دو نمادی که در این ترانه به چشم میآید، نخست سرخی است و دیگری زردی که سرخی نماد تندرستی، بهروزی و شادکامی است و زردی نماد بیماری و رنجوری.
ایرانیان از دیرباز با این آرزو میخواهند سال نو که بزودی فرامیرسد برای آنان سالی سرخ باشد، سالی همراه با تندرستی، بیگزندی، فراخی روزی و ارج و آبرو، نه سالی زرد که با رنج و بیماری و بینوایی همراه باشد.
به همان روی و آنچنان که گفته میشود فلانی با سیلی چهره خود را سرخ نگه میدارد، خاستگاه این زبانزد آن است که فرد با چاره و ترفند چنان مینماید که بینیاز است و بهروز و بخت یار.
سخنی که اکنون من با جوانان برومند ایرانی دارم، این است که این جشنها و آیینهای نیاکانی را بهشایستگی، به همان سان که گذشتگان برگزار میکردهاند، برپای بدارند.
این جشنها همه انگیزه و بهانهای بوده است برای شادمانی، برای بهرهبردن از زندگی، برای استوار گردانیدن پیوندهای انسانی و اجتماعی. اگر از این جشنها بدرستی بهره نبریم، آن آرمانهایی را که بر پایه آنها این جشنها پدید آمده است، فرو بگذاریم، این جشنها نهتنها سودمند نخواهند بود، زیانمند هم خواهند شد.
آن آتشی که افروخته میشود، باید مایه شادمانی و تندرستی و بهروزی باشد. اگر آتشی بیفروزند که مایه رنج و اندوه و خدای ناکرده سوگ و ماتم بشود، آسیبی، زیانی به کسی برساند، آرامش و آسایش را از مردمان بستاند، آن رفتار به هیچ روی رفتاری ایرانی، پسندیده و نیاکانی نیست.
این جشنها، این آیینها همه از آن روی پدید آمدهاند که ما به یاری آنها شیوه درست و بسامان زیستن را بیاموزیم؛ بکوشیم انسانهایی باشیم که همواره دیگران را دوست میداریم، در پی پیوند با آنان هستیم، میخواهیم که دلشان را بهدست بیاوریم و گرهی از کارشان بگشاییم. کمابیش همه جشنهای ایرانی سرشتی مردمی و اجتماعی دارند.
اگر ما این جشنها را بدانسان که میباید، برگزار نکنیم، این جشنها به
هیچ روی آن کارکرد فرهنگی و اجتماعی را که میباید داشته باشند و انگیزه و
پایهای شده است که هزاران سال بپایند، نخواهند داشت؛ پس بکوشیم که جشنها
را بهراستی به شیوهای «آیینی» برگزار کنیم.جام جم آنلاین
دکتر میرجلالالدین کزازی - استاد زبان و ادبیات فارسی