کد خبر: ۱۲۰۰۲۳
تاریخ انتشار: ۲۱:۳۵ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ - 2016August 19
شفاآنلاین:سلامت >جامعه پزشکی > این روزها حال و هوای جامعه پزشکی خیلی خوب نیست. فوت مرحوم کیارستمی گویی جرقه ای بود که آتش زیر خاکستری را روشن کرد که تر و خشک جامعه پزشکی را با هم سوزاند . هجمه ای که بیشتر از همه اخلاق حرفه ای کادر درمان را نشانه می رفت.
به گزارش شفاآنلاین،به نقل ازسپید، اخلاق و تعهدی که مردم می گویند در پزشکان کم رنگ شده از درون و بیرون فشارهای زیادی بر این قشر است . سوای صحت و سقم حرف ها و حدیث هایی که هست غیر منصافه ترین اتفاقی که افتاده ندیده گرفتن آن بخشی از پزشکان است که به حق بر گردن نظام سلامت حق دارند.


        اگر قصوری و کوتاهی و زد و بندهایی است که تعدادش بسیار کم است و بی انصافی است که افکار عمومی فراموش کند از این همین جامعه پزشکان مردانی بودند که 8 سال در نهایت گمنامی و بی ادعایی با کمترین امکانات در خطوط مقدم جبهه مردانه ایستادند و با دست خالی جراحی کردند.

       چقدر دور از انصاف است در این هجمه عجیب و غریب کسانی مانند دکتر یلدا دیده نشوند و یا مردان بزرگی چون فاضل، کلانتر معتمدی، ظفرقندی ها و خیلی‌های دیگری دیده نشوند که در دفاع مقدس چه حماسه‌ای کردند، که جان هزارها مجروح را در بدترین شرایط نجات دادند. هنوز هم هستند پزشکانی که بی ادعا و ساده زیست به فکر باز کردن گره ای از مشکلات مردم اند. به مناسبت روز پزشک، گزیده‌ای از گفته‌های بزرگان و پیشکسوتان جامعه پزشکی در باب اخلاق را می خوانید.

هیچ چیز مثل گذشته ها نیست
       .دکتر ناصر کمالیان استاد پیشکسوت 85 ساله رشته پاتولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران و موسس تعداد زیادی از بخش‌های پاتولوژی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشوراست. او دوره تخصص پاتوبیولوژی را از دانشگاه تهران و دوره‌های انترنی ورزیدنتی را در بیمارستان مموریال موریستون نیوجرسی گذراند. کمالیان در شهریور 1380 بعد از 40 سال خدمت آموزشی، درمانی و پژوهشی در دانشگاه علوم پزشکی تهران بازنشسته شد ولی همچنان در این حوزه فعال است.

        این استاد پیشکسوت که بیش از نیم‌قرن از عمر خود را به تحصیل و تدریس در دانشگاه‌های کشور پرداخته است تاکنون بیش از 700 اتو پسی کامل و در حدود 300 اتو پسی مغز و نخاع انجام داده است. دکتر کمالیان از شرایط موجود و جو حاکم بر جامعه پزشکی ناراضی است و می‌گوید:
        هیچ چیز مثل گذشته‌ها نیست، اصلاً آن تاثیر دیگر وجود ندارد. آن انگیزه و جنبش و جوشی که ما داشتیم و آن برکت زمان و وقت هیچ‌کدام وجود ندارد...

تحلیل شما از این قضیه چیست؟
       زندگی‌ها و شرایط فرق کرده. زمانی که من دوره تخصص می‌خواندم از خانه تا دانشکده‌مان 5 دقیقه راه بود، پس زمانمان برکت داشت. خرج و مخارج‌ها کم بود و درماندگی مالی نداشتیم، الآن دانشجوی ما صدها دغدغه مالی دارد که ذهنش را درگیر می‌کند.

این دغدغه می‌تواند توضیح درستی برای افت علمی باشد؟
       بله. کاملاً. فشار اقتصادی باعث افت همه‌چیز می‌شود. وقتی گرفتاری به وجود می‌آید همه‌چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. محیط آدم را می‌سازد. رفتارهای اجتماعی هم همین است. وقتی با کاسب و صاحب‌خانه طرف می‌شود دچار چالش می‌شود.

شما از سال 1340 در دانشکده پزشکی درس می‌دهید با این تجربه اخلاق کنونی در جامعه پزشکی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
        من تا سال 80 درس می‌دادم. اخلاق نسبت به گذشته افت کرده. من به فضای دانشگاهی زمانی که خود دانشجو بودم نمره 20 می‌دهم ولی امروز نمره 12 می‌دهم. به‌عنوان‌مثال مرحوم دکتر چهر رازی، همان زمان در بین اساتید یکی از زحمتکش‌ترین‌ها بود. صبح زود می‌رفت بیمارستان خودش تا 9 صبح خودش را می‌رساند بیمارستان امام خمینی و بعد دوباره به بیمارستان سر می‌زد و عصر به مطبش می‌رفت، درس هم می‌داد و مدیر روزنامه هم بود و این مدلی کار می‌کردند. الآن بعضی از استادهای ما حتی از زمانی که باید در بیمارستان باشند می‌زنند و به مطب شخصی یا بیمارستان خصوصی می‌روند که این درست نیست.

ولی این نتیجه همان چیزی است که شما تایید کردید. دوستان پزشک شما می‌گویند زندگی‌شان تامین نمی‌شود.
       من این کم‌کاری را تایید نمی‌کنم. زمانی که من در دانشگاه مدیریت داشتم یک‌بار رییس دانشگاه از من پرسید به نظر شما با این معضل کم‌کاری چه‌کار کنیم؟ من گفتم که ندیده بگیریم تا امورات همین‌طوری بگذرد. چون وقتی‌که دانشگاه و سیستم بیمه نمی‌تواند به‌طور کامل این‌ها را تامین کند اجازه بدهید همین چند تا عمل را با این حق‌الزحمه کم انجام بدهند که بازهم غنیمت است.

اشتباه در جذب دانشجوی پزشکی هم هست؟
‌       زمانی پزشک‌ها قشر مرفه و ثروتمند بودند ولی آلان نیست. الآن ولی بچه‌هایی که با این دید وارد می‌شوند خوب به‌طور طبیعی دچار مشکل می‌شوند.

وضعیت آموزش پزشکی در دوره شما با امروز خیلی فرق دارد؟
       وضعیت آموزش پزشکی آن دوره بسیار مطلوب‌تر از حال بود و اساتید آن نیز سختگیری مثبتی داشتند به‌عبارت ‌دیگر6 سالی که بنده در دانشکده پزشکی تحصیل کردم اگر الآن بخواهند با آن کیفیت دانشجو تربیت کنند باید 36 سال دانشجو در دوره علوم پایه تا بالینی تحصیل کند.

       همه اعضای هیئت‌علمی آن دوره دارای رتبه علمی استادی یا بالاتر بودند. در رده‌های تشریح که هرروز از ساعت 2 تا 6 بعدازظهر برگزار می‌شد، فقط 8 دانشجو روی یک جنازه کار علمی خود را انجام می‌دادند.

       باید گفت، تکیه اساتید روی نکات علمی تشریحی، از نکات مثبت تدریس و تربیت دانشجو در آن دوره بود. استاد تشریح بنده مرحوم دکتر سپهر بود که اولین درسش نیز استخوان شانه و بیماری‌های مرتبط با آن بود برنامه‌ریزی آموزشی آن زمان بسیار دقیق و منظم بود ولی در حال حاضر کرسی علوم پایه به دست غیرپزشکان افتاده و هیچ‌کس در محل اصلی خود خدمت نمی‌کند و درنهایت دانشجویان پزشکی به‌جای ورود به دوره‌های تخصصی وارد بازار کار می‌شوند. همچنین در آن دوره در هر یک از چهار بخش اصلی جراحی، زنان و زایمان، اطفال و ... دوره‌های 6‌ماهه یا 4ماهه می‌دیدیم و در هر یک از این دوره‌ها انواع اقسام بیماری‌های مرتبط با آن را در حداقل 7 تا 8 نمونه می‌دیدیم و مجموع این‌ها یک دوره داخلی برای بنده که دانشجوی پزشکی آن دوره بودم محسوب می‌شد. ولی الآن دانشجو را در بخش‌های مختلف تقسیم می‌کنند. به‌عنوان‌مثال یک ماه اعصاب، یک ماه گوارش، یک ماه نورولوژی که این ناپیوستگی باعث افت کیفیت آموزش پزشکی می‌شود.

جامعه پزشکی تحت تاثیر بی‌اخلاقی‌های جامعه است
       با شروع جنگ از پایه‌گذاران اولیه گروه‌های اضطراری بود. او در بیش از 15 عملیات بزرگ در خط مقدم جبهه حضور داشت و در اولین بمباران شیمیایی عراق به‌شدت آسیب دید. 8 سال رییس علوم پزشکی تهران بود و همزمان 4 سال مدیریت نظام پزشکی را هم به عهده داشت. او حال حاضر رییس بخش ترومنی بیمارستان سینا و یکی از جراحان خوش آوازه عروق است. مردی که هنوز خاطرات جبهه و آنچه را مظلومیت رزمنده‌ها در جنگ می‌داند آزارش می‌دهد. محمدرضا ظفر قندی متولد ۱۳۳۷ در تهران جراح عمومی و فوق تخصص جراحی عروق عضو هیئت‌علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران با درجه استاد تمامی و شاغل در بیمارستان سینا است. او پژوهش‌های وسیعی درزمینه درمان بیماران شیمیایی جنگ ایران و عراق انجام داده است.

       ظفر قندی از فعالان بنام اصلاح‌طلبان در جامعه علوم پزشکی و از مسئولین انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران است. در رشته پزشکی علاوه بر اینکه افراد باید حرفه‌ای باشند باید انسان باشند. ما ممکن در هر رشته‌ای انسان‌های حرفه‌ای داشته باشیم ولی در پزشکی یک حرفه انسانی است که ما با مردم و درد انسان‌ها طرف هستیم. باید در این رشته ایثار و ازخودگذشتگی داشت.

الآن جامعه پزشکی این ایثار را دارد؟
       طبیعتاً نداریم، زمینه‌های اجتماعی در جامعه پزشکی هم تاثیر می‌گذارد وقتی دغدغه‌های مالی اینقدر زیاد است طبیعی است که روی پزشکان هم تاثیر منفی می‌گذارد. من معتقدم اکثر همکارهای ما رفتار حرفه‌ای و سالم دارند ولی آن رفتاری که قبلا به‌عنوان حکیم می‌شناختیم و رابطه مالی بین مریض و پزشک وجود نداشت امروز از بین رفته است

به اخلاق پزشکی این روزها نمره چند می‌دهید؟
       نمی‌توانیم نمره بدهیم. ولی درمجموع اخلاق جامعه پزشکی قابل قبول است ولی خطاهای پزشکی و پررنگ شدن منافع مالی را نمی‌توان به‌راحتی ندیده گرفت ببینید اقتصاد درمان را باید تفکیک کرد تا بتوانیم یک قضاوت صحیح انجام بدهیم. پزشکی جایگاه خاصی دارد. باید ببینیم تقصیر است یا قصور و این باید دقیق بررسی شود و بعد قضاوت کرد.

این برای مردم قابل‌تشخیص نیست
       مردم می‌توانند شکایت کنند و نظام پزشکی دقیق بررسی می‌کند. پروسه‌ای است که دوماهه به نتیجه می‌رسد.

شرایط اجتماعی موافق و همراه پزشکان نیست
       متولد اهواز است وتاپایان دوره پزشکی عمومی در شهر زادگاهش ماند. دوره تخصص اورولوژی را در دانشگاه تهران سپری کرد و بعد در دانشگاه UCLA امریکا رشته ناباروری مردان را با موفقیت تمام کرد و بعد یک دوره آموزشی پیوند کلیه در بیمارستان می‌دل سکس لندن و چندین دوره آموزشی دیگر را با موفقیت پشت‌سر گذاشت. عضو انجمن ارولوژی اروپا، انجمن ارولوژی امریکا، انجمن بین‌المللی ارولوژی، هیئت‌مدیره انجمن پیوند اعضا خاورمیانه است.

       غلامرضا پورمند از چهره‌های تقدیر شده در همایش چهره‌های ماندگار و از چهره‌های شاخص جامعه پزشکی است او نخستین پزشکی است که پیوند کلیه از جسد را در ایران انجام داد و تاکنون بیش از هزار پیوند موفق کلیه در کارنامه حرفه‌ای خود دارد. او تحقیقات زیادی درزمینه سرطان پروستات دارد و در حال حاضر علاوه بر ریاست بیمارستان سینا، ریاست مرکز تحقیقات اورولوژی را نیز به عهده دارد. او ازجمله پزشکانی است که از شرایط موجود ناراضی است و می‌گوید:
       متاسفانه از شرایط فعلی دفاع نمی‌کنم. درمجموع ما یاد نگرفتیم توجه و تکریم داشته باشیم. همان چیزی که در قدیم می‌گفتند حکیم نه دکتر پولکی.

       البته من به‌شدت معتقدم عوامل خارجی و جانبی تاثیرگذار بوده در این مسئله.

       این را در نظر داشته باشید که همیشه مجموعه‌ای از عوامل در شکل‌گیری شخصیت انسان‌ها موثر است. عوامل خانوادگی، محیط اجتماعی و محیط حرفه‌ای سیگنال‌هایی را برای فرد می‌فرستد که درمجموع شخصیت فرد را شکل می‌دهد، پزشکان هم از این قاعده مسثنی نیستند، عوامل متعددی در این نقص و مسائل و مشکلات نقش داشته است. پزشکی رشته پردرآمدی است، یک حداقل‌هایی در زندگی حق هرکسی است که باید داشته باشد، ولی خوب بعضی‌ها دوست دارند بیشتر داشته باشند که این کشش و وسوسه، متاسفانه حدومرزی هم ندارد.

       برای پزشکان باید معنویات پررنگ باشد که متاسفانه نیست و از طرفی شرایط محیطی و اجتماعی هم موافق و همراه پزشکان نیست، یک حداقل‌هایی باید در نظر گرفته شود که نمی‌شود. در یک‌سال گذشته و در قالب طرح تحول سلامت تا مقدار زیادی مشکل دستمزد پرداختی به پزشکان حل‌شده، ولی هنوز ما خیلی مشکل‌داریم و همین مشکلات زمینه‌ساز برخی از تخلفات می‌شود، به‌عنوان مثال عرض کنم، در همین بیمارستان سینا از روز اول فروردین تا الان تیم پیوند ما ۵۰ عمل پیوند کلیه انجام داده است که تابه‌حال بیمه‌ها نتوانسته‌اند حتی یک ریال به بیمارستان پرداخت کنند، به نظر شما آیا این مسئله نمی‌تواند بر اخلاق حرفه‌ای این گروه تاثیر منفی داشته باشد؟ این‌ها عوامل تاثیرگذارو نامحسوس این پدیده است که نمی‌توان ندیده گرفت. ما وقتی می‌خواهیم یک مجموعه بزرگ را قضاوت کنیم باید تمام عوامل تاثیر گذار را منصفانه بررسی کنیم.

       در بین تمام گروههای اجتماعی زرنگ خوب و زرنگ بد وجود دارد، باید تدوین و اجرای قانون به گونه‌ای باشد که زرنگ‌های بد را کنترل کند، ما متاسفانه در ایران با وجود اینکه قانون داریم ولی چون اجرای صحیح نداریم، نمی‌توانیم کنترل لازم را داشته باشیم و از طرفی همانطور که گفتم چون در تامین نیازها هم دچار مشکل هستیم، زمینه‌های خلاف مهیاست که البته اکثریت جامعه پزشکان از این آسیب‌ها مصون هستند ولی خوب در هر جامعه‌ای خلاف و تخطی از قانون وجود دارد و قطعا جامعه پزشکان مستثنی نیست.

چرخه معیوبی که در آن فقط پزشک متهم می شود
       کاظم عباسیون 74 ساله هنوز با انرژی و سرزنده حساس‌ترین جراحی‌ها را انجام می دهد او یکی از سرشناس‌ترین جراحان مغز و اعصاب ایران معرفی می‌شود. مردی که علی رغم پیشنهاد استادی در دانشگاه جانزهاپکینز نماند و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و برای همیشه در ایران ماند تا به قول خودش لبخندی بر لب بیماری ببیند و گره از کار نیازمندی باز کند. او چهارم اسفند 1316 در تهران و در یک خانواده بازرگان متولد شد. یک سال بیشتر نداشت که مادرش فوت کرد و 8 ساله بود که سایه پدر را هم از دست داد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فردوسی و متوسطه را در دبیرستان‌های علمیه و مروی به پایان رساند و در سال 1335 تصمیم گرفت وارد دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز شود. در سال 41 به مدت یک‌ساله رزیدنتی در رشته آسیب‌شناسی عمومی را در بیمارستان نمازی شیراز شروع کرد و سال 42 به آمریکا رفت. دوره شش‌ساله تخصص جراحی مغزواعصاب را در دانشگاه «جان هاپکینز» طی کرد و سال 48 موفق به اخذ بورد تخصصی شد. دکتر «عباسیون» بااینکه از دانشگاه جان هاپکینز دعوت به همکاری شده بود، اما به دلیل علاقه به وطن در همان سال 48 برگشت و با مقام دانشیاری در دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز مشغول آموزش دانشجویان شد. او با وجود شرایط کاری خوبی کاری که داشت به ایران برگشت و می‌گوید که قرار نبوده بماند:
       من چنین قرار و چنین تعهدی نداشتم. با خودم عهد کرده بودم و متعهد به قولم بودم و از طرفی نیاز مردم را می‌دیدم. اگر آمریکا می ماندم،صد درصد شرایط خیلی بهتری داشتم، اما ببینید رضایت قلبی و درونی آدم‌ها یک حس درونی است که وابسته به مادیات دنیا نیست. برای من اولویت نبود. من وقتی می‌دیدم یکی از بهترین دانشگاه‌های ما که دانشگاه پهلوی شیراز بود یک استاد با رده علمی بالای ایرانی ندارد، احساس می‌کردم باید ادای دین کنم. من هیچ‌وقت نتوانستم فراموش کنم که با پول این مردم درس خواندم و در قبال این موضوع وظیفه‌ای به گردن من هست. باید واقع‌بین بود. جامعه به تخصص من نیاز داشت. وقتی برگشتم 4 سال هم در شیراز ماندم. دکتر سعیدی‌، رییس بخش جراحی دانشگاه شیراز بودند و من هم ماندم و کارکردم. با سمت دانشیاری استخدام دانشگاه و سرپرست دانشجویان پزشکی دانشگاه پهلوی شدم.

بازهم همان تعهد؟
       بله دقیقاً می‌خواستم به دانشگاه شیراز ادای دین کنم. دو سال انترنی‌ام را گذرانده بودم و با این 4 سال هم که ماندم و کارکردم دیگر دینی بابت 7 سال درسی که خوانده بودم نداشتم و بعد خودم را منتقل کردم دانشگاه تهران.

در حال حاضر اخلاق را در جامعه پزشکی چطور ارزیابی می‌کنید؟
       این بستگی دارد به تعریف شما. به نظر من مهم‌ترین فاکتور در بحث اخلاق حرفه‌ای این است که وقتی مریضی به مطب من می‌آید با رضایت و آرامش از پیش من برود. بهترین لحظه طبابت من موقعی است که بیمار، با کوله‌باری از مشکل و بیماری به مطب من مراجعه می‌کند و پس از انجام درمان‌های تخصصی، از مطب سالم و خوشحال خارج می‌شود. یک‌سری از کارها در طبابت تکراری می‌شود، مثلاً یک عمل دیسک برای بار صدم که انجام می‌شود دیگر تو را اقناع و راضی نمی‌کند و تکراری می‌شود، اما لبخند یک بیماری که باغم و استیصال وارد مطبت شده، هیچ‌وقت تکراری و یکنواخت نمی‌شود. ممکن است یک بیمار نیم ساعت وقت من را بگیرد ولی من موظفم برایش وقت بگذارم و او را توجیه کنم، گاهی منشی من می‌آید و می‌گوید بازهم کلاس درس گذاشتید؟ ولی من بیماری را برای مریضم تعریف می‌کنم. وقتی بیماری وارد مطب می‌شود و مشکلش را برایم تعریف می‌کند، معاینه‌اش می‌کنم، عکس‌هایش را می‌بینم، برایش توضیح می‌دهم و او با لبخند از مطب خارج می‌شود، واقعاً برایم قانع‌کننده است و خیلی لذت می‌برم. البته از آموزش به پزشکان جوان یا دانشجویان پزشکی و آموزش در اتاق عمل نیز همان‌قدر لذت می‌برم، اما راضی‌ رفتن بیمار از مطب، بیش از هر چیزی لذت‌بخش است و بسیاری از بیمارانی که به من مراجعه می‌کنند، می‌گویند آقای دکتر! کاش پزشکان دیگر هم مثل شما معاینه می‌کردند و درباره نوع بیماری و روش درمان، کمی به ما توضیح می‌دادند. امیدوارم همه پزشکان این رویه را در پیش بگیرند. من به‌طور متوسط 12 بیمار در روز می‌بینم تا بتوانم برای بیمار وقت بگذارم. اصلاً پول ویزیتش برایم مهم نیست. من یک تومان بیشتر از تعرفه نمی‌گیرم.

زیرمیزی هم نمی‌گیرید؟
       ابداً. تا الان یک‌بار هم نگرفتم و اعتقادی هم به این کار ندارم. ببینید من معتقدم یا باید در اتخاذ یک تصمیم و قانون در جریان کار باشید و نظرت را اعمال کنید یا وقتی نیستید و یک تصمیمی گرفته می‌شود باید به آن احترام بگذارید و راه اصلاح را نشان بدهید و برای بهبودش تلاش کنی نه اینکه بیایی و تعرفه را دور بزنی. تعرفه هنوز هم غیرعادلانه است، با هیچ منطقی سازگار نیست. همه گرفتاری را از چشم‌پزشکان نبینید. هزینه جراحی یک کیسه صفرا یا دیسک تعرفه مشخصی دارد که بر اساس یک‌سری از فاکتورها تعیین می‌شود و حق‌العمل یک پزشک می‌شود. الان سال‌هاست که این معیار و تعرفه بر اساس تورم افزایش پیدا نکرده و به نظر ما در جامعه جراحان بسیار ناعادلانه و دور از انصاف است و همین چیزها باعث می‌شود تا یک پزشک زیرمیزی می‌گیرد. این‌یک چرخه معیوب است که در آن فقط پزشکان متهم می‌شوند

ما به ناحق تحت فشاریم
       او نخستین پزشکی است که در ایران، پیوند سلول‌های بنیادی خون‌ساز از راه پیوند مغز استخوان و پیوند از طریق خون محیطی را به انجام رساند. در سال 2012 برنده جایزه «برترین محقق جهان در زمینه سرطان و بیماری‌های خونی» کمیته مطالعات بین‌المللی مرکز تحقیق بین‌المللی خون و پیوند مغز استخوان امریکا شد. دکتر اردشیر قوام زاده 76 ساله جوان‌تر از سن شناسنامه‌اش به نظر می‌آید. او سرزنده و با انرژی از 60 سال طبا بت و کارهایش می‌گوید و از طرح‌هایی که پیش رو دارد. او را در ساختمان مرکز خون و پیوند مغز استخوان بیمارستان شریعنی دیدیم. مردی که با ارداه و پشتکار و با جدیتی مخصوص خودش مرکزی را تاسیس و مدیریت می‌کند که نه تنها در ایران یکی از قوی‌ترین مراکز پیوند مغز استخوان است که به واسطه هزاران عمل موفقی که به ثبت رسانده در جهان هم مطرح است. می گویند قوام زاده برای دانشجویانش بسیار جدی و با ابهت است و از کوچک‌ترین خطایی نمی‌گذرد او استاد باصلابت و دوست داشتنی است که بسیاری از بیماران سرطانی مرهون تلاش‌های شبانه روزی او هستند.

       ببینید من‌بعد از 40 سال طبابت که هیچ‌وقت به این چیزها فکر نمی‌کردم تازه نشستم و سرانگشتی حساب کردم به این نتیجه رسیدم که مطب داری اصلاً به‌صرفه نیست. این‌یک طرف ماجرا. از آن‌طرف ببینید تا دانشجو درسش تمام شود و تخصص‌اش را بگیرد و به مرحله پول درآوردن برسد نزدیک 40 سالش می‌شود. این‌ها زمینه‌ساز خیلی مسائل می‌شود. دوستی برایم تعریف می‌کرد« در جلسه‌ای در پزشکی قانونی از پزشکی پرسیده بودند که چرا این‌طوری عمل کرده پزشک داد می‌زده که گرسنه‌ام می‌فهمید گرسنه‌ام یعنی چی؟ این فاجعه است. سیستم همه به هم مرتبط است پزشک‌ها جزئی از همین مردم‌اند و وقتی فرد تا 40 سالگی نمی‌تواند درآمد خوبی داشته باشد و مدام درگیر درس و دوره است. زن و بچه نیاز دارند و از طرفی حتی پدر و مادر هم توقع دارند که حالا که بچه‌ام پزشک شده باید به من کمک مالی هم کند چون این تصور وجود دارد که همه پزشک‌ها درآمدهای میلیونی دارند. زمان مفیدی که یک پزشک می‌تواند کار کند مگر چند سال است؟

       الآن هم که با این وضع تعرفه‌ها یک اتفاق خطرناکی که در شرف وقوع است اینکه پزشکان مریض با ریسک بالا را انتخاب نمی‌کنند. چون برایشان مشکل‌ساز می‌شود من در تمام سال‌هایی که در سوئیس کار می‌کردم یک مورد ندیدم کسی به یک پزشک معترض شود و از او بازخواست کند چون به پزشک اعتماد دارند. ولی اینجا مردم به‌راحتی معترض و هتاک می‌شوند. یک‌بار پشت در اتاق من در همین مرکز نوشته بودند قاتل خاموش چون بیمارشان فوت کرده بود.

       مملکت مردم دانا می‌خواهد. همین رفراندوم چند ماه پیش سوئیس را ببینید. مردم پولی را که قرار بود دولت به حسابشان واریز کند نخواستند به دو دلیل یکی اینکه گفتند این کار باعث تن‌پروری می‌شود و بعد اینکه به اقتصاد کشور صدمه می‌زند. خوب ببینید این فرهنگ و دانایی مردم است. حالا مقایسه کنید با این طرح یارانه‌ای که صدمه بزرگی به اقتصاد کشور بود و کسی هم جرات نمی‌کند آن را بردارد.

به نظر شما پزشک‌های ثروتمند در اقلیت هستند؟
       خیلی هم در اقلیت هستند. به نظر من اگر کسی برای پولدار شدن وارد رشته پزشکی می‌شود یک کارکاملا احمقانه کرده است. این رشته تمام روان و سال‌های جوانی یک نفر را مستهلک می‌کند فقط با عشق می‌توان کارکرد. پول‌دار شدن احمقانه‌ترین انگیزه برای ورود به این رشته است. رشته‌های دیگر خیلی زودتر به سوددهی می‌رسند تا پزشکی.

شما جزو پزشکان ثروتمند حساب می‌شوید؟
       من هیچ‌وقت به پول فکر نکردم. به کارم فکر می‌کنم ولی به اینکه چقدر می‌توانم از این راه پول دربیاورم فکر نکرده‌ام. برای انجمن‌هایی که داریم فکر اقتصادی می‌کنم تا بودجه‌هایی که لازم داریم تامین شود ولی تا حالا برای خودم فکر پول درآوردن نکردم. من از سال 56 مطب دارم و خدا شاهد است که به درآمدزایی آن فکر نکردم چون فکر می‌کردم که دارم خدمتی می‌کنم و همین کافی است تا همین چند وقت پیش که حساب‌وکتاب کردم و به این نتیجه رسیدم که کار به‌صرفه‌ای نیست. فکر می‌کنم همین‌جا کارکنم کافی است.

       من یک‌بار در یک جلسه‌ای به دکتر هاشمی گفتم که آقای وزیر، درمان را کاملاً مجانی نکنید این کار گدایی می‌شود حداقل 5 درصد هزینه را بگیرید، ولی خوب در جلسات سیاسی‌شان به این نتیجه رسیدند و حالا بعد از چند سال به این بحران بودجه و پرداخت‌ها رسیدند.

       بعد بحث کارانه‌ها را مطرح کردند که بزرگ‌ترین ضربه را به بحث آموزشی زد. هرکسی مهر بزند امتیاز بیشتری می‌گیرد و یک‌دفعه‌ می‌بینی کسی که تازه دو سال است آمده حقوق 40 میلیونی می‌گیرد ولی آدم‌هایی مثل من که برای مهر زدن و این چیزها نیامده‌ایم و خوب کارانه‌ای هم به ما تعلق نمی‌گیرد. اصلاً مهر زدن محترمانه نیست و من به وزیر هم گفتم.

شما برای برون‌رفت از این وضعیت راهکار خاصی دارید؟
       یک‌ راه دارویی دارد و یک‌راه وزارتی. همه باید بیمه شوند نه بیمه مجانی. این مجانی‌شدن‌ها ارزش هر کاری را از بین می‌برد. باید مردم یک‌ درصدی از پولش را بپردازند تا قدرش را بدانند تا بی‌ارزش نشود؛ مثلاً در کانادا پزشک مجانی است ولی مردم باید پول دارو را بدهند و هر داروی ارزانی را در خانه‌ها انبار نکند. پزشکی ما از کانادا پیشرفته‌تر است حتی از انگلیس هم‌سطح بالاتری داریم، آنها دانشگاه‌های قوی‌تری دارند ولی سیستم پزشکی ما قوی‌تر است. در کانادا لیست انتظارهای 8 ماهه وجود دارد. در ایران باید وضعیت بیمه‌ها عوض شود و بعد در بحث دارویی هم احتیاج به تغییراتی داریم. بیمه‌ها را باید بدهند دست خود وزارت بهداشت. این مسخره است که وزارت بهداشت نقشی در بیمه‌ها نداشته باشد. بعد کمپانی‌های داروسازی هم تحت نظر باشد تا تحت نظر دقیق باشند و بر اساس تاثیری که یک دارو دارد قیمت‌گذاری شود تا ما این‌همه داروهای تقلبی نداشته باشیم. تا قیمت داروهای گرانقیمت بیخودی اینقدر مصرف نشود و قیمت دارو هم پایین می‌آید.

رسانه‌ها حرمت پزشک را خدشه‌دار کرده‌اند
       مریم پوررضا قزل‌ایاق، متخصص زنان و زایمان و فوق تخصص نازایی و فیستول‌های اداری- تناسلی است وی دبیر بورد تخصصی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بوده و چندین سال است که در کنگره جراحان، دبیر شاخه زنان حضور دارد.

       مریم پوررضا 82 ساله همچنان با همان عشق به طبابت مشغول است. با همان مهربانی و حوصله در همان مطبی که 51 سال پیش تاسیس کرده است.

       او چهره مقبول و شناخته‌شده‌ای در حوزه بیماری‌های زنان و مورد اعتماد بسیاری از خانواده‌های سران نظام است. پوررضا هرچند در خانواده‌ای ثروتنمد به دنیا آمد وشرایط خاصی داشت ولی لحظه‌ای از تلاش دست برنداشت و همیشه پزشکی بااخلاق، متعهد و دلسوز برای بیمارانش باقی ماند.

       مریم پوررضا تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرانسوی ژاندارک سپری کرد و پس از اخذ دیپلم درکنکور شرکت کرد و در بین خانم‌های داوطلب رشته پزشکی رتبه اول را کسب کرد. او بعد از اینکه دوره پزشکی عمومی را به مدت 6 سال در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران با موفقیت سپری کرد، دوره تخصص زنان را نیز با پشتکاری عجیب در بیمارستان زنان سابق به اتمام رساند. دکتر پوررضا چون به زبان فرانسه مسلط بود، برای گذراندن دوره‌های تکمیلی پزشکی، عازم بلژیک و فرانسه شد، دوره بورد سونوگرافی را طی کرد و دوره نازایی را 3 و 4 ماهه درخارج از کشور با موفقیت گذراند و موفق به اخذ فوق تخصص نازایی شد.

این استاد پزشکی به شدت از جو روانی جامعه برعلیه پزشکان گله‌مند است و می‌گوید:
       ببینید یک نکته مهم وجود دارد، چرا ما فکر می‌کنیم باید یک‌شبه پول‌دار شویم. چرا پزشک جوان ما فکر می‌کند باید بهترین خانه و ماشین و امکانات را در عرض چند سال به دست بیاورد. چرا باید یک دکتر 15 میلیون تومان برای یک سزارین بگیرد؟ چه کسی به او اجازه داد که طبابت را به چشم تجارت ببیند. این درست نیست.

چرا ما دچار این وضعیت شدیم؟
       به نظر من همش طمع پول است.

شاید واقعا زندگی‌شان تامین نمی‌شود؟
       یکسری از پزشکان جوان ما دوست دارند یک‌شبه ره صدساله بروند. این زیاده‌خواهی است و هیچ توجیهی ندارد. برای اینکه در زعفرانیه خانه بخرد و فلان مدل ماشین زیر پایش باشد از مریض زیرمیزی هم می‌گیرد. حالا همه که نباید زندگی‌ها ی‌آنچنانی داشته باشند.

به اخلاق حرفه‌ای در جامعه پزشکی چه نمره‌ای می‌دهید؟
       من نمی‌توانم به یک مجموعه نمره واحد بدهم. در بحث اخلاق در جامعه پزشکی که امروز خیلی مطرح است تا حد زیادی ما مورد نامهربانی رسانه‌ها قرار گرفتیم. مشکلات جامعه پزشکی بزرگنمایی شد و با اغراق رسانه‌ای بازتاب پیدا کرد. رسانه‌ها، دکترها را دیو ودد نشان دادند و زیاده‌روی کردند.

       مردم از پزشک‌ها طلب کار شدند و اگر ده تا انگشتت را در عسل کنی باز مردم جبهه دارند. چون رسانه‌ها حرمت پزشک را خدشه‌دار کرده‌اند.

این به ضعف‌های خود جامعه پزشکی برنمی‌گردد؟
       قطعاً این هم است. من الآن روزانه چندین مراجعه دارم که همکارانم تجویز کرده‌اند که باید عمل شوند ولی وقتی من معاینه می‌کنم می‌بینم هیچ احتیاجی به این عمل و این درمان نیست. خوب این به خودم برمی گردد. برای همین بیمه ناقص است. همین پروسه ناقص و معیوبی که دچارش شده‌ایم. حرمت و احترام پزشک را از بین بردن. تر و خشک را نباید باهم سوزاند که ما همه را باهم سوزاندیم.

زیرمیزی می‌گیرید؟
       ابداً. اصلا این واژه دور از شان پزشک است. وقتی آدم در یک جامعه‌ای کار می‌کند باید تابع مقررات باشد. وقتی قانون حق‌الزحمه‌ای را تعیین می‌کند باید به آن احترام گذاشت. خیلی زشت است من به‌عنوان پزشک بیایم و پولی را خارج از این قانون از مریض بگیرم و بعد اگر بازرسی شد کسی بیاید و به من بگوید تو چرا این پول را گرفتی یا مریضی برود و شکایتی کند که پزشک من از من پول اضافه گرفته است. این 2 میلیون و 3 میلیون‌ها به چه دردی می‌خورد وقتی شان حرفه‌ای من را خراب کند. این کار اسمش گدایی و دزدی است.

حتی اگر احساس کنید که در حق شما اجحاف شده و حق شما بوده که حق‌الزحمه مناسبی بگیرید؟
       من مریم پور رضا اگر الآن بعد از 51 سال طبابت یک کورتاژ درمانی انجام دهم حق‌العمل من 340 هزار تومان است آن‌هم درصد بیمارستان کسر می‌شود و معلوم نیست بیمه‌ها با چقدر تاخیر پرداخت کنند، واقعاً چیزی از آن نمی‌ماند، ولی باید تابع قانون بود.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: