به گزارش شفا آنلاین، بهطور
معمول، ارزیابی خطر پیش از CABG بر کسر جهشی بطن چپ تمرکز دارد، بنابراین
به یک معنا، تا حدی تعجبآور است که سابقه نارسایی قلبی بهطور قویای در
میزان خطر دخالت داشته باشد. این مطالعه که در جدیدترین شماره JAMA
Cardiology منتشر شده، براساس دادههای 41 هزار و 906 بیماری است که در
مطالعه SWEDEHEART وارد شده و در فاصله سالهای 2001 و 2013 تحت CABG اولیه
قرار گرفتهاند. کسر جهشی کاهش یافته (rEF) به صورت کمتر از 50 درصد و pEF
به صورت کسر جهشی 50 درصد یا بالاتر تعریف شدند.
مورتالیتی
در اثر هر علتی، طی 30 روز پس از جراحی، 8/0 درصد در بیماران بدون نارسایی
قلبی و pEF (تعداد 27 هزار و 165 نفر)، 9/2 درصد در بیماران بدون نارسایی
قلبی و کسر جهشی کاهش یافته، 8/2 درصد در نارسایی قلبی با کسر جهشی حفظ شده
و 4 درصد در نارسایی قلبی همراه با کسر جهشی کاهش یافته گزارش شد.
پس
از تعدیل اثرات 20 عامل خطر مختلف، از جمله دیابت، MI یا PCI قبلی،
فیبریلاسیون دهلیزی و جراحی اورژانس، نسبت خطر برای مرگ زودرس برابر با 1
(no HF and pEF)، در مقابل 25/2 (no HF and rEF)، 83/1 (HFpEF) و 52/2
(HFrEF) بود.
مفهوم
اصلی این مطالعه آن است که متخصصان قلب و عروق و جراحان قلب باید در مورد
سابقه نارسایی قلبی در بیمار، به عنوان یک عامل خطر اضافی، مستقل و مهم
برای مرگ زودرس، آگاهی کامل داشته باشند، زیرا در حال حاضر، این عامل خطر
در مدلهای خطر مورد توجه قرار نمیگیرد و جایی ندارد.
این
مطالعه از مدلهای خطر محبوب و عمومی جراحی قلب انجمن جراحان توراسیک و
EuroSCORE II استفاده کرده که در آنها، به کسر جهشی بطن چپ و طبقهبندی
عملکردی NYHA توجه میشود اما به سابقه نارسایی قلبی، خیر. نویسندگان این
مقاله متذکر میشوند که عملکرد NYHA یک طبقهبندی درجه محدودیت در فعالیت
فیزیکی است و نمیتواند معادل تشخیص نارسایی قلبی قبلی در نظر گرفته شود.
با
دورههای پیگیری طولانیتر، نشان داده شده بدون در نظر گرفتن میزان کسر
جهشی پیش از جراحی، سابقه نارسایی قلبی نیز یک عامل خطر مهم و مستقل برای
پیامدهای طولانیمدت پس از CABG است. پس از دوره پیگیری با متوسط 6 سال،
2/13 درصد از افراد گروه رفرانس فوت کردند، در مقابل، 6/24 درصد از بیماران
با no HF and rEF، 9/33 درصد از افراد HFpEF و 9/42 درصد از HFrEF فوت
کرده بودند.
در
مقایسه با گروه رفرانس، نسبت خطر تعدیل شده برای مورتالیتی در اثر همه
عوامل، برای بیماران با no HF and rEF معادل 47/1، برای HFpEF معادل 62/1 و
برای HFrEF معادل 29/2 بوده است.
سندرم
نارسایی قلبی یک پیشبینی کننده قوی برای پیامدهای طولانیمدت به دنبال
CABG است، بنابراین برای بیماران مبتلا به نارسایی قلبی ضروری است که پس از
CABG از نظر آن تحت مراقبت باشند، حتی اگر کسر جهشی نرمال یا حفظ شده
داشته باشند.
به
خوبی مشخص است که HFrEF با خطر بیشتر جراحی و پروگنوز طولانیمدت بدتر به
دنبال CABG همراه است، اما خطر و پروگنوز در بیماران مبتلا به HFpEF که تحت
CABG قرار میگیرند، فقط در تعداد کمی از مطالعات با حجم نمونه اندک بررسی
شده، بنابراین مطالعه حاضر یکی از بزرگترین مطالعاتی است که تاکنون برای
بررسی پروگنوز در این بیماران انجام شده است.
قابل
ذکر است که با توجه به درمان بهینه در HFpEF و CAD و مشخص کردن درمان
بهینه برای ارتقای پروگنوز پس از CABG، ارزش و نوع روش رواسکولاریزاسیون
(PCI یا CAB) در بیماران مبتلا به HFpEF، نیازمند ارزیابی بیشتر و آگاهی
دادن به بیماران و پزشکان است.