ارتباط بسیار نزدیکی بین سیستم عصبی و سیستم ادراری وجود دارد. بنابراین اختلالات سیستم عصبی میتواند تاثیرات خیلی عمیقی روی سیستم ادراری فرد هم بگذارد.
به طوری که شایعترین علت مرگومیر در افرادی که دچار
اختلالات نخاعی هستند
مانند بیماران سکته مغزی یا آسیبدیدگان جنگی یا کودکانی که با نواقص
سیستم عصبی به دنیا میآیند، مشکلات اورولوژیک است. در واقع مشکل بسیاری از
این افراد، نبود حس و عدم کارکرد عصب در آن قسمت است. خود پزشکان هم اغلب
فراموش میکنند در این قسمت چکاپ انجام دهند.
در
زمان جنگ که بیماران نخاعی ما افزایش زیادی پیدا کرده بودند، من یک
تقسیمبندی برای درمان این بیماران انجام دادم. این بیماران را به دو دسته
کمخطر و پرخطر در بخش دستگاه ادراری تقسیم کردیم. علائمی را دستهبندی
کرده بودیم که با آنها پزشک و پرستار عمومی به راحتی میتوانستند تشخیص
دهند. وضعیت به این صورت بود که سالی یک بار این بیماران سونوگرافی میشدند
و آزمایش خون میدادند و به این صورت اگر مشکلی وجود داشت، خودش را در این
آزمایشها نشان میداد. به عنوان مثال اگر فردی در فاصله دو سال عفونت
ادراری نداشت و در کلیههایش دردی حس نمیکرد در گروه کمخطر بود و اگر
بیماری تبولرز مداوم داشت و میزان عفونت در بدن وی بالا بود پرخطر محسوب
میشد. در این افراد مشکل اصلی نبود ارتباط کافی بین ماهیچهها و عصبهای
کلیه و مثانه با مغز است. زمانی که این ارتباط قطع میشود کیفیت کارکرد
مثانه به گونهای خواهد بود که کلیهها را نیز در خطر میاندازد و باعث
میشود فرد بدون اینکه متوجه شود یا مغز چیزی تشخیص دهد دچار مشکلات اساسی
مانند نارسایی کلیه شود. اوایل انقلاب قرار بود بیمارستان میلاد و
بیمارستانی در اهواز نخاعی شوند. هم اینکه در آن زمان 2 هزار بیمار نخاعی
در جنگ داشتیم و اکنون هم تعداد بیماران نخاعی با توجه به اختلالات تکاملی و
تروما و تصادفات جادهای کم نیستند.
متاسفانه در بیماران نخاعی چند ارگان
بدنی با هم دچار اختلال میشوند و بدن در چند ناحیه به مشکل برمیخورد. ما
هنوز نتوانستهایم در ایران مرکزی چندتخصصی را راهاندازی کنیم که به صورت
جامع به مشکلات بیماران نخاعی که در چند دسته و چند اندام جسمی پراکنده
هستند، رسیدگی کند. پیشنهاد من این است که بهزیستی در این زمینه پیشقدم
شود و ما راهنماییهای لازم را در اختیار مسئولین این سازمان قرار خواهیم
داد.
همچنین آموزش به بیمار و مسئله توانبخشی وی نیز باید در دستور کار این
مرکز قرار بگیرد. برای مثال اگر روزی کارگری از بالای ساختمانی نیمهکار
پایین افتاد، باید از همان ابتدا بداند چه خطراتی در پی ضایعه نخاعیاش
وجود دارد، چگونه بتواند خود را سونداژ کند و مراقبت کند تا زخمهایش عفونی
نشود، زخم بستر نگیرد و چطور خود را فیزیوتراپی کند تا استخوانهایش سفت
نشود. در حالی که این بیماران هیچ آموزش درستی نمیبینند، مشکلات دیگری
نسبت به بیماری اصلی خود پیدا میکنند و نمیدانند به چه پزشکی باید مراجعه
کنند که با موقعیت ضایعات نخاعی آنها نیز آشنا باشد.
ناصر سیم فروش
جراح مجاری کلیه-ادراری و تناسلیسپید