کد خبر: ۷۹۰۳۸
تاریخ انتشار: ۰۲:۴۸ - ۰۹ مهر ۱۳۹۴ - 2015October 01
شفا آنلاین>روانشناسی>به‌جاي اينکه مرتب به بچه‌ها بگوييم که خاص هستند و مي‌توانند يک ستاره بزرگ باشند، بايد روي اتکابه‌نفس و پشتکار آنان تأکيد داشته باشيم.
به گزارش شفا آنلاین،ما نمي‌خواهيم که بچه‌هايمان را از رسيدن به پله‌هاي بالاي ترقي مأيوس کنيم ، اما مهم است بدانيم که جاي واقعي آنان در زندگي کجا بايد باشد.

شکافي که بين واقعيت و انتظارات ما وجود دارد، هميشه يکي از دل‌مشغولي‌هاي والدين است. اين نکته مضمون مقاله‌اي است که تحت عنوان «تو مي‌تواني اين کار را بکني عزيزم » در مجله اينترنتي Aeon منتشر شد که احتمالاً مفهوم ضمني آن اين است که تو نمي‌تواني اين کار را بکني عزيزم.

مقاله حول اين موضوع مي‌چرخد که شما مي‌توانيد هر که باشيد به‌غيراز آنچه مي‌خواهيد و همين عاملي مي‌شود که نتوانيد در زندگي شغلي‌تان شخص رضايتمندي باشيد.

عاملي که باعث شد توجه من به اين مقاله جلب شود گفته‌هاي پدرم بود. در طول دوران رشد من، پدرم عادت داشت که هميشه جاه‌طلبي را يک خصلت بسيار بد بداند و من عليرغم، آن‌يک انسان بسيار جاه‌طلب شدم، شايد در مخالفت با خواسته او و شايد هم در تأييد آن. هرچند من به درجه‌اي بالاتر از انتظارات خودم و يا پدرم رسيدم، اما به آن شادکامي که تصور مي‌کردم نرسيدم.

درواقع بيشترين رضايتي که از زندگي‌ام مي‌گيرم به خاطر سرگرمي‌هايم و يا روابط خانوادگي‌ام است، نه به خاطر شغل جذابم به‌عنوان يک رمان نويس که مرا فراتر از توانائي‌هاي محدودم قرار مي‌دهد. بله من به شهرت رسيده‌ام اما بهايي را که با تلاش و مبارزه و دلسردي پرداخته‌ام خيلي زياد است.

نکته‌اي که در مقاله فوق مورد سؤال قرار مي‌گيرد اين است که آيا به بچه‌ها مي‌توانيم بگوييم هر کاري را که دلشان بخواهد مي‌توانند انجام دهند. نويسنده مقاله گفته‌اي را از زبان هنرپيشه معروف «ويل اسميت » نقل‌قول مي‌کند که : «واقع‌بين بودن بهترين راه براي معمولي بودن است ». اما معمولي بودن بار معنايي گسترده‌اي دارد. ما ميگوييم که تنها انتخاب‌هاي ما ستاره بودن و يا معمولي بودن است اما فراموش مي‌کنيم که در آخر همه به کجا مي‌رسيم، جايي بين هر چيز و هيچ‌چيز. به‌عبارت‌ديگر، حداقل به قول ويل اسميت، همه ما سعي مي‌کنيم که معمولي باشيم.

مشکل چيست؟ شما مي‌توانيد هر چيزي باشيد؟ خير اين اصول اخلاقي است که تعيين مي‌کند که شما چه مي‌توانيد باشيد. ما اين اصول اخلاقي را با آبرو، قدرت، مقام، ثروت و محدوديت‌هاي مشخص برابر مي‌دانيم. آيا اين خجالت‌آور است که بخواهيد يک پرستار باشيد به‌جاي اينکه بخواهيد پزشک باشيد و يا بخواهيد يک معلم مدرسه باشيد و نه يک استاد دانشگاه؟

نکته مهم اين است که به‌جاي اينکه به بچه‌ها ياد بدهيم که چه چيز باشند، ياد بدهيم که چه کسي باشند. شايد خيلي تعجب‌آور باشد که بدانيم يک راننده تاکسي و يا يک پرستار نتوانند باور کنند که يک توليدکننده فيلم ممکن است از آن‌ها غمگين‌تر باشد.

پس راه‌حل چيست؟ ما نمي‌خواهيم بچه‌هايمان را از پيمودن پله‌هاي ترقي و دستيابي به موفقيت نااميد کنيم. اما واقع‌بيني هم بسيار مهم است. هميشه حرف‌هايي هست که در ذهن خود تکرار مي‌کنيم: اگر من مثل فلان شخص بشوم، اگر من اين کار را انجام دهم، اگر در آن کار موفق شوم، همه به من علاقه‌مند مي‌شوند، رضايت نفس خواهم داشت. اين ايده که موفقيت شما در شغلتان نمايانگر موفقيت شخصي شماست مفيد به حال کارفرمايان است و مي‌تواند از شما فردي پرتوقع بسازد.

با در نظر گرفتن اينکه چقدر براي اکثر ما دشوار است که به روياهايمان جامه عمل بپوشانيم، و با در نظر گرفتن ماهيت به‌شدت رقابتي جوامع مدرن، شايد براي خيلي از ما بهتر باشد که کاري را بکنيم که پدران ما مي‌کردند، در ميان سرگرمي‌هايمان شور و شوق و دل‌بستگي‌هاي خود را جستجو کنيم. مگر اينکه شما فرد خلاقي باشيد و در زندگي حرفه‌اي‌تان واقع‌بين‌تر باشيد.

ما بايد به‌جاي اينکه به کودکانمان خاص بودن و يا مهم بودن را القا کنيم، بايد روي کنترل نفس آن‌ها و پشتکارشان که با موفقيت آن‌ها ارتباط مستقيمي دارد، تأکيد داشته باشيم. ما بايد اهداف ديگري را هم پيش روي کودکانمان بگذاريم، چراکه براي اکثر ما مهم بودن و يا خاص بودن اغلب اوقات غيرقابل‌دسترس است.

منبع: Science Daily

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: