شفاآنلاین :تاریخ و جهان به سرعت در حال تغییر و تحول است و لازمه ی پیشرفت، آنست که از میان تغییرات، مثبت ها را شناخته و با آن ها هم آهنگ شویم.در این بین جهان سلامت نیز دستخوش تغییرات مهمی شده است.
روزی نیست که
اخبار و مطالعات جدیدی در این حوزه منتشر نشود. و گاه برخی از آن ها نگرش
های بنیادی ما را نیز متحول می کنند.
یکی از مهمترین تغییرات دنیای مدرن در پزشکی و
سلامت، جابجایی جایگاه پزشک و بیمار است!
در طول تاریخ، از زمان پیشدادیان که جمشید مردم را دسته بندی می کرد و
طبیبان را در گروهی مجزا قرار می داد(1)، یا در زمان شیخ الرئیس ابن سینا
که چشم جهانیان به دستان و علم این حکیم ایرانی بود، و تا همین دوران
معاصر، جایگاه پزشک در مرکزیت دایره ای بود که بیمار و مردمان گرد آن می
چرخیدند. و گاه برای رسیدن به طبیب ساعت ها، روزها، ماه ها و حتی سال ها
باید صبر یا طی مسیر می کردند تا برای درمان پیش پا افتاده ترین بیماری های
امروزی نیز به خدمت وی برسند.
این جایگاه و مرکزیت علاوه بر محدودیت تعداد طبیبان، عمدتا به این دلیل
بوده که طبیب تمام آنچه نیاز یک بیمار بوده، از ارزیابی و تشخیص گرفته - تا
پانسمان و آماده کردن دارو - و درمان بیماری را خود به تنهایی باید فرا می
گرفت، می دانست و انجام می داد.
پس به حق و شایسته بود که اینچنین طبیبی مرکز و محل توجه نیز باشد.
اما امروزه شرایط و قواعد دیگری حاکم شده و تعاریف مدرن از بیماری و سلامت
نیز متفاوت از گذشته شده اند. و حتی اگر پزشک بخواهد به سبک طبیبان قدیم
عمل کند ممکن است بازخواست شود و قوانین سد راه وی شوند.
چرا که امروز پزشکی، و علوم و فنون آن در دستان یک شخص نیست!
بخشی از آن در دست رادیولوژیست، بخش دیگر در آزمایشگاه هاست، قسمتی توسط
پرستار انجام می شود، داروسازی برای خودش حرف ها دارد، فیزیوتراپی سیستم
حرکتی را بررسی و درمان می کند، دندانپزشکی تخصصی جداگانه شده است، بهورز
ها تا دوردست ترین نقاط برای آموزش سلامت و بیماریابی می روند، و... بسیاری
شاخه های دیگر که هر کدام گوشه ای از کار سلامت و درمان را پیش می برند.
همه این تغییرات آبستن شروعی نو برای سیستم سلامت و درمان شده اند، که در
آن "بیمار مرکز دایره ی توجهات و تصمیمات است و همکاری گروهی، اصل راهبردی
برای موفقیتِ سیستم سلامت".
این تغییر نگرش اساسی، از دو جهت اهمیت ویژه دارد:
اول اینکه: بیمار مرکزیت دارد، چون به وجود آمدن حرفه ی تمام دیگر اعضای
کادر سلامت و درمان به سبب وجود این بیمار است و رسالت آنان حفظ سلامتی و
درمان بیماری ست.
این نگرش باید باعث شود در تمام سطوح تصمیم گیر، از دولت و تخصیص های بودجه
ای، تا سیستم سلامت و نظم دادن به این حوزه، همگی فارغ از نگاه شخصی و
سیاسی تنها بر مبنای صلاح جامعه و بیماران عمل کنند.
دوم، اصل راهبردی "همکاری گروهی" برای موفقیت سیستم سلامت است.
این موضوع نیز برآمده از نگرش اول و به جهت صلاح بیمار و جامعه است. تصور
داشتن سیستم سلامتی موفق و پیشرفته بدون رعایت این اصل ممکن نیست. چرا که
تنها در صورت کنارهم قرار گرفتن تمامی این حرفه هاست که می شود از بروز
بیماری ها پیشگیری کرد، یا به تشخیص و درمان یک بیماری رسید.
برای درک تبعات منفی رعایت نشدن این اصول، شرایط زیر را متصور شوید:
شرایطی که تصمیم گیران دولتی در سخن و عمل برای نظام سلامت اهمیت ویژه قائل
نشوند و این سیستم هرروز با کسری بودجه مواجه شود. تا جایی که مجبور باشد
برای پیشبرد امور، قسمتی از وظایفش را انجام ندهد. و این وظایف می تواند
مرتبط با قسمت هایی باشد مثل جدی نگرفتن بحث پیشگیری و یا توانبخشی
سالمندان و..، که به ظاهر امروز اهمیت شان کمتر از دیگر اولویت هاست اما در
آینده ی نزدیک ممکن است کشور را با شرایط بسیار دشواری روبرو کنند که
ناگزیر باید با سرمایه انسانی و بودجه ای به مراتب بیشتر از قبل برای رفع
پیامدهای آن وارد عمل شد.
و در باب حاکم نبودن اصل همکاری گروهی، شرایطی را در نظر بگیرید که هر کس
تنها برای سود و پیشرفت خودش تلاش می کند و همه را به خود و غیر خودش تقسیم
می کند. پزشکان می گویند پزشک و غیرپزشک، داروسازان تقسیم می کنند به
داروساز و غیرداروساز، پرستاری جامعه سلامت را به پرستار و غیر پرستار می
نگرد، و.. خلاصه شرایطی حاکم می شود که هر حرفه تصور می کند اگر دیر بجنبد
حقوق و پیشرفت ش ضایع می شود. و ممکن است ضعف مدیریت در این ماجرا تا جایی
پیش برود که حرفه ها به تقابل با یکدیگر برخیزند و کمپین هایی علیه یکدیگر
به راه بیندازند.
هر حرفه به فراخور اهمیت و نگرش خود به حیاتی بودن تخصص ش در حوزه ای خاص
دامن می زند، غافل از این که ما، همگی قطعات یک پازل بوده و هرکس جایگاه و
اهمیت مخصوص به خودش را داراست. پازل سلامت و درمان بدون حضور و مشارکت هر
کدام از این قطعات شامل بهورز، پزشک، پرستار، داروساز، فیزیوتراپیست،
دندانپزشک و.. ناقص خواهد ماند و این وضعیت حاصلی جز آسیب به کل مجموعه ی
سلامت و درمان نخواهد داشت.
در نهایت با توصیه و راهکارهایی کلام را به پایان می بریم:
در شرایط فعلی کشور ما و دولت حاضر که به نظام سلامت اهمیتی بیش از پیش
داده شده است، پیشنهاد می شود برای فرهنگ سازی سلامت در بین تصمیم گیران
دولتی گام های راهبردی برداشته شود و با برنامه ریزی مدون، نسبت به تغییر
اصولی نگرش سیاسمتدارن نسبت به مقوله سلامت و درمان اقدام شود.
در میان سیستم سلامت فرهنگ سازی اصولی و جدی برای اصلاح نگرش های غلط و
انحصاری تبیین شده، و برنامه محوری و کار گروهی را جایگزین دیگر رویه های
نادرست بگردانیم.
پیشنهاد دیگر اینستکه، سازمانی مجزا و مستقل برای پیگیری کلیه ی حقوق
بیماران بر طبق منشور حقوق بیمار ابلاغیه سال 1388 تاسیس شود(2). و
"مسئولیت هدایت آن نیز با یک تیم حقوقی و مردمی باشد" و دولت و سیستم سلامت
صرفا نقش مشاور و همکاری را در آنجا به عهده داشته باشند!
تاسیس چنین سازمانی می تواند در در کوتاه مدت سبب احقاق حقوق بیماران در
نظارت بر اجرای منشور حقوق بیمار، بهبود کیفیت درمان و کاهش خطاهای پزشکی
شده، و در بلند مدت، یاور دولت و سیستم سلامت برای اصلاح قوانین مرتبط با
این حوزه و بهبود کیفیت خدمات شود.
کلام پایانی این باشد که، سیستم سلامت، باید هرروزه به خود یادآوری کند
رسالت وجودی آن حفظ سلامت جامعه و درمان بیماران است و همواره عملکرد خویش
را بر مبنای آن ارزیابی کند.
با تقدیم احترام
فیزیوتراپیست موسی شیرالی
1.
تاریخ گردیزی ص 33
تاریخ طب در ایران، دكتر نجم آبادي