شفا آنلاین>جامعه پزشکی> مولف «دژ» دکتر «ای. جی. کرونین» یک پزشک انگلیسی است که در این کتاب رفتارهای غیر حرفهای طبابت در فضای یک قرن پیش انگلستان را نقد و بررسی میکند.
به گزارش
شفا آنلاین،به نقل از سپید رمان
دژ بی گمان شاهکار ای .جی .کرونین به شمار میآید. او در نیمه نخست قرن
بیستم پرخوانندهترین نویسنده کشورش بوده و کتاب دژ در میان پر فروش ترین
کتاب های قرن بوده است.کرونین،پزشک و نویسنده نامدار انگلیسی در این
داستان، تلاش و مبارزه خستگیناپذیر پزشک جوانی را که تازه فارغ التحصیل و
برای کمک به همنوعان عازم خدمت در نقطه دور افتادهای شده است با چیرهدستی
ترسیم میکند. «فریدون مجلسی»،نویسنده، مترجم، فعال فرهنگی و چهره سیاسی
شناخته شده، سالها پیش این کتاب را به فارسی ترجمه کرد. از آنجایی که این
کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ است «انتشارات نیلوفر» چندی پیش
دست به چاپ مجددش زد. به این بهانه با «فریدون مجلسی» به گفتوگو
نشستهایم:
چرا تصمیم گرفتید رمان دژ را ترجمه کنید؟ این
کتاب جزو اولین آثاری است که ترجمه کردهام. حدود 35 سال پیش بود. برخلاف
کتابهای دیگری که میخواندم و بعد از خواندن در قفسه کتابهایم میگذاشتم
آنقدر این کتاب برایم جذاب شد که تصمیم گرفتم ترجمهاش کنم و لذت خواندنش
را با دیگران تقسیم کنم. رمان دژ از یک لحاظ دیگر هم برایم جذاب بود .
شباهت دورانی که داستان در آن میگذشت و مشکلات و مصائبی که یک
فارغالتحصیل رشته پزشکی با آن روبهرو میشد خیلی شبیه به دورانی بود که
من کتاب، را خواندم. ازآنجاکه کرونین نویسنده کتاب، خودش پزشک است، خیلی از
اتفاقاتی را که در داستان به توصیفش میپردازد را از نزدیک لمس کرده است.
من خودم نویسندهام و میدانم یک نویسنده در آثارش بخشی از تجربیاتش منتقل
میکند. کرونین پزشکی بود که به نوشتن علاقه داشت. این دغدغه سلامت در
آثار دیگرش هم پیداست.
او در منطقهای زندگی میکرده که خیلی با کارگران
معدن و مشکلاتی که برای سلامتی آنها بهوجود میآمده سروکار داشته و این
مسئله را در آثارش منعکس کرده است. یک اثر دیگر از این نویسنده را هم همان
سالها ترجمه کردم به نام «دکتر سیدنی»که یک مجموعه داستان است. این کتاب
هم از تجربیات دکتر کرونین سرچشمه میگیرد. جالب اینجاست که آثار این پزشک
خیلی موردتوجه قرار میگیرد و این پزشک که کنار کارش داستان هم مینوشت
تبدیل به نویسنده حرفهای میشود که روزی طبابت میکرد.
در بین پزشکان، نویسنده حرفهای بسیار دیده میشود. چرا بعضی از پزشکان دستبهقلم میبرند. پزشکان
جز آن دسته از مردم هستند که از IQ زیاد بهره میبرند. حتی در حال حاضر
که ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته پزشکی آسانتر شده درصد کمی از مردم
هستند که میتوانند وارد این رشته شود. از طرفی پزشکان مسائل متنوعی را در
زندگی تجربه میکنند و از احترام زیادی بین مردم برخوردارند تا جایی که حتی
به مهمانیها و محافل خصوصی مردم دعوت میشود و پزشکی شغلی است که استراحت
ندارد مردم وقتی پزشکان را میبینند حتی درجایی غیر از مطب و محل کار،
شروع میکنند از دردهایشان بگویند، به همین دلیل اگر دقت کنید پزشکان همیشه
داستانهای زیادی برای گفتن دارند حتی آن بخش از پزشکان که دستی در نوشتن
ندارند، همیشه داستانی برای تعریف کردن دارند. حتی در آثار ایرانی هم با
پزشکانی برخورد میکنیم که اهلنوشتن هستند. اخیرا کتابی خواندم به اسم
«درگوشه و کنار شهر» که نویسندهاش پزشک بود. این کتاب علاوه بر اینکه
تجربیات این پزشک را در قالب داستان بیان میکند، تصویری ملموس از هفتادسال
پیش تهران به مخاطب میدهد.
گویا رمان دژ انقلابی در اخلاق پزشکی ایجاد کرده است؟ نمیتوانم
بگویم انقلاب، اما این کتاب تاثیر زیادی در بهبود اخلاق پزشکی ایجاد کرد.
چون این کتاب در تیراژ بالا به فروش رسید و بسیار دیده شد. باعث شد که
نواقص سیستم دیده شود .
آیا این رمان در دوره خوبی نوشته شد و باعث دیده شدن کتاب شد یا ارزش دراماتیک این کتاب باعث تحول در سیستم شد یا هر دو عامل؟ مسلما
کشش دراماتیک داستان و واقعگرا بودن شخصیتها باعث دیده شدن این کتاب شد
.چهبسا اگر این اثر از ارزش دراماتیک برخوردار نبود در همان ابتدای مسیر
متوقف میشد و در این ابعاد دیده نمیشد که بخواهد تاثیرگذار باشد. بیشترین
چیزی که در این کتاب مشهود است ارتباط برقرار کردن سریع مخاطب با اثر است
به شکلی که حتی باگذشت سالها مابه ازای شخصیتها را خیلی راحت میتوانیم
در اطرافمان پیدا کنیم. شاید امروز و در حال حاضر این رمان در انگلیس و
برای مردم انگلیس ملموس نباشد. اما ما خیلی راحت میتوانیم داستان را درک
کنیم و مابهازای بیرونی برای کاراکترها پیدا کنیم. فکر میکنم داستان این
کتاب بهخصوص برای دانشجویان پزشکی بسیار قابللمس باشد.
شخصیت اصلی داستان پزشکی است که در ابتدا بسیار آرمانگرا است اما فساد
سیستم سبب میشود که این دانشجو معصومیت خودش را از دست بدهد. امروز چقدر
با همچنین مسئلهای روبهرو هستیم؟ ازنظر
من پزشکی شغلی است که بهاندازه کافی احترام برای صاحبش میآورد. مثل عباس
کیارستمی که بهواسطه آثارش همیشه محترم خواهد ماند. هیچ اشکالی ندارد که
در کنار این احترام ثروت یا شهرت هم بیاید. اما گمان میکنم اگر پزشک مسیری
را که برای او تعیینشده بپیماید همیشه از احترامی که لایقش است برخوردار
خواهد بود. پزشک داستان دژ هم درنهایت وجدان خود را پیدا میکند.