شفا آنلاین>روانشناسی> تن ز جان و جان ز تن مستور نیست، مصرعی از مثنوی معنوی مولانا است که به خوبی رابطه بین جسم و روان را نشان میدهد.
به گزارش
شفا آنلاین،به نقل از سپید بر هیچکسی پوشیده نیست که بسیاری
از بیماری های جسمی سرآغازی توام با استرس و تنش روانی داشتهاند. عوامل
مختلف فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی زمینهساز ایجاد اختلالاتی هستند که به
اختلالات روانشناختی موسوماند.
در این میان خلا برخی برنامهها و
سیاستگذاریها برای پیشگیری و در مرحله بعد درمان شکافهای به وجود آمده
در مقوله سلامت روان خودنمایی میکند. روانشناسان معتقد هستند، متولیان امر
سلامت کشور، بیشترین سهم را دارند. این پرونده با اظهارنظر روانشناسان، به
سلامت روان و چالشهای آن در کشور میپردازد که در ادامه میخوانید.
میزان اختلالات روانی 5/23 درصد است محمد
حاتمی، روانشناس بالینی و مشاورعالی ومعاون امورکمیسیونها ونظارت حرفهای
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور در خصوص
چالشهای پیش روی سلامت روان در کشور میگوید: « طبق آمارهای همهگیرشناسی
ابتلا به اختلالات روانی، مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیت در شرایط
کنونی افزایش یافته و به عنوان تهدید عمومی برای نشاط و سلامت عمومی و حتی
توسعه پایدار، محسوب میشود. این وضعیت نگرانکننده است. هم در سطح
دبستان، هم دبیرستان و هم دانشگاه آمارها نگرانکننده است. مثلا طبق اعلام
وزارت بهداشت میزان اختلالات روانی 5/23 درصد است. چنانچه بخواهیم آمار
دقیقتری از میزان اختلالات روانی در کشور داشته باشیم، باید پالایش دقیق و
علمیتری صورت گیرد، تا مشخص شود، وضعیت جامعه چگونه است.
به عنوان یک
روانشناس، روزانه با تعداد زیاد افرادی که به کلینیک مراجعه میکنند، مواجه
هستم، لذا تاحدودی از وضعیت سلامت روان در کشور مطلع هستم و باید بگویم،
سلامت روان وضعیت مطلوبی ندارد. اما آسیبشناسی این وضعیت کجاست؟ بخشی از
آن به تحولاتی که در جامعه از لحاظ اخبار فضای مجازی و ناهنجاریهای
اجتماعی از جمله، مشکلات اقتصادی برمیگردد، اما بخش اعظم آن به
سیاستگذاریها و برنامهریزیهای غلط دستاندرکاران مسئول سلامت کشور
مربوط است. متولیان سلامت کشور برنامههایشان بی عیب و نقص نیست. بودجه
دراختیار آنها است و آنها با دست باز میتوانند به مقوله سلامت روان
بپردازند.»
پیشگیری روانی، اولویت اول سلامت کشور باشد وی
ادامه میدهد: «اگر قراربراین باشد که جامعهای سالم و خالی از آمارهای
نگرانکننده داشته باشیم، باید از زمان تولد نوزاد، به مقوله سلامت روان
اهمیت داده شود. انسانها از بدو تولد باید تحت پوشش خدمات سلامت روان قرار
بگیرند. اما آیا اینگونه است؟ پیشگیری از اختلالات روانی و اهمیت به سلامت
روان باید اولویت اول سلامت کشور قرار بگیرد. تمهیدات عینی برای بحث
پیشگیری صورت نگرفته است.»
کمبود 120 هزار روانشناس و مشاور حاتمی
با اشاره به آمارها میگوید: « 124 هزار واحد آموزشی در آموزش و پرورش
داریم. درکل کمتر از پنج هزار روانشناس و مشاور در سیستم آموزش و پرورش
وجود دارد. یعنی با کمبود 120 هزار روانشناس و مشاور در سیستم آموزش و
پرورش مواجه هستیم. وضعیت اینگونه است که در مورد اختلالاتی از جمله بیش
فعالی، اختلالات سلوک، اختلالات رفتاری و نافرمانی مقابلهای و اختلالات
شخصیت آمارهای نگرانکننده در مدارس گزارش میشود. بنابراین ریشه تمام
مشکلات در سیاستهای کلان است.
مهمتر از اینها، برنامهریزی مشخصی در مورد
پیشگیری در کشور وجود ندارد. پیشگیری مهمتر از درمان است، اما درحال حاضر
بیشترین تمرکز بر درمان صورت گرفته است. چه برنامه مدون و مشخصی برای بحث
پیشگیری در کشور وجود دارد، که بتوان گفت جامعه را پالایش کرده و در جهت
جلوگیری از ابتلا به اختلالات روانی وناسازگاریها کار کرده است؟ نه در
نهادها و سازمانها پیوست فرهنگی وجود دارد و نه در آموزش و پرورش برنامه
مدونی وجود دارد. واقعیت این است که نشاط جامعه در گروی پالایش عوامل فردی
است.»
به عقیده حاتمی:«در کشور ما پیامهای تربیتی و فرهنگی به صورت یکصدا
و همگون نیست، بلکه چند صدایی بوده و مردم از منابع مختلف پیامهای متفاوت
دریافت میکنند و همین موضوع باعث میشود که تعارض نقش به وجود آید.
اینها نیز زیرمجموعه سیاستگذاریهای کلان است. در صدا و سیما یک نوع پیام،
در مساجد نوعی دیگر و در دانشگاهها و مدارس و خانوادهها، پیام دیگری
داده میشود، لذا احتمال رخداد اختلالات روانی، استرس، تعارض و سردرگمی
بیشتر میشود. نکته اینجا است که استرس و تعارض هم منبع و سرآغاز بیماریها
و مشکلات جسمی است.»
نرخ امیدواری کاهش پیدا کرده است وی
میگوید: «موضوع دیگری که در رابطه با سلامت روان چالش برانگیز است، کاهش
نرخ امیدواری در جامعه است. نرخ امیدواری به مجموعه انتظاراتی گفته میشود،
که بعداز پشت سر گذاشتن یک هدف باید برآورده شود. مثلا فردی که درس
میخواند، امید دارد شغل خوبی نصیبش شود، وقتی اینگونه نمیشود، دچار
ناکامی شده و همین ناکامی زمینهساز اختلالات روانی میشود. دستیابی به شغل
ایده آل کاهش یافته یا یک ازدواج آسان با موانع زیادی همراه است و به این
ترتیب مسائل اقتصادی سهم زیادی در افت سلامت روان در کشور داشته است. برای
زنده نگه داشتن سلامت روان در کشور باید تلاش کنیم. کشور ما با داشتن
جوانان سرزنده و پویا میتواند، اوج قله نشاط باشد. درحالی که چنین نیست.
لذا باید میزان امید به زندگی، افزایش پیدا کند. از طرفی مبحث الگو نیز یکی
از چالشهای اصلی سلامت روان است. اصولا معلمان، پدر و مادر و افراد معروف
و ... الگوهای کودکان و نوجوانان هستند. وقتی این الگوها دچار نوسانات
رفتاری و کلامی باشند، به تدریج روی افراد تاثیر گذاشته و الگوی بد شکل
میگیرد. از سوی دیگر رسانهها و مسئولان در بروز حوادث و اتفاقات جامعه و
بزرگنمایی کردن آنها، سهم بسزایی دارند. گاهی مردم فردی را به عنوان الگوی
خود قرار میدهند، وقتی این الگو توسط برخی تخریب شود، واخوردگی روانی در
افراد ایجاد شده، تا جاییکه از الگوها فراری میشوند و درنهایت در دام
الگوهایی میافتند که مناسب نیست. الگوکشی در جامعه باعث ایجاد بسیاری از
ناهنجاریهای رفتاری میشود.»
عدم پوشش بیمهای خدمات روانشناسی در
سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، حدود چهارهزار روانشناس وجود دارد که
پروانه حرفهای گرفتند و دو هزار مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره هم وجود
دارد، لذا افرادی که نیاز به این خدمات دارند، چنانچه این خدمات تحت پوشش
بیمه بود، به راحتی میتوانستند، مراجعه کرده و مشکل خود را حل کنند. اگر
سازمانهای بیمهگر این خدمات را هم تحت پوشش بگیرد، بخش عظیمی از
ناهنجاریهای جامعه کاهش پیدا میکند.
بیمه خدمات روانشناسی یک ضرورت است.
با بیمه مذاکراتی داشتیم، آنها میگویند تعرفه این خدمات زیاد است. لذا
باید از دولت یارانه دریافت کنیم. به عبارتی پوشش خدمات روانشناسی برای
سازمانهای بیمهگر مقرون به صرفه نیست. دولت و مجلس باید راهحلهایی
ارائه دهند تا تمام اقشار جامعه تحت پوشش خدمات سلامت روان قرار بگیرند.»
افسردگی، سرماخوردگی روانشناسی است محمدابراهیم
مداحی، معاون آموزشی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، درخصوص عوامل مختلف تاثیرگذار بر سلامت روان خانواده میگوید: «
انسان موجودی یک بعدی نیست. چنانچه انسان را یک بعدی ببینیم، سلامت او را
نیز یک بعدی و محدود به جسم میدانیم. درحالیکه انسان پنج بعد وجودی دارد:
جسمی، اجتماعی، روانی، معنوی و فرهنگی. اگر انسان با این پنج بعد درنظر
گرفته شود، سلامت تمام این ابعاد ضرورت پیدا میکند.» وی میگوید: «آنچه
امروز مشاهده میشود، دیدگاه حاکم بر وزارت بهداشت و دستاندرکارانی است که
ادعای دغدغه سلامت مردم را دارند. سال گذشته پنج هزار میلیارد تومان در
اختیار وزارت بهداشت بود، اما تنها بعدی که مورد تاکید قرار گرفت، بعد
جسمانی بود. به همین دلیل توفیق چندانی نداشتند.
چراکه آسیبهای اجتماعی و
روانی آمارهای نگرانکنندهای دارد. افسردگی، سرماخوردگی روانشناسی محسوب
میشود. یا اینکه از هر پنج خانواده دوتای آنها طلاق میگیرند. یا در بعد
معنویت، افت اخلاقیات در جامعه موجب به خطر افتادن کاشانه خانوادهها شده
است، مولفههای اقتصادی و تربیتی و آموزشی نیز جزو بعد فرهنگی است. لذا
میتوان مشکلات اقتصادی را به دقت مورد بررسی قرار داد. چراکه سهم اساسی در
متلاشی شدن خانوادهها دارد. وقتی معیشتها به خطر میافتد، انسجام
خانواده هم متزلزل میشود. در کشور ما برای آموزش هزار میلیارد تومان هزینه
میشود، درحالیکه کمتر از یک درصد برای آموزش مهارتهای زندگی مورد
استفاده قرار میگیرد. یا اینکه حدود 5 هزار میلیارد تومان برای سلامت
بودجه درنظر گرفته میشود، اما سبک زندگی از دوران پیش دبستانی با خطا و
انحراف بارز آغاز میشود.»
متولی خانواده در کشور کیست؟ مداحی
درخصوص اینکه با توجه به پتانسیلهای کشور چگونه میتوان بر این مشکلات
فائق آمد، ادامه میدهد: «در کشور ما هر ارگانی کار خودش را میکند. وزارت
بهداشت با هزینهکرد منابع کار خود را میکند، دست اندرکاران فرهنگ هم به
راه خود هستند و کاری به جنبههای اجتماعی ندارند، در طرف دیگر نهادهای
اجتماعی به شیوه خود عمل میکنند. بین منابع مختلف همگرایی وجود ندارد.
مثلا در رسانه ملی، با قصد پیام فرهنگی فیلمهایی پخش میشود که خانههای
مجلل را نشان میدهد. شاید این فیلمها با هدف آموزش صرفهجویی یا عبرت
باشد، اما پیامهای دیگری را به ذهن مخاطب متبادر میکند. درنتیجه در
رسانه ملی عواملی ارزندهسازی میشود که شاید دستگاه دیگری آن را فاقد ارزش
بداند. بنابراین نهادهای مختلف باید از یک نقشه راه مشترک تبعیت کنند.
اصلا متولی خانواده در کشور کیست؟ حتی نمیتوانیم جواب صریحی به این پرسش
بدهیم. نمیتوان به طور مشخص متولی اصلی معرفی کرد و نه میتوان بقیه را بی
ربط دانست، چراکه همه دستگاهها به نوعی به خانواده مربوط هستند. به همین
دلیل همافزایی وجود ندارد. در عین حال که همه مسئول هستند، هیچ کدام هم
مسئول نیستند.»
مداحی
میگوید: «وزارت بهداشت شعار پزشک خانواده را میدهد، اما روانشناس
خانواده مفهومی گم است. چقدر خوب بود که وزارت بهداشت لایحه ای را به مجلس
می برد و قانونی به نام روانشناس خانواده تصویب میشد.»