این تحقیق توضیح میدهد که چرا مدیتیشن و تمرینهای ذهنی همچون یوگا و پیلاتس میتوانند به تنظیم پاسخ بدن به استرسهای فیزیکی، ذهنی و احساسی کمک کنند. بر اساس این یافتهها یک مبنای آناتومیکی برای بیماریهای روان تنی وجود دارد.
در این مطالعه دانشمندان مدارات عصبی که نواحی از کورتکس مغز را به غده فوق کلیه متصل میکند ردیابی کردند. تعداد شبکههای عصبی که در این بررسی کشف شده دانشمندان را بسیار شگفتزده کرد. بررسیهای قبلی نشان میداد که احتمالا یک یا دو ناحیه غشایی مسئول کنترل فعالیت غده فوق کلیه است ولی تعداد دقیق و موقعیت نواحی قشری مغز نامشخص بود.
در این مطالعه محققان از روش ردیابی منحصر به فردی استفاده کردند که میتوانست زنجیره طولانی نورونها را آشکار کند. آنها با استفاده از این روش نشان دادند که کنترل غده فوق کلیه از چندین ناحیه قشری در مغز نشات میگیرد. بر اساس این یافتهها بیشترین تاثیر از ناحیه حرکتی قشر مغز منشا میگیرد و دیگر نواحی قشری عمدتا در فعالیتهای ادراکی و احساسی نقش دارند.
نتایج این مطالعه نشان میدهد نواحی از قشر مغز که در زمان درگیریهای حسی فعال میشوند منبعی برای تاثیر بر غده فوق کلیه هستند. وقتی ما اشتباهی را در ذهن خود مرور میکنیم یا خود را برای یک اشتباه سرزنش میکنیم یا درباره حوادث ترومایی فکر میکنیم، فعالیت این نواحی قشری منجر به کاهش پیامهایی میشوند که غده فوق کلیه را تحت تاثیر قرار میدهند، درست همانطور که در یک رخداد واقعی چنین تاثیری را به دنبال دارد. این یافته برای درمان استرسهای بعد از وقوع حادثه بسیار کارآمد است.
این نتایج نشان میدهد مدارهایی در مغز وجود دارند که حرکت، ادراک و احساسات را به هم مرتبط میکنند تا غده فوق کلیه را تحت تاثیر قرار داده و به کنترل استرس کمک کنند. این مدارها ممکن است احساسات درونی مثل استرس مزمن و افسردگی را به عملکرد اندامها ارتباط داده و زمینهای برای برخی بیماریهای روان تنی فراهم کنند.