کمالگراي بيمنطق نباشيد
«انسان بهطور طبيعي خواستار خوبي و کمال است و اين تمايل به کمالگرايي در انسانها بهخوديخود ايرادي ندارد. بلکه ايراد آنجاست که مقوله کمالگرايي بهصورت نابهنجاري درآيد که سلامت روان افراد را درگير کند.
بهويژه در کودکان که با ابعاد ناسالم کمالگرايي والدين همراه ميشود.» اين بخشي از گفتههاي امانالله قرائي مقدم، استاد جامعهشناس دانشگاه تربيتمعلم است که در واکنش به نتايج پژوهش دانشگاه شهيد بهشتي به سپيد ميگويد: «کمالگرايي اگر منجر به رفع کمبودهاي اعتمادبهنفس، درمان شخصي روان رنجوري و کاهش آسيبهاي شخصي شود، بهنوبه خود بسيار خوب است.
اما در اکثر مواقع کمالگرايي بهعنوان يک فاکتور منفي شناخته ميشود که ميتواند عملکرد مثبت و مفيد افراد را تحت شعاع قرار دهد.
اين استاد دانشگاه که
کمالگرايي مطلق والدين را به ضرر کودکان ميداند، متذکر ميشود: «برخي از
والدين کمالگرا آرزو دارند فرزندان کاملي داشته باشند. آنان بهطورمعمول
زياده از حد جاهطلب، بيشازحد اهل رقابت و نسبت به خطاهاي خود بسيار جدي
هستند. اين دسته از پدران و مادران آنچه در توان دارند انجام ميدهند تا
فرزندان کاملي تربيت کنند. حالآنکه در بيشتر مواقع اين رفتار نتيجه عکس
دارد.»
قرائي مقدم در تشريح رفتارهاي چنين والديني به اين مهم اشاره ميکند که والدين کمالگرا بهطور مرتب فرزندانشان را تشويق ميکنند که بايد فلان موسيقي يا فلان رشته ورزشي را ياد بگيرند. يادگيري که تنها با داشتن علم آن رشته محدود نميشود، بلکه فرزندان والدين کمالگرا بايد فراتر از آن حد توان ساير همسالان خود باشند.»
اين استاد رفتارشناس اجتماعي، اين مهم را يادآور
ميشود که والدين کمالگرا در حالي بر رفتارهاي غلط خود تاکيد دارند که از
بيرون افرادي فرزند سالار ديده ميشوند، اما در فضاي داخلي خانه، اين
فشارها و کمالگراييهاي نا بجايشان به قيمتي گزاف هم براي فرزندان و هم
خودشان تمام ميشود و کودکانشان در بزرگسالي دچار تنوع شخصيتي ميشوند.
کودکان لجباز، ماحصل سختگيري بيشازاندازه والدين
غنچه راهب، استاد علم روانشناسي خانواده نيز بر اين باور است که فرزند سالاري در بيشتر مواقع با سختگيري بيشازاندازه والدين همراه ميشود که نتيجه و تأثير بسيار سوئي بر تربيت فرزندان دارد و آنها را در بيشتر مواقع به افرادي لجباز يا بياراده تبديل ميکند.
وي معتقد است تربيت فرزندان بسيار مهم است و بر يافتن مسير زندگي کودکان اثرگذار است. از همين رو پدران و مادران بايد فرزندان خود را با روش درست زيستن آشنا کنند، نه اينکه با سختگيريهاي غيرضروري در قالب فرزند سالاري، فرزندانشان را گرفتار سندرمهاي غلط رفتاري کنند. وي با تاکيد بر اينکه در مسير تربيت کودکان، والدين نبايد از سختگيريهاي بيمورد براي راهنمايي فرزندشان استفاده کنند، متذکر ميشود: «با توجه به اينکه سال تحصيلي جديد آغازشده و بيش 200هزار کلاس اولي، در مسير آموزش گام گذاشتهاند، والدين بايد از هرگونه سختگيري بيمورد پرهيز کنند. چراکه سختگيريهاي بيمورد در نخستين سال تحصيل، آثار مخربي دارد که تا پايان عمر با افراد همراه ميشود. به گفته راهب البته سختگيري نکردن به معناي سهل گيري نيست.
چراکه در سهل گيري نيز فرزندان،
بيمسئوليتي را فراميگيرند و به افرادي وابسته و حتي بيقيد مبدل خواهند
شد که توانايي تصميمگيري و برنامهريزي براي آينده خود را ندارند. اين
استاد دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي بر دوري جستن والدين از
افراطوتفريط در روشهاي تربيتي نيز تاکيد دارد و ميگويد: «سختگيريهاي
بيمورد و بيتوجهي به نيازها و خواستههاي فرزندان نيز تبعات بدي به دنبال
دارد و گاه نتيجه منفي بر جاي ميگذارد.
ازاينرو لازم است والدين در جهت
تربيت فرزندان از روشهايي استفاده کنند که در آن سختگيري و سهل گيري
بيشازاندازه وجود نداشته باشد. از همين رو است که والدين بايد با
بهرهگيري از روشهاي منطقي و عاطفي در کنار يکديگر راهکاري در جهت تربيت
صحيح فرزندان خود پيدا کنند و بهکارگيرند.»
آغاز سال تحصيلي جديد بهدوراز سختگيريها
مصطفي
اقليما، رئيس انجمن علمي مددکاران اجتماعي ايران نيز در اين رابطه به سپيد
ميگويد: «همانگونه که محبتهاي بيشازحد تربيت فرزندان را به چالش
ميکشد، سختگيري يا برخوردهاي تند و بهدوراز منطق نيز ميتواند فرزندان را
لجباز کند. آنهم در شرايطي که معنويات گرايي و اخلاقگرايي از ارکان مهمي
است که به تربيت فرزندان سمتوسو داده و آنها را به انسانهاي شايستهاي
تبديل ميسازد.» وي نيز بر اين مهم تاکيد دارد که در روزهاي نخست سال
تحصيلي جديد، والدين بهتر است جاي سختگيريهاي بيمورد، فرزندان را با
مباني ديني، معنويات و اخلاقيات آشنا کنند تا در هر شرايطي بتوانند مسير
درست را تشخيص دهند. چراکه تربيت صحيح، مطابق با روشهاي ديني و اخلاقي از
دوران کودکي ميتواند راه فرزندان را مشخص کنند.
کودکتان را درک کنيد
بيشک والدين بايد با رفتاري کاملاً محترمانه به کودکان خود شخصيت بدهند تا کودکان احساس کنند که بهراستي داراي شخصيتي قابلقبول و مورداحترام هستند. چراکه پذيرش کودک از سوي خانواده، مخصوصاً پدر و مادر بسيار حائز اهميت است و اين پذيرش از سمت والدين گامي در جهت اعتمادبهنفس بخشيدن به کودک و دوري او از احساس حقارت و خودکمبيني است. مسئله مهمي که در سنين بالا منجر به گرايش کودکان به اعتياد و ديگر بزهکاريها ميشود.
آنهم در شرايط
کنوني جامعه که فرزند سالاري بر روشهاي نوين تربيتي سايه انداخته و جامعه
را در معرض اين آسيب اجتماعي قرار داده است. از همين رو است که
جامعهشناسان متفقالقول بر اين باورند، درست است که داشتن کودکي کامل از
هر بعد، آرزوي هر پدر و مادري است، اما والدين نبايد اين مهم را فراموش
کنند که رفتار امروزشان، آينده فرداي فرزندشان را رقم ميزند. پس اگر امروز
در ظاهر والديني فرزند سالار باشند، اما در خفا سختگيري کنند يا تربيتي از
سر سهلانگاري در پيش گيرند، نتيجه مثبتي در پي ندارد و دود آن ابتدا به
چشم فرزندانشان و سپس خودشان ميرود.