شفا آنلاین>سلامت> درمان فردی شده دارای مزایای غیرقابل بحث است. این نگرش با توجه به اینکه افراد در نقشه ژنتیکی متفاوت هستند و در نتیجه نسبت به یک روش درمانی و داروی واحد واکنشهای گوناگون نشان میدهند، آغاز شد.
به گزارش
شفا آنلاین،در نتیجه در ابتدا پزشکان
تمرکز خود را معطوف به جستوجوی بهترین دارو با توجه به هر بیمار کردند.
این نگرش بهسرعت در میان
صاحبنظران علوم پزشکی محبوبیت یافت. البته در این
میان افرادی هم آن را مایه اتلافوقت و سرمایه میدانستند.
هماکنون با
تامین بودجه چندین میلیون دلاری از سوی دولت ایالات متحده برای مطالعه روی
این روش، مباحثاتی مطرح است که آیا صرف این هزینه هنگفت، زمان و تخصص
ارزشمند منتهی به انقلابی در روشهای پزشکی خواهد شد یا ما تنها با یک رویا
و در باغ سبز روبهرو هستیم؟
اگر
از دانشمندان طرفدار این روش در مورد دستاوردهای آن بپرسیم، مهمترین
دستاورد آنرا داروی Ivacaftor معرفی میکنند. داروی جدیدی که روی گروه
اندکی از بیماران سیستیک فیبروزیس اثربخش بوده است. این بیماری در نتیجه
وجود ایراد در پروتئینی بهوجود میآید که ورود و خروج نمک را از سلولها
تنظیم میکند.
نقص این پروئین مانع رسیدن آن به سطح سلولها میشود و در
نتیجه هدایت مولکول نمک به سطح سلول برای ورود یا خروج دچار اشکال میشود.
Ivacaftor این نقص را که بر اثر چند جهش ژنتیکی ایجاد میشود و حداقل 5
درصد موارد بیماری سیستیک فیبروزیس حاصل از آن است، برطرف میسازد. آزمایش
ژنتیکی، بیمارانی را که میتوانند با این دارو درمان شوند، مشخص میکند.
حتی رییس جمهور آمریکا نیز در دفاع از تخصیص بودجه تحقیقاتی برای پزشکی
شخصیسازی شده این دارو را مثال میآورد و میگوید این روش امید درمان را
برای افرادی که تاکنون از این بیماری توقفناپذیر رنج میبردهاند، فراهم
ساخته است.
جالب
اینجاست که اگر از مخالفان این طرح درباره علت تعارضشان با آن و مرگبار و
خطرناک توصیف کردن آن سوال کنیم، آنها هم به Ivacaftor اشاره میکنند.
میگویند که ساخت این دارو چندین دهه زمان برده وهزینه دستیابی به آن
سالانه 300 هزار دلار به ازای هر بیمار است.
آنها کل این روند را با توجه
به اینکه این دارو تنها روی 5 درصد جهشهای ژنتیکی موثر است، بیحاصل و
اسراف میخوانند. در تایید این پاسخ اشاره میکنیم به مقالهای که ژورنال
پزشکی نیوانگلند اخیرا منتشر کرده است. در این مقاله با ارائه آمار اعلام
شده که نتیجه مصرف Ivacaftor در بیماران تفاوت چندانی با روش درمانی پیشین
نداشته است. در درمان سنتی به بیمار مبتلا ایبوبروفن با دوز بالا، سالین
کلوئیدی شده و آزیترومایسین داده میشد. دکتر نایجل پانت، متخصص کودکان و
اپیدمیولوژیست در دانشگاه میشیگان و یکی از مخالفان این طرح، میگوید:
«درمان سیستیک فیبروزیس تنها برگ برنده موجود در دست موافقان شخصیسازی
پزشکی است. با صرف هزینه بسیار کمتر، درمان سنتی همان نتیجه را نشان
میدهد. با این تفاوت که روش پیشین روی تمامی مبتلایان به این بیماری نتیجه
داده است.»
این
تناقض در تمامی مواردی که درمان شخصی و سفارشی شده، مشاهده میشود. بعضی
پزشکان تعیین ژنوتیپ بیمار را برای تجویز دوز وارفارین بهترین و مطمئنترین
روش در نظر میگرفتند. این دیدگاه تا زمانی ادامه داشت که مطالعات نشان
داد دقت تجویز در این روش معادل روشهای قدیمیتر مانند ارزیابی سن، وزن و
جنسیت است. یا مثلا در مورد داروی Gleevec در مهار سرطان خون، مشاهده شد که
این دارو ابتدا سبب کوچک شدن تومورهای حاصل از جهش نوعی خاص ژن میشود که
مولد بیماری است ولی پس مدتی ژنهای دیگری جهش مییابند که تومورهای حاصل
از آن به این دارو مقاوم است. Gleevec تنها برای بیمار زمان میخرد، چند
ماه یا یک سال ولی نتیجه نهایی تغییری ندارد.
طرح
شخصیسازی درمان با شروع مشخص شدن نقشه ژنوم انسان کلید زده شد. پروژهای
که از سال 1991آغاز و با صرف 3 میلیارد دلار موفق به یافتن توالی و ثبت
نقشه ژنتیکی انسان شده است. بر اساس این پروژه، دانشمندان کوشیدند ارتباط
برخی بیماریها را با جهشهای ژنتیکی بیابند. این روش میانبردرمانی
GWAS
(genome wide associatio- studies) نامیده میشود. در این روش نواحی مشخصی
از نقشه ژنتیکی بررسی میشود و تشابهات این نواحی را در اشخاصی که مبتلا
به یک بیماری واحد هستند، مشخص مینمایند. کمپانیهای دارویی به امید پیدا
کردن داروهای جدید و مسلما درآمد بیشتر، در این زمینه سرمایهگذاری هنگفتی
میکنند. اما با مشاهده اینکه مطالعات بیشمار نشان میدهد تغییرات ژنتیکی
بسیاری میتوانند مولد یک بیماری باشند، ریشهیابی بیماریها توسط بررسی
نقشه ژنتیک، روشی پر سعی و خطا بهنظر میآید. بنابراین امید به درمان یک
بیماری در مقیاس بزرگ با استفاده از بررسیهای ژنتیکی، امری باطل است.
مخالفین
این روش درمانی ایراد اصلی این روش را بررسی قسمتی از ژنوم انسان در GWAS
میدانند ومعتقدند بهجای آنکه در جستوجوی سهم تعدادی از ژنها درایجاد
بیماری باشیم، بایست کل توالی ژنتیکی که متشکل از6 میلیارد نوکلئوتید است،
بررسی شود و در کنار دیگر اطلاعات فرد مثل سوابق خانوادگی، انواع
میکروبهای موجود در بدن فرد و تغییرات شیمیایی بهوجود آمده در DNA او
مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
اگر
تمامی اطلاعات بهدست آمده از یک جامعه آماری پرتعداد در کنار هم قرار
گیرند و مقایسه شوند، آنگاه میتوانیم انگشت خود را روی مجموعه عواملی که
مولد یک بیماری میشوند بگذاریم و درمان مناسب را برای هر فرد انتخاب کنیم.
برای درک اینکه چگونه اطلاعات به دست آمده به دانشمندان کمک میکند به
بیماریها فایق آیند، به مثال وارفارین بازمیگردیم.
اگر بدانیم سرعت
متابولیزه شدن این دارو در بدن هر فرد چقدر است، عامل اصلی در اتخاذ تصمیم
برای میزان دوز مصرفی را یافتهایم و به نتایج بهتری دست خواهیم یافت. پرسش
این است که رژیم غذایی یا دیگر عوامل هم نقشی درمتابولیسم این دارو دارند؟
پاسخ مشخص نیست ولی با بررسی جامعه آماری یک میلیون نفری، دستیابی به پاسخ
ممکن میشود. در تئوری جمع کردن این آمار به عملکرد سایت آمازون شباهت
دارد. این سایت سابقه خرید کتاب یا فیلم شما را ثبت میکند و با مراجعه به
این آمار، خرید بعدی شما را حدس میزند. اگر پزشک شما اطلاعات ژنتیکی و
جهشهای رخ داده را در ژنهای شما بداند، میتواند بیماریهای احتمالی شما
را در آینده با ضریب دقت بالا پیشبینی و از بروز آن پیشگیری کند. آمریکن ساینتیفیک
سپید