شفا آنلاین>اجتماعی>روانشناسی> برای صحبت درباره افسردگی در بین پزشکان به احمد جلیلی، روانپزشک و رئیس انجمن روانپزشکی مراجعه کردم. جلیلی میگوید آماری درباره میزان افسردگی در ایران وجود ندارد و تحقیقی با این موضوع تابهحال انجام نگرفته است. از او خواستم تا آنچه در سالهای حرفهای خود درباره همکارانش دیده است بازگو کند.
آقای دکتر، علائم افسردگی در پزشکان چیست؟ به عبارت دیگر افسردگی در پزشکان چه تفاوتی با سایر مردم دارد؟ به گزارش
شفا آنلاین،به نقل از سپید علائم
افسردگی در پزشکان درواقع همان علائم افسردگی در سایر افراد است و مشخصه
خاصی برای پزشک افسرده تعریف نشده است. کمحوصلگی، عصبانیت، غمگینی،
تحریکپذیری، اختلال خواب، کمشدن انرژی که برای افسردگی تعریف شده است، در
پزشکان افسرده هم دیده میشود. برخی علائم جسمی که معادل
اختلال خلق در
افراد افسرده دیده میشوند شکایتهای جسمانی است بدون آنکه آسیبی واقعی
درکار باشد. البته این علامت افسردگی در افراد تحصیلکرده کمتر دیده میشود
و بروز افسردگی در پزشکان بیشتر به صورت علائم روانی است که در بالا توضیح
دادم.
آمارهای جهانی بهخصوص تحقیقات دانشگاهی نشان میدهند که میزان دانشجویان
پزشکی و پزشکان افسرده در حال افزایش است. آیا آمار یا تحقیقی با این موضوع
در کشور ما وجود دارد؟ تا
جایی که میدانم خیر. تحقیقاتی در این زمینه ندیدهام و آماری هم
نشنیدهام، اما همانطور که شما گفتید برخی کارهای تحقیقاتی در نقاط دیگر
جهان حکایت از افزایش میزان افسردگی در پزشکان دارد یا شاید بتوان گفت این
تحقیقات موضوع افسردگی در پزشکان را برملا کردهاند.
چه عوامل حرفهای خاصی ممکن است باعث بروز افسردگی در پزشکان شود؟
پزشکی در همه جای دنیا حرفه پراسترسی است. سروکار داشتن با جان آدمیزاد،
مدیریت و کنترل همه مسائل پزشکی و عاطفی که در اطراف بیمار وجود دارد و
بسیاری دیگر از مسائلی که به بیمار و درمان ارتباط مییابند، اصولا اموری
ناخوشایند هستند. پزشک مجبور است خیلی فشرده کار کند و در کمترین زمان
بیشترین حجم اطلاعات مربوط به بیمار را تجزیه و تحلیل کند، اضافه بر آن، در
شرایط بیماریهای لاعلاج یا صعبالعلاج آشفتگیهای اطرافیان بیمار هم بر
دشواری و پیچیدگی درمان بار میشود. از طرف دیگر کار فشرده در شیفتهای پشت
سر هم که اغلب مواقع با کمخوابی و تغذیه نامناسب همراه است، از عوامل
زمینهساز افسردگی بهشمار میآیند. البته شرایط در ایران برای پزشکان
دشوارتر است و فشار بیشتری را تحمل میکنند که احتمال افسردگی را افزایش
میدهد.
به چه دلیل پزشکان ایرانی شرایط دشوارتری دارند؟
این شرایط دشوار بیشتر به عوامل صنفی در ایران باز میگردد. درآمد اغلب
پزشکان آنطور که مردم عادی تصور میکنند، درآمد بالایی نیست و اکنون
سالها است که پزشکان جزو طبقات پردرآمد جامعه محسوب نمیشوند. نگاه جامعه
به پزشک گاه خود برای پزشک منشا اضطراب است.
در دنیا این وضع به چه ترتیب است؟
در دنیا هم همینطور است و پزشکی را نمیتوان این روزها جزو مشاغل پردرآمد
طبقهبندی کرد، اما فشار این ماجرا در ایران بیشتر است.
چرا؟
نرخ مصوب خدمات پزشکی غالبا به صورت غیرواقعی است و با نرخ تورم افزایش
پیدا نمیکند. از طرف دیگر، پزشکی حرفهای است که از نظر مالی دیر به بار
مینشیند و دوره طولانی آموزش عمومی و تخصص و پس از آن، همه باعث میشوند
که دانشجوی پزشکی یا پزشک احساس عدمامنیت و ثبات شغلی کند. مسئله دیگر طرح
نیروی انسانی است. بهخصوص در خانمهای مجرد پزشک دورنمای ترک خانواده و
رفتن به نقاط دوردستی که شاید هیچ آشنایی با آنجاها نداشته باشند و کار در
محیطی ناآشنا میتوانند زمینههای اضطراب و افسردگی را افزایش دهند. اصولا
اجبار به زندگی و کار در مناطقی که فرد تمایلی به ماندن در آنها ندارد،
احتمال افسردگی را بالا میبرد. تاکید میکنم، تحقیق خاصی دراینباره در
ایران ندیدهام، اما سالها پیش تحقیقی انجام گرفته بود که طبق آن میزان
کشیدن سیگار در دانشجویان پزشکی و پزشکان از سایر مردم بیشتر بود، اما
درباره ارتباط آن با افسردگی مطلبی در این تحقیق نبود.
با توجه به اینکه تحقیقی صورت نگرفته، فکر میکنم این را باید براساس
تجربیات شخصی بگویید. شیوع افسردگی در تخصصهای مختلف چگونه میتواند باشد؟ هرقدر
کار دشوارتر باشد، بالطبع امکان بروز افسردگی بیشتر است. درست است که
قابلیتهای فردی دراینباره بسیار موثر هستند، اما برخی تخصصهای پراسترس
میتوانند امکان بروز افسردگی را بیشتر کنند. متخصصان بیهوشی با توجه به
اینکه هرلحظه باید علائم حیاتی بیمار را تحت نظر داشته باشند، جراحانی که
ساعتهای طولانی مجبور به انجام جراحیهای طولانی و پیچیده هستند، از
گروههای پرخطر پزشکان برای ابتلا به افسردگی بهشمار میآیند.
آیا پزشک در دوره تحصیل پزشکی آموزش خاصی برای سلامت روان خود میبیند؟ نه.
چنین آموزشی در دوره تحصیلات پزشکی وجود ندارد. همان راهکاری که برای
داشتن روانی سالم به بقیه مردم توصیه میشود، ما هم به همکاران پزشکمان
توصیه میکنیم. البته ما خودمان شاید به این نکتهها توجه نمیکنیم. به
مردم توصیه میکنیم کمتر سیگار بکشند یا تعطیلات را به استراحت و کنار
خانواده بگذرانند یا ساعات کار خود را متعادل کنند، اما کمتر پزشکی را
میبینید که خودش کاملا به این توصیهها پایبند باشد، البته همانطور که
گفتم شرایط تحصیل و کار ما پزشکان هم گاهی امکان زندگی سلامت را کم میکند.
تفاوتی بین دانشجویان پزشکی و فارغالتحصیلان این رشته وجود دارد؟ منطقا
باید دانشجوی پزشکی بعد از اتمام دوره تحصیل خود و پایان آموزش و شیفتهای
فشرده احساس فراغ بال بیشتری کند، اما عملا میبینیم در ایران عدم امنیت
شغلی پزشک و مداخله بیش از حد دولت در امور شغلی پزشکان امکان این راحتی
خیال را از بین میبرد. برای کم کردن احتمال افسردگی در بین پزشکان باید
امنیت شغلی و شرایط کاری مناسب و انسانیتری برایشان فراهم کرد تا از
دغدغههای حرفهای آنها کاسته شود.
باز هم به مهارتهای ارتباطی پزشک بازگردیم. احتمال فوت بیمار یا دادن خبرهای بد را یک پزشک چگونه باید یاد بگیرد؟ عملا
آموزشی برای این موضوع وجود ندارد. هر استاد پزشکی در مراحل عمل نحوه
روبهرو شدن با فوت بیمار را به دانشجویان خود یاد میدهد، بیآنکه درس
خاصی برای آن پیشبینی شده باشد. در این مورد بهخصوص آموزش به مردم جامعه
هم مهم است. اینکه به جای بلافاصله متهم کردن پزشک اعتماد کنند که پزشک همه
تلاش خود را کرده است و بههرحال برخی بیماران ممکن است مداوا نشوند.
حالا که صحبت به اینجا کشید، میخواهم موضوع دیگری را مطرح کنم: منابع
خارجی یکی از دلایل افسردگی در پزشکان را شکایت از آنها میدانند. در ایران
وضع چگونه است؟ در
ایران هم درست به همین ترتیب است. پدیدهای اخیرا در بیمارستانهای ما
دیده میشود که قبلا نبود. وقتی بیماری فوت میکند، فرد یا افرادی به نام
وکیل در محوطه بیمارستان یا جایی دیگر به بستگان متوفی مراجعه میکنند که
ما وکیل هستیم و میتوانیم شکایتی علیه پزشک طرح کنیم و او را به دادگاه
بکشانیم و برایتان خسارت بگیریم. البته انصافا باید گفت که بسیاری از
بستگان بیماران فوتشده بدون شکایت و حتی با تشکر از پزشک سوگواری خود را
دنبال میکنند، اما تصور اینکه پزشک ممکن است بهدلیل خطاهای پزشکی هرلحظه
کارش به دادگاه بکشد و تبعات بعدی را تحمل کند، بسیار اضطرابآور است.
در کشورهای پیشرفته چند سالی است که در بیمارستانها و مراکز درمانی
گروههایی برای سلامت روانی پزشکان و پرستاران برپا شده است که روشهای
متفاوتی را دنبال میکنند. در ایران وضعیت چگونه است؟ چنین
گروههایی در کشور ما وجود ندارد. اگر اشتباه نکنم سالهای 1347 و 1348 که
اساتید وقت روانپزشکی دانشگاه تهران، مرکزی را برای سلامت روان همه
دانشجویان آن روز دانشگاه تهران برپا کردند، معلوم شد که این مرکز چقدر
لازم بوده است. بهسرعت گسترش پیدا کرد و روانپزشکان و روانشناسان و
مددکاران زیادی را به خدمت گرفت، اما درباره سلامت روانی پزشکان، نه، چنین
چیزی را نشنیدهام.
سوال آخر، توصیه شما برای داشتن روان سالمتر به همکارانتان چیست؟ توصیه
خاصی وجود ندارد. همان توصیههایی است که ما روانپزشکان به سایر مردم
میکنیم: کار کنید، کار کردن ضدافسردگی است، منطقی، باوجدان و درحد توان
خود کار کنید، ساعتهای استراحت را از یاد نبرید، تغذیه درست و سلامت داشته
باشید و غذا را بهموقع و در جای مناسب میل کنید نه هر جا و هر وقت که شد،
ورزش کنید و تعطیلات را به تفریح درکنار خانوادهتان بگذرانید. درمورد
همکاران پزشک باید این نکته را گوشزد کنم که از خوددرمانی جدا خودداری کنند
و درصورت بروز علائم افسردگی تردید برای مراجعه به متخصص نشان ندهند.
پزشکان سالمتر درمان بهتر و باکیفیتتری ارائه میدهند. وقتی پزشک اصول
سلامت روانی را رعایت کند، سرحالتر و سلامتتر است و درنتیجه بهتر
میتواند تشخیص دهد و درمان کند. بازده کار پزشکان بیشتر میشود و این
درنهایت به نفع همه است.