متن یادداشت دکتر حسن هاشمی که در کانال تلگرامی اش هم نشر یافته به شرح زیر است:
شب به نیمه نزدیک میشود؛ ذهنم درگیر مرور وقایع یک هفتهی کاری است؛ از جلسات متعدد، بازدیدها، خبر پیشرفت کارها، شنیدن از کمبودها، دیرکرد مطالبات، بیاعتنایی بعضی دوستان به قولها، برخی زخم زبانها و...
دیوان شمس روی میز است. چندی است دوباره آرامبخش من شده؛ رسمی از سالهای دور.
بَرَش میدارم. بسم الله الرّحمن الرّحیم. اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد.
غزل شماره ٥٦٣.
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو، که او گلهایتر دارد
در این بازار عطاران، مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان، شکر دارد
ترازو گر نداری پس تو را زو ره زند هر کس
یکی قلبی بیاراید، تو پنداری که زر دارد
تو را بر در نشاند او به طراری که میآید
تو منشین منتظر بر در، که آن خانه دو در دارد
که آن خانه دو در دارد...
یاد دوستی میافتم که میگفت: هر کس و هرجا که باشی، شعر که میخوانی جانت آرام میگیرد. شعر به آبی گوارا میماند که غم دل و روزگار بزداید.
آرامتر شدهام. با خودم میگویم کاری شروع شده، مردم رضایت دارند و برخی که دیروز و امروز دستی بر این آتش داشتهاند، آنچه میخواهند بر زبان میرانند؛ البته مهم نیست؛ ما باید به منافع ملی و مردم بیندیشیم. اما میدانم ادامه راه سخت است و مهمتر آنکه مردم نباید ناامید شوند.