن حمایت اجتماعی یکی از عواملی است که پیامد تبعات بیماری را برای فرد و خانواده اش راحت می‌کند و از ایجاد افسردگی و... جلوگیری به عمل می‌آورد. از سوی دیگر، خانواده یک نفر نیست. اعضای زیادی یک خانواده را تشکیل می‌دهند که ممکن است برخی از آنها خیلی حساس باشند و واکنش عاطفی شدید از خود نشان دهند. از طرف دیگر، افراد دیگری نیز هستند که قوی‌تر و خونسردتر بوده و می‌توانند حمایت عاطفی بیشتری را از جانب خود به اعضا ابراز کنند. از این رو وقتی کودکی مبتلا به سرطان در خانواده ای حضور دارد و قطع امید از آن صورت گرفته طبیعتا والدین او واکنش شدیدی تری از خود نشان می‌دهند و بار حمایت روانی به دوش دیگر افراد خانواده می‌افتد. این در حالی است که در همه جوامع افراد ریش سفید مرگ و میر بیشتری را تحمل کرده اند. بنابراین استقامت بیشتری دارند و در این موارد حمایت عاطفی بیشتری را می‌توانند در مورد بیماران در آستانه مرگ و خانواده‌های آنان ابراز کنند، اما در مورد برخی خانواده‌های کوچک که دچار چنین بحرانی می‌شوند باید دوستان خانواده یا حتی متخصصان، حمایت روانی را به عهده بگیرند.آرمان امروز

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: