تریتا:
در
اوستا به عنوان اولین پزشک از او یاد شده است. او کسی است که مرض، مرگ و
تب را از بدنها دور کرد. او شخصیت و جایگاهی الوهی داشته است و فرشته
شهریور، داروها و شیوه مبارزه با بیماری و مرگ را به او هدیه کرده است .در
اوستا آمده است که اهورامزدا کارد جراحی را به تریتا ارزانی کرد. تریتا را
سمبل پزشکی ایران باستان میتوان شمرد. بنابراین تریتا نخستین جراح و پزشک
ایرانیان به شمار میرود.
ایما (جمشید):
او
مطابق همان جمشید شاهنامه است. شخصیت جمشید در فرهنگ ایران و هند جایگاه
یکسانی دارد و داستان زندگیاش بیشباهت به داستان زندگی حضرت نوح نیست. در
زمان او طوفان عظیمی به راه افتاد که راه نجات از آن، ساخت قلعهای مستحکم
به نام ورجمکرد است. جمشید از انسانها و حیوانات، سالم ترین آن ها را در
قلعه جمع کرد تا نسل آنها، از سالمترین افراد ادامه یابد. بنابراین او می
بایست فاکتورهای سلامتی را خوب بداند تا اشتباهی در جمع آوری نسل تندرست
رخ ندهد. در شاهنامه آمده است:
پزشکی و درمان هر دردمند/در تندرستی و راه گزند
همه رازها نیز کرد آشکار/جهان را نیامد جز او خواستار
فریدون:
تراتائونا،
یا همان فریدون شاهنامه، ستاره شناس و سازنده هوم و تریاق بوده است.
عملکرد او شبیه تریتا است و در درمان مرگ، بیماری، خارش و زخم مهارت و فره
ایزدی داشته است.
زرتشت:
او
پیامبر دینی ایرانیان و پایه گذار مکتب زرتشت است. او توانست در ابتدای
تبلیغ مذهبی، اسب محبوب کی ویشتاسب را درمان کند و با این حیله رهی در دل
شاه باز کند و دینش مورد قبول گردد. بنابراین او را میتوان از جمله
ستورپزشکان نامید. مهمترین شاخصه پزشک بودگی او، فرامین بهداشتی مفصل و
مدون اوست. رعایت بهداشت فردی و اجتماعی، حفاظت و نیالودن عناصر طبیعت
مانند آب و آتش، پاداش و عذاب اخروی برای پاسداشت و نگهداری از تن و طبیعت
یا همان مهجهان و کهجهان از جمله فرامین زرتشت است. گاتها قدیمترین بخش
اوستا و سرودههای خود زرتشت است که حاوی پیامهای بهداشتی فراوان است.
جاماسب:
داماد
زرتشت و وزیر کی ویشتاسب است. او خردمندی بزرگ، منجمی توانا و گیاه شناسی
خبره بوده است. بلعمی، وزیر دانشمند سامانیان در قرن چهارم از جاماسب با
عنوان حکیم جاماسب نام میبرد و او را صاحب کتابی در طب، هندسه و حکمت
میداند. در کتاب یادگار زریران، که کتابی مربوط به دوره پهلوی ساسانی است،
گشتاسب تبحر وی در گیاه شناسی را این چنین توصیف می کند:«.....نیز دانی
که گیاهان چون بشکفند گل کدام روز بشکفد، کدام شب و کدام فردا....». از
شواهد و مستندات به جا مانده این طور مشخص است که جاماسب را باید در زمره
گیاه شناسان و داروسازان دانست.
سئناپوراهوم استوت:
از
شاگردان زرتشت و پایهگذار مکتب پزشکی اکباتان است. او هدایت و رهبری صد
تن از شاگردان و پزشکان را به عهده داشت و به آنها علاوه بر طب، نجوم و
جغرافیا و حکمت میآموخته است. همانطور که مشخص است میتوان او را در زمره
معلمین طب و مکتب داران این حوزه یادآوری کرد.
بزرگمهر حکیم:
وزیر،
دانشمند و حکیم دربار خسرو انوشیروان ساسانی است. در میان اندرزهای منسوب
به او، اندرزهای پزشکی و بهداشتی هم مشاهده میشود. یکی از اندرزهای او:
آنچه دلخواه همه است جز تندرستی نیست، که اگر کسی روزی از آن محروم شد
آرزویی جز بدست آوردنش ندارد....
برزویه طبیب:
او
از هفت سالگی به آموختن طب پرداخت و پس از کسب مهارت کافی، برای خشنودی
خدا به مداوای بیماران پرداخت و آنقدر در طبابت مهارت یافت که رئیس اطبای
دربار خسروانوشیروان گشت. پادشاه وی را به هندوستان فرستاد و در برگشت
کتب فراوانی از جمله کلیله و دمنه را به همراه آورد و به زبان پهلوی ساسانی
ترجمه کرد.
البته شمار اطبای ایرانی قطعا بیش از این تعداد است اما در این مختصر بیش از این نمیگنجد.
پزشکان نامدار خارجی مقیم در ایران باستان
در
کنار این پزشکان، به مدد بستر سازی مناسب و خواست شاهان علم جو و هنرپرور
هخامنشی و ساسانی، پزشکان خارجی در ایران مقیم شدند و به آموزش پزشکی و
درمان پرداختند. تاسیس مدرسه و بیمارستان جندی شاپور، که در زمان شاپور
ساسانی بنا شد، تعطیلی مدارس علمی رها و صائبین، جنگهای مکرر در روم و
یونان باستان، علم دوستی و مسامحات مذهبی درایران هخامنشی و ساسانی،
بهکارگیری اسرای صاحب علم و فن، راه انداختن بازار خرید و ترجمه کتب علمی و
پزشکی توسط شاهان ایرانی و... موجب شد ایران پیش از اسلام بستر مناسبی
برای رشد علم و تمدنسازی را فراهم کند. اگر بخواهیم تاریخ مختصری از حضور
پزشکان خارجی در ایران ذکر کنیم میتوانیم به عصر هخامنشی و ساسانی نیم
نگاهی بیندازیم.
دموکدس:
پزشک
یونانی که در جنگ به اسارت ایرانیان در آمد. او دررفتگی پای شاهنشاه
داریوش اول هخامنشی را درمان کرد و غده سینه آتوسا همسر شاه را از سینه
خارج کرد.
ژیوه که :
پزشک نامدار بابلی که به دربار فراخوانده شد و مرهم ساز و داروساز ماهری
بوده است. او توانست درد پای داریوش شاه را درمان کند و او را از درد
برهاند.
آپولونیدوس:
پزشک
یونانی ، او توانست بیماری اردشیر اول هخامشی را درمان کند ولی به دلیل
خیانت به شاهزاده آمیتیس جان خود را از دست داد. او که میدانست معاشرت و
نزدیکی با مردان برای زهدان بانو آمیتیس خطرناک است، اجازه معاشرت با وی را
گرفت و به دلیل دلباختگی به او در این کار افراط و اسباب بیمار شدنش را
فراهم کرد و در نهایت به جرم این خطای پزشکی آشکار و غیر اخلاقی جان خود را
از دست داد .
کتزیاس:
طبیب
مخصوص اردشیر دوم هخامنشی و مادرش. او هفده سال در ایران زندگی کرد و امین
و راز دار خانواده سلطنتی بود و در نهایت به عنوان سفیر از جانب شاهنشاه
به اسپارت اعزام شد. او خاطرات خود از زندگی درایران را نگاشته و امروزه به
عنوان منبع مطالعاتی تاریخ پزشکی و تاریخ ایران باستان به شمار می رود .
تئودوسیوس:
پزشک دربار شاپور دوم ساسانی. او در شهر دانشگاهی جندی شاپور میزیست و کتابی به عنوان خلاصه طب به زبان پهلوی به او منسوب است .
استفان رهاوی:
او
پزشک قباد ساسانی و از مربیان خسرو انوشیروان بوده است . تعالیم وی از
انوشیروان ساسانی شاهنشهی نیرومند و اهل حکمت و خردساخته است .
جرجیس راس العینی:
پزشک
سریانی که در دوره خسروانوشیروان به مقام رئیس پزشکان دربار رسید. وی در
دانشگاه جندی شاپور اجازه نامه طبابت و پزشکی صادر میکرد و نیز رئیس انجمن
پزشکان عمومی در این دانشگاه بود. او کتاب مهمی در استسقا به تحریر در
آورده است.
حارث ابن کلده :
پزشک
عرب اهل طائف که مدتی در پارسه میزیست و در جندی شاپور تحصیل کرد. وی
مقارن با رسول گرامی اسلام میزیست و بعدها آموختههای خود را در اختیار
اعراب گذاشت و برجسته ترین طبیب عرب زمانه خود گشت.
فاطمه همتی ترحمی
کارشناس ارشد تاریخ پزشکی