کد خبر: ۱۱۷۰۸۹
تاریخ انتشار: ۰۵:۳۰ - ۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - 2016July 27
شفا آنلاین>اجتماعی> زندگی با بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (Border Line) کار ساده‌ای نیست.
به گزارش شفا آنلاین، به نقل از سپید از طرفی بسیاری از والدین یا همسران این افراد نمی‌دانند چگونه برخورد کنند و اشتباهات آنها باعث بدتر شدن بیماری می‌شود. در این مقاله تدوین شده از چند منبع معتبر سعی داریم نکات مهم را در این رابطه آموزش دهیم.

        افراد با شخصیت مرزی این‌گونه زاییده نمی‌شوند بلکه طی زمان تبدیل به شخصیت مرزی می‌شوند. این گفته به این معنی است که وقتی از کودکی سوء‌استفاده می‌شود یا آسیب می‌بیند، در نسل‌های بعد هم تکرار می‌شود. یعنی اگر فرزندی آسیب دید و تبدیل به شخصیت مرزی شد، او هم باعث تبدیل شخصیت فرزندانش به شخصیت مرزی می‌شود. اختلال شخصیت مرزی به مجموعه‌ای از الگوهای رفتاری آموخته شده در ابتدای زندگی اطلاق می‌شود که به طور منظم در زندگی تکرار می‌شوند. علایم رفتاری این اختلال شخصیتی به صورت خلاصه عبارتند از:
روابط بین فردی نامتعادل، به طوری که فرد دچار اختلال شخصیت، دیگری را یا به عرش می‌برد یا به فرش می‌رساند. یعنی سیاه و سپید دیدن دیگری.
رفتارهای بدون فکر و ناگهانی در زمینه رابطه جنسی، سوء‌مصرف مواد مخدر، رانندگی بی‌پروا و خطرناک و ..
احساس مزمن پوچی.
خشم شدید، مشکل در کنترل عصبانیت و حمله فیزیکی.
شکاک بودن که تحت استرس تشدید می‌شود.
تهدید به خودکشی و اقدام‌های مکرر به خودکشی و خودزنی.
نگرانی دایم درباره طرد شدن و تصور طرد شدن از جانب دیگری.
دوره‌های منظمی از اضطراب، افسردگی و کج‌خلقی
خودانگاره نامتعادل.

چگونه با فرد مرزی رفتار کنیم؟
       به یاد داشته باشید که تغییر یک شخصیت مرزی دشوار است، مخصوصا با وجود ترس‌های درونی‌اش. این افراد برای ثبات، نیاز به یک منبع امنیت قوی دارند ولی همین که آن را یافتند ترس از طرد خود را نشان داده و مانع از عمیق شدن رابطه با آن فرد خواهند شد. لذا در زندگی با این افراد بایستی خیلی صبور بود و از هر اقدامی که بوی ترس دارد، اجتناب کرد.

       خانواده افراد با شخصیت مرزی می‌توانند داستان‌های بی‌شماری برایتان بگویند از زمانی که فرزندشان فقط و فقط عملکرد بهتر یا پیشرفتی داشته یا مسئولیت‌های بیشتری به او واگذار شده ولی به دنبال آن با بحران در زندگی مواجه شده و به دنبالش ادامه پیشرفت فرد مختل شده است. البته در پس این موضوع منطقی ناخودآگاه قرار دارد. وقتی که افراد پیشرفت می‌کنند به وسیله کار کردن، درمان گرفتن، کمک کردن در خانه، کاهش رفتارهای خودتخریب‌گر، در واقع با بهبود یافتن بیشتر مستقل می‌شوند. در اینجا، برای فرد مرزی یک خطری وجود دارد، برای شخصیت مرزی مستقل شدن به معنای کناره‌گیری از از افراد است. کناره‌گیری از افرادی که همیشه از او حمایت کرده‌اند و نگرانش بوده‌اند. حمایت‌های عاطفی و مالی کمتر از زمانی است که فرد مستقل نبوده و این باعث ترس زیاد شخصیت مرزی می‌شود. ترس اساسی آنان یعنی ترس از طرد یا رها شدن است. پاسخ آنها به این شرایط عود کردن است. این تصمیم خودآگاهانه نیست. ترس و اضطراب آنان باعث می‌شود که از روش‌های بیمارگونه گذشته استفاده کنند. به طور مثال در محیط کار عملکرد خوبی ندارند، برای خودکشی تلاش می‌کنند یا پرخوری می‌کنند، مشروبات الکلی مصرف می‌کنند تا هر کاری که باعث شود دیگران متوجه شوند که آنان نیاز به کمک دارند و می‌خواهند دیگران را متوجه کنند که در رنج هستند. عود کردن مشکلات فرد باعث می‌شود که دیگران را وادار به مراقبت از خودش کند، به طوری که فرد مسئولیتی نداشته باشد و دیگران مراقبش باشند.

       راه حل مناسب این است که وقتی فرد مرزی پیشرفت می‌کند، خانواده زیاد هیجان‌زده نشوند تا بگذارند فرد به آرامی از پیشرفت عبور کند.خود بیمار هم باید توجیه شده باشد که بهبودی وی مسیری مستقیم نیست و همواره دوره‌هایی از پس‌رفت را خواهد داشت. در برخورد با پیشرفت‌های این افراد از گفتن برخی جملات باید خودداری کرد. مثلا نگویید که پیشرفت کرده‌ای یا تحت تاثیر تغییرات تو قرار گرفته‌ام یا آماده مستقل‌شدن هستی. هرکدام از این جملات می‌تواند بیماری را در بر داشته باشد. جملات جایگزین بهتری وجود دارد. جملاتی که نشان دهد می‌دانید آنان بهتر هستند و مشکلات را رد کرده‌اند: «می‌دانم که روزهای پراسترسی را گذرانده‌ای.» «بهتر شدن تو نشانه تلاش زیاد تو بوده.» این جملات همدلانه است و ریسک کمتری دارد.

       انتظارات خود را کاهش دهید و اهداف بزرگ را در چند مرحله به دست بیاورید. اهداف واقع‌گرایانه قابل دسترسی هستند. در هر مرحله روی یک هدف کار کنید. انتخاب اهداف دشوار باعث می‌شود که به آن نرسید.

       بی‌شک شخصیت مرزی نکات مثبتی در شخصیت خود دارد مانند هوش، جاه‌طلبی، نگرش خوب، هوش هنری. این افراد توسط مشکلات و علایم شخصیتی‌شان تحت‌تاثیر قرار گرفته‌اند و نمی‌توانند این نقاط مثبت شخصیتی خود را از قوه به فعل در بیاورند.

       معمولا خانواده و خود افراد مرزی براساس این نقاط قوت شخصیت فرزندشان توقعات ایده‌آل گرایانه‌ای از فرزندشان دارند. مثلا خانواده دوست دارند که فرزندشان به دانشگاه بازگردد تا خودش را برای کسب درآمد آماده کند و مستقل شود. خانواده آرزو دارند که فرزندشان به خانه خود بازگردد و بتواند از خودش مراقبت کند. ممکن است فرد مرزی اصرار داشته باشد که به دانشگاه تمام‌وقت بازگردد؛ بدون در نظر گرفتن وضعیت گذشته خود که بستری بوده است.

 برنامه‌ریزان برنامه‌های بزرگ و دانشگاه این مشکلات را یعنی از دست دادن کنترل شخصیت مرزی را در نظر نمی‌گیرند. مثلا تفکر سیاه و سپید شخصیت مرزی را در نظر نمی‌گیرند یا ناتوانی در تحمل تنهایی را. به طور مثال ممکن است شخصیت مرزی با ناکامی در یک آزمون، اگر حس کند که عادلانه نبوده، خشم نامتناسب و زیادی ابراز کند یا با تفکر سیاه و سپیدش استاد را برای خودش یا ایده‌آل بداند یا به درد‌نخور. اگر احساس کند که توسط دیگران طرد شده ممکن است رفتار خودتخریبی انجام دهد یا اضطراب شدید پیدا کند. مثلا اگر تصور کند که موفقیت در مدرسه نگرانی والدینش را کاهش می‌دهد، مضطرب می‌شود.
ادامه دارد...
محسن حافظی
روانپزشک، روان‌درمانگر

برچسب ها: زندگی ، سیاه ، سپید
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: