به گزارش شفا آنلاین،بوی خاصی هم همهجا پیچیده بود. یکجور بوی خاص که تا حالا مشابهش را استشمام نکرده بودم. بویی مثل بوی برگ سوخته که دل آدم را به هم میریخت.
هر کسی توی حال خودش بود. چند نفری بهطور واضح خوشحال بودند، میگفتند و میخندیدند. یک جورهایی فراتر از خوشحالی، بیشتر هیجانزده. بعضی اما گوشهای کز کرده بودند و با موبایلشان بازی میکردند. عدهای هم منتظر نشسته بودند تا نوبتشان برسد و پلیاستیشن بازی کنند.» اینها را حمید از نخستین تجربه پارتی ماریجوانایش میگوید.همانکه گل، گرس و علف هم مینامندش. خیلی راحت مصرفش میکنند، هم با خیال راحت، هم زیاد و بدون ترس. همان مادهای که میگویند، مصرفش بین جوانان این روزها خیلی افزایش پیدا کرده.
خودشان میگویند گیاهی است و ضرری ندارد و فقط تمرکزشان را زیاد و حالشان را بهتر میکند. میگویند آنکسی هم که نمیکشد اگر توی فضا باشد «بوخوری یا دودخور» میشود، یعنی نشئه. یکی میگوید برای هیجان میکشد، دیگری برای فرار از واقعیت و آنیکی هم برای فرار از غم و غصه.
حمید میگوید: «نمیدانی، وقتی گرس میزنی، یکهو سرت خالی میشه و دیگه به
چیزی فکر نمیکنی. فارغ میشوی از دنیای اطراف و میروی توی موزیک و
ریتمهایی را میشنوی که تا آن روز نشنیدهای.»
مریم سرفهای میکند. به قول خودش بهاندازه کافی روی این ماده
تحقیق کرده که بداند ضررها و منفعتهایش کدام است: «میدانم تا حدی بر
کارکرد مغز اثر داره، اما چقدر مهم است، این ضررش همانقدر است که ماکارونی
و هوای آلوده داره. مثلاً اینها ضرر ندارند؟ هر چیزی را بد و زیاد مصرف
کنی میترکاندت. نوشابه سیاه هم زیاد بخوری ضرر دارد.»
احمد 29 ساله است و روانشناسی خوانده و درباره این ماده بیشتر
برایم توضیح میدهد. اینکه ماریجوانا، گرس و گل درواقع یک مادهاند و همه
از مشتقات گلی به نام شاهدانه به دست میآیند. همان گیاهی که کشتش چندان هم
دشوار نیست. از گرمی 5 هزارتا 50 هزار تومان در بازار مصرف هست و به شکل
گل به خریداران عرضه میشود و بعد از آسیاب مثل سیگار مصرفش میکنند.
به قول او هر کس دوز مصرف مشخصی دارد و با توجه به دوز خودش مصرف میکند: «ببین! مصرف علف به خلأهای هر آدمی بستگی دارد، اگر شخصیتت وابسته باشد به این ماده هم وابسته میشوی، چنین شخصیتهایی به یک غذای خوب هم معتاد میشوند. این ماده بدندرد و اینها ندارد، شاید اگر یکهو نزنی دو بار در هفته سردرد بگیری ولی عوارض جانبی ندارد.»
احمد مکثی میکند، پک محکمی به سیگار یا همان ماری جوانایش میزند:
«چرا عوارضش این است که پلک چشمها را میاندازد، مثلاً توی بعضی عکسها از
حالت چشمهایم معلوم است. چشمها را یکجوری خسته میکند. در طولانیمدت
هم مصرفش کمی صورت را از فرم میاندازد و حافظه بلندمدتت را مخدوش میکند؛
اما چی عوارض نداره.»
- احمد علف چه احساسی به تو میدهد که باوجود عوارضش بازهم رهایش نمیکنی؟
اوایل این فاز را دوست داشتیم تو خونه بشینم، علف بزنیم و ساعتها به یه
جا خیره شیم و موزیک گوش کنیم. احساس میکردیم، موزیک حلقهحلقه میشه.
اونقدر تمرکزت زیاد میشه که موزیک میاد تو کلهات. بعد موزیک تبدیل به شکل
میشه. البته اگه تو تنهایی و حال بد بزنی فاز بد بهت میده. حتی ممکنه،
توهم بزنی. الان فقط هیجان دارم.
- چرا دنبال هیجانی؟
چون در زندگی واقعی هیجان را تجربه نمیکنم.
- مگه زندگیات چی کم داره؟
هیجان کم داره. دوست دارم کنده بشم از اینجا. علف به من احساس کنده شدن میده.
اثرات روانی مصرف ماریجوانا، همانکه گل مینامندش
ماریجوانا، ازجمله مواد تشکیلدهنده گلی است به نام شاهدانه که جزو
کانابیسها هم شناخته میشود و مرز بین مواد توهمزا و محرک است.
سیگار ماریجوانا از گُل گیاه شاهدانه و گاهی مخلوط با برگ آن تهیه میشود.
عاطفه حمزه، روانشناس که سالهاست در حوزه اعتیاد و مواد مخدر کارکرده تأکید میکند مصرف این مواد بین جوانان و بهویژه زنان این روزها افزایش قابلتوجهی یافته است. او پایاننامه دکترایش هم درباره مصرف ماریجوانا و گرس در میان جوانان بوده است.
این روانشناس برایمان بیشتر درباره این ماده محرک توضیح میدهد: «گذاشتن نام گل روی ماریجوانا یکی از ترفندهایی است که جوانان را به این ماده بیشتر جذب کنند. جوانان مصرفکننده این ماده معمولاً جملات مشابهی درباره آن بر زبان میآورند، میگویند این ماده اعتیاد ندارد، تمرکزمان را زیاد میکند و شادیآور است. اوایل مصرف هم این ماده شادیآور است و شادیاش هم سریع حاصل میشود؛ بنابراین جوانان خیلی زود جذب آن میشوند، بدون آنکه به اثرات طولانیمدتش فکر کنند. درحالیکه این ماده هم مثل بسیاری مواد دیگر عوارض خطرناکی دارد.»
به گفته دکتر عاطفه حمزه مهمترین عوارض مصرف ماریجوانا اثرات روانی آن
است. عوارضی مانند پرخاشگری، خشم، افسردگی و اثرات روی حافظه کوتاهمدت.
مثلاً بیمار دائم موبایل و سوئیچش را جا میگذارد. شماره تلفنها و اسامی
را فراموش میکند؛ اما چون این تأثیر آرامتر از موادی مانند شیشه است و در
درازمدت خودش را نشان میدهد، قانع کردن جوانان درباره این عوارض کمی
سختتر است. اوایل مصرف، ممکن است تمرکز فرد زیاد شود که البته بخش زیادی
از آنهم تلقین است اما باید واقعبین بود. بههرحال چیزی وجود دارد که
بیمار جذبش میشود؛ اما ایراد کار اینجاست که این اثر کوتاهمدت است و وقتی
بیمار آن را کنار میگذارد، ممکن است تمرکز اولیه را هم نداشته باشد.
آنوقت برای رسیدن به سطح تمرکز موردنیاز یا باید مصرف را بیشتر کند یا به سمت ماده دیگری برود. برای همین است که معمولاً از حشیش شروع میشود و به شیشه ختم میشود. همینطور چون مصرف این ماده در برخی کشورها آزاد است جوانان درباره مضرات آن خیلی دیر قانع میشوند. خیلیها میگویند این ماده گیاهی است و ضرری ندارد، این هم فقط شایعه است، مگر کوکایین گیاهی نیست.
حسین مدتی هست گل را کنار گذاشته. او دانشجوی کارشناسی ارشد معماری است:
«چقدر خوبه که دراینباره مینویسید، خیلی خطرناک شده مصرفش. ریشه، ساقه
برگ و همه قسمتهای این گیاه را میشود کشید. اولش که استفاده کردم توی یک
افسردگی بدی افتاده بودم. به پیشنهاد یکی از دوستانم شروع کردم. اوایل حال
خوبی بود، تمرکزم را زیاد کرده بود؛ اما بعد از یک مدت دیدم بدون مصرف
نمیتوانم هیچ کار خاصی را شروع کنم. چون رشتهام معماری است، مثلاً بدون
مصرف نمیتوانستم طرح بزنم. میرفتم پارک بغل دانشگاه علف میزدم تا ایده
به ذهنم بیاید!»
حسین پیراهن چهارخانه تن کرده و باقیمانده قهوهاش را در لیوان میچرخاند:
«من مطالعه زیاد داشتم. بعد از یک مدت فهمیدم هر چه میخوانم در ذهنم
نمیمونه. اسم کتاب، نویسنده و پاراگرافها را فراموش میکردم. فهمیدم
اثرات مصرف همین ماده است.»
حسین سری تکان میدهد: «شاید بد باشه بگم؛ اما زیاد شدن مصرف این
ماده در میان هنریها بهنوعی سبک زندگی تبدیلشده. دیگه دانشجوی تنبل و
زرنگ هم نمیشناسه. همه جور آدمی ازش استفاده میکنند. یکی از دوستانم تو
حیاط دانشکده ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران علف میزنه. چند بار از عوارض
همان بلاهایی که سر خودم آورده بود برایش گفتم. حتی برایش گفتم مصرف علف
باعث میشه هر ساعت 5 تا 10 سلول خاکستری مغز سوخته بشه، چون این ماده سوخت
و ساز مغز را بالا میبره و سلول مغز هم هیچ وقت بازسازی نمیشه. اما
رابطهاش را با من قطع کرد نه با علف.»
او برایم تعریف میکند که برخی از ریشه این گل هم برای نشئگی
استفاده میکنند که اسمش «کوش» است و اثرش خطرناکتر از قسمتهای دیگر این
ماده، اثری مثل ال. اس.دی که یک توهمزای خطرناک است.
سهیل 24 ساله و دانشجوی گرافیک است: «در جامعه ما کمتر میتوان به
شور و هیجان رسید، اما با علف در عرض چند دقیقه و بدون هیچ تلاش خاصی، به
محض اینکه به اولین پارک میرسید، میتوانید این حس را تجربه کنید.
خیلی از مصرفکنندهها هم این روزها فروشنده شدهاند. دانهاش را
میکارند، شرایط کشت خانگیاش هم چندان سخت نیست. البته آنهایی که در
آکواریوم پرورش داده میشوند، بهتر هم هستند. شاید ناراحت بشی اما خیلی از
دکههای روزنامهفروشی هم کاغذ و پیپ مخصوصش را میفروشند، همانجایی که
شماها انتظار دارید، روزنامهتان را بفروشند!»
او هفتگی 50 هزار تومان بابت خرید علف هزینه میکند: «من فقط برای
احساس شادی و سرخوشی ازش استفاده میکنم. یک جای کار جوانان جامعه ما
میلنگد. ما خوشحال نیستیم و برای همین هم من و دوستانم این روزها به این
ماده روی آوردهایم. میدونی یک احساس خلأ یا گمشده درونی داریم که این
ماده بهراحتی پرش میکند.»
با هر گل هزاران سلول مغز برای همیشه میمیرد
آنچه بسیاری از جوانان درباره مصرف این ماده بر آن تأکید میکنند معتاد
نشدن به آن است. عاطفه حمزه روانشناس در این باره میگوید: «مثلاً برای
توجیه میگویند ما دوستی داشتیم که سالها شیشه مصرف میکرد، ولی برایش
اتفاقی نیفتاده! من این جمله یا جملاتی مثل این را بارها از بیمارانم
شنیدهام. این جملهها در حقیقت گزینش جملاتی است که مغز دوستشان دارد و
برای توجیه بیماری توسط بیمار انتخاب میشود. این انکار را در مصرف همه
مواد میبینیم. زمانی که بیمار در این مرحله است، جملاتی مانند من معتاد
نیستم، تفننی استفاده میکنم یا هر زمان دلم بخواهد کنار میگذارم را
میشنوی. مثلاً این جمله را بیماران زیاد تکرار میکنند «من بارها کنار
گذاشتهام» من با شنیدن این جمله میگویم چون وقتی از کلمه «بارها» استفاده
میکنی یعنی بارها هم سراغ مواد رفتهای.»
اما چرا جوانان آنقدر به دنبال به دست آوردن شادی و هیجان سریعاند: «جوانان به دنبال شادی سریع الاثرند، شادی که خیلی راحت به دست بیاید و برایش مجبور نباشند زمان و انرژی زیادی صرف کنند. جوانان خیلی اوقات هم دنبال فرارند. یعنی راهحل مسئله را بلد نیستند و صورتمسئله را پاک میکنند. مثلاً بیکارند یا از کسی که دوستش دارند جداشدهاند، بهجای اینکه راهحل مسئله را بیابند صورتمسئله را پاک میکنند، همین که فعلاً چندساعتی با دوستانشان شاد باشند کافی است. بیماری داشتم که میگفت برای من همین مهم است که این ماده را استفاده کنم و با دوستانم در پارک بنشینم و به مردم بخندم. یعنی سطح انتظارش در این حد افت کرده بود. خیلی از جوانان به دلیل بلد نبودن مهارتهای زندگی به شادی زودگذر اکتفا میکنند. در لحظه زندگی کردن شاید شعار خوبی باشد، اما معنای آن را برخی جوانان اشتباه فهمیدهاند. قرار نیست ما در لحظه زندگی و در همان لحظه آیندهمان را خراب کنیم. ما در لحظه زندگی میکنیم تا گذشته دردناکمان را به یاد نیاوریم.»
اتاق پر از دود بویناکس میشود؛ یکی خودش را زنبوری توی کندو میبیند؛
هشت ضلعی هشت ضلعی. یکی غریبهای تنها در ساحل شنی ناکجا آبادی دور. بوی
برگ سوخته میآید، بوی خاکستر شدن سلولهای مغز. بویی که شبیه نامش نیست؛
گل.ایران