کد خبر: ۸۹۴۴۸
تاریخ انتشار: ۰۶:۴۵ - ۲۵ آذر ۱۳۹۴ - 2015December 16
شفا آنلاین>اجتماعی>زندگی‌های امروز تفاوت بسیاری با گذشته یافته و به همین نسبت شکل و شمایل آسیب‌های آن نیز متفاوت شده است.

به گزارش شفا آنلاین،امروزه بیش از هر زمان دیگری، خود واقعی افراد در هزار توی زندگی گم شده و به جای تلاش برای پیدا کردن اصل وجودی سعی می‌شود به زندگی از دریچه نگاه سایرین بنگرند و به این ترتیب رأی مثبت آنها را جذب و تحت هر شرایطی مهر تأیید دریافت کنند، غافل از اینکه پیروی از این سبک زندگی نادرست سوغاتی جز آشفتگی هویتی، تضاد و تناقض ارزشی، دو رویی، قضاوت‌های پوچ و سطحی و بیماری‌های روحی و جسمی به دنبال نخواهد داشت.

دکتر علیرضا شریفی یزدی – جامعه شناس و عضو پژوهشکده خانواده – در مورد تأثیر حرف دیگران در زندگی می‌گوید تا پیش از ازدواج پدر و مادر و در مواردی خواهر و برادر صاحبان نزدیک‌ترین دایره‌ها هستند اما پس از ازدواج همسر صاحب دایره نخست می‌شود و پدر و مادر و اعضای خانواده و پس از آن دوستان، اقوام یا اطرافیان نسبت به جایگاهی که برای فرد دارند در دایره‌های بعدی جای می‌گیرند و به همین نسبت دایره‌های مختص به آنها بزرگتر و از مرکز ثقل دور‌تر خواهند شد و به این ترتیب تأثیر‌گذاری کلام‌شان کمتر می‌شود.


بر اساس این تعریف، سخنان دیگران بر حسب دوری یا نزدیکی‌شان اهمیت پیدا می‌کند، اما به کار بردن این جمله که حرف دیگران بر زندگی تأثیر نخواهد داشت، اشتباه است زیرا همه انسانها خواه نا خواه با افرادی در ارتباط هستند (پدر و مادر، همسر و دوستان مهم) که سخنان‌شان در زندگی اثر‌گذار است. وی افزود معیار دوری و نزدیکی و قرار گرفتن در دایره‌های نزدیک یا دور به مدت زمان آشنایی مرتبط نیست بلکه دوری و نزدیکی عاطفی، فکری و قراردادی مبنا است. از این‌رو همکاری که فرد ساعت‌ها با او چهره به چهره می‌شود یا اینکه بیشترین زمان ممکن را در کنارش سپری می‌کند، نمی‌تواند جایگاه همسر یا پدر و مادر را بگیرد و سخنانش همان تأثیری را بر ابعاد زندگی فرد نمی‌گذارد که سخنان همسر یا پدر و مادر می‌گذارد، مگر اینکه این رابطه از مرزهای کاری عبور کند، به عنوان سنگ صبور و راهنما وارد عمل شود و در دایره اول قرار گیرد.
جاده آسیب‌ها
در صورتی که افراد برنامه زندگی خود را صرفاً بر اساس گفته دیگران بچینند دچار چند آسیب خواهند شد. دکتر شریفی یزدی در مورد این اسیب‌ها گفت: نخستین آسیبی که به سراغ این دسته از افراد می‌آید، آشفتگی هویتی است چراکه وقتی فردی تمام ابعاد زندگی خود را بر مبنای حرف دیگران می‌چیند و می‌خواهد تحت هر شرایطی او را راضی نگه دارد، در تلاش است آنچه که دیگران می‌خواهند باشد. دومین آسیب تضاد و تناقض ارزشی است چراکه این گروه فاقد نظام تحلیلی و نتیجه‌گیری می‌شوند و صرفاً زندگی‌شان را بر پایه رضایت دیگران تنظیم می‌کنند به همین دلیل دچار بیماری‌های روانی مانند اضطراب، افسردگی، دلشوره و کشیده شدن به سمت تیپ شخصیتی مهر طلب می‌شوند.

همچنین به لحاظ جامعه شناختی و روان شناختی اجتماعی، انسانهایی دو رو و چند رنگ خواهند شد که از هر سو باد بوزد به همان جهت خواهند رفت. این متخصص با اشاره به تئوری «خود آیینه گون» بلومر ادامه داد: در این تئوری، فرد در تعامل با دیگران از فرآیند خود آیینه‌گونی استفاده می‌کند و خود قضاوتی‌اش را از آیینه نگاه فرد مقابل می‌بیند و بر همین اساس یک خود کنترلی شکل می‌دهد. گاهی دیگران الزاماً سخنی به زبان نمی‌آورند، اما فرد بر اساس تجربه‌های قبلی و ذهنی اش، میان خود و دیگری مکالمه و چیدمان زندگی‌اش را طوری شکل می‌دهد که از نظام ذهنی آن فرد فرار کند، در حالی که این تنها یک تصور اشتباه است و بر اساس پیش‌بینی‌های ذهنی و تجربیات گذشته نسبت به گفتار دیگران ساخته شده است.

البته نمی‌توان به تمام زوایای این روش خرده گرفت چراکه گاهی به پررنگ شدن برخی هنجارها و ارزش‌های جامعه در میان افراد و افزایش انسجام اجتماعی می‌انجامد، اما وقتی تمام جنبه‌های زندگی فرد بر اساس خواست دیگران ساخته می‌شود، فرد خود را به فراموشی می‌سپارد. آسیب دیگر، نداشتن برنامه‌ریزی در زندگی است زیرا چنین افرادی طراح نیستند، هدف ندارند و مشخص است که برای زندگی از روشی صحیح تبعیت نمی‌کنند چرا که روش زندگی را از دیگران می‌گیرند.


از طرفی این افراد شخصیت مهر طلب دارند و به لحاظ اجتماعی همیشه مجبور هستند خود را با دیگران تطبیق دهند. این مشکلی است که در بیشتر موارد از بطن خانواده نشأت می‌گیرد زیرا پدر و مادر به جای بالنده ساختن فرزند به او تحکم می‌کنند و این سیر اشتباه در مدرسه، محل کار و سایر مراحل زندگی ادامه پیدا می‌کند.

راهکارهای رهایی
برای رهایی از این مشکلات و آسیب‌ها لازم است مهارت و توانمندی‌های فردی ارتقا یابد. دکتر علیرضا شریفی یزدی مهارت خوب گوش کردن، انتقاد پذیری، تحلیل کردن، تصمیم‌گیری و انطباق یافتن را پنج مهارت ارزشمند و مؤثر در این خصوص می‌داند. بر اساس این مهارت‌ها پس از اینکه فرد سخنان افراد را بخوبی شنید و فهمید، بر اساس مهارت انتقاد‌پذیری نقد منصفانه را با نظام تحلیلی درست می‌پذیرد و برای تکامل خود، از مهارت تحلیل استفاده می‌کند و از میان همه نظرها شیوه‌ای را که تصور می‌کند درست است بر می‌گزیند و با استفاده از مهارت انطباق خود را با شرایط جدید وفق می‌دهد و شیوه درست را به زندگی‌اش راه می‌دهد.

بدیهی است اگر این سیکل به ترتیب یاد شده طی شود، گفتار دیگران به عنوان یکی از منابع خود شناسی، بالندگی را به دنبال خواهد داشت. در حالی که فردی که فقط برای حرف دیگران اهمیت قائل می‌شود و بدون مهارت‌های ذکر شده، تمام زندگی‌اش را بر پایه سخن اطرافیان بنا می‌نهد، مانند کسی است که مهارت شنا کردن ندارد و به کمک جلیقه یا وسیله‌ای دیگر به دل دریا زده و روی آب می‌ماند، اما از آنجا که اصول شنا کردن را نمی‌داند، هدفی نداشته وبه هر سمتی که امواج دریا هدایتش کنند، حرکت خواهد کرد.

همچنین در مورد نسل نو باید این نکته را به عنوان راهکار در نظر گرفت که اجازه دهیم، حق انتخاب داشته باشند. این جامعه شناس و پژوهشگر خانواده با بیان این جمله ادامه داد: حق انتخاب را حتی برای کودک خردسال نیز باید قائل شد تا در انتخاب وسایلی که برای او خریداری یا در نظر گرفته می‌شود رأی دهد و به این ترتیب از همان سنین پایین، آرام‌ آرام به سمت بالندگی سوق پیدا کند و در مراحل بعدی زندگی مانند انتخاب رشته، انتخاب همسر و سایر حقوق فردی، بخوبی ظاهر شود.

وی خاطرنشان کرد: در سنین بزرگسالی هم فرد می‌تواند بر اساس آزمون «تی.‌اس.‌تی» خود را مورد ارزیابی قرار دهد. بر اساس این سنجش باید روی یک برگه 20 مرتبه نوشت «من کیستم؟» و سپس در مقابل هر کدام نخستین پاسخی را که به ذهن می‌رسد نوشت. با مرور چند باره این آزمون فرد به این نتیجه می‌رسد که تا چه حد خود را می‌شناسد و در این جریان آرام آرام یاد می‌گیرد بخشی از وجودش را برای خود نگه دارد. از سوی دیگر اهمیت حرف فرد مقابل که در دایره نخست قرار دارد باید بسیار پررنگ باشد، اما به خاطر داشتن این نکته ظریف مهم است که هر فردی یک حوزه خصوصی دارد و حتی همسر و والدین که با اهمیت‌ترین افراد محسوب می‌شوند نمی‌توانند به آن حوزه وارد شوند.

به این معنا که به هیچ عنوان نباید اصل وجودی‌مان را با چیزی مقایسه کنیم و آن را فدای مصلحت اندیشی‌های نادرست کنیم و آن را زیر سؤال ببریم. اگر قرار باشد فردی از اصول اعتقادی خود به دلیل حرف دیگران عدول کند دیگر خودش نیست و به لحاظ اجتماعی و روان شناسی اشتباه صورت گرفته است. در حالی که وسواس فکری و عملی، دو رویی، دو شخصیتی و انواع آسیب‌های اجتماعی و روان شناختی از این بستر بر می‌خیزد که یا خودمان نیستیم یا اینکه دیگران وادارمان می‌کنند خودمان نباشیم.ایران

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: