کد خبر: ۷۹۰۲۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۵۲ - ۰۸ مهر ۱۳۹۴ - 2015September 30
شفا آنلاین>جامعه پزکی-همایش ها>قلب و مغز با هم تعاملي غيرقابل انکار دارند. به همين خاطر بسياري از بيماري‌هايي که يکي از آنها مي‌گيرد، ديگري هم مبتلا مي‌شود.
به گزارش شفا آنلاین، در همين مورد در کنگره هفدهم تازه‌هاي قلب و عروق، پنلي با عنوان بيماري‌هاي مشترک مغز و قلب برگزار شد. مصاحبه زير با محمدرضا معتمد-متخصص مغزواعصاب-و مسئول پنل مي‌خوانيد.

چه بيماري‌هايي بين مغز و قلب مشترک هستند؟

بسياري از بيماري‌هاي مغز و ضايعات مغز و قلب باهم مشترک هستند. و دليل آن که مغز مهمترين ارگان درتدوين تمام سيستم‌هاي بدن محسوب مي‌شود و لازم دارد به طور دائم خون رساني به آن صورت بگيرد.

قلب هم عضوي‌است که اين وظيفه را به عهده دارد، بنابراين بسياري از بيماري‌هايي که باعث ايجاد عروق قلبي و اختلالات قلبي مي‌شوند، مي‌توانند مغز را هم به طور ثانوي يا اوليه درگيرکند.

به همين دليل خيلي از بيماري‌هاي که ريشه در مشکلات و ناکارآيي‌هاي مغزي دارند ممکن است منشأ آنها از قلب باشد. مخصوصاً اختلالاتي که در قلب وجود دارد مي‌تواند باعث ايجاد سکته‌هاي مغزي شود. خود مغز هم در بعضي از بيماري‌هاي قلبي مانند تنگي دريچه‌ها و بي‌نظمي‌هاي ضربان قلب دخالت مي‌کند و باعث مي‌شود که لخته‌هايي از خون داخل قلب به مغز پرتاب شود و باعث سکته‌هاي مغزي شود.

بنابراين ما اولين بررسي که در بيمار مبتلا به سکته مغزي شده است انجام مي‌دهيم، درواقع بررسي همان منبعي هست که باعث اين سکته شده و در بسياري از اين موارد قلب همان عضو اصلي است که باعث اختلال در فعاليت‌هاي مغز شده است.

در بسياري از موارد هم سکته مغزي ناشي از اختلالاتي است که در عروق گردن وجود دارند. نتيجه آن نيز بعضي از عوامل مثل فشار خون، ديابت، سيگار و چربي خون بالاست. توجه به اين عوامل
مي‌تواند به ميزان قابل ملاحظه‌اي از تعداد اين ضايعات جلوگيري کند.

کدام بيشتر روي هم تأثير مي‌گذارند: مغز يا قلب؟

تقريباً اين دو روي همديگر اثر دوگانه دارند. مشخص است که سيستم عصبي تنظيم کننده ضربان قلب است و در واقع باعث پاسخ‌دهي بافت عضلاني قلب به مغز مي‌شود. از طرفي هم خود قلب مي‌تواند روي مغز تأثير مستقيم بگذارد و از طريق اختلالاتي که در خون‌رساني به مغز ايجاد مي‌کند، مي‌تواند در عملکرد مغز هم تأثير بگذارد. در واقع مي‌توان گفت تأثير اين دو به روي هم دو طرفه است.

با اين همه مشخص است که قلب چطور مي‌تواند مغز را با لخته‌هاي خون تحت تأثير قرار دهد اما مغز به صورت مشخص چه مشکلاتي براي قلب به وجود مي‌آورد؟

مغز هم به عنوان ارگاني که تنظيم‌کننده تمام فعاليت‌هاي بدن خصوصاً فعاليت‌هاي سيستم اتونوم يا خودکار قلب است و منطقي است که با ايجاد اختلال در عملکرد آن، تمام سيستم‌هاي بدن را هم تحت تأثير قرار دهد. به عنوان مثال اگر فشار داخل مغز خيلي بالا رود، به همان دليل قلب هم بايد اين فعاليت و ضربان خود را بالا ببرد. قلب همچنين بايد ميزان فشار رگ‌هاي داخل بدن را بالا ببرد تا بتواند بر آن افزايش فشاري که مغز به آن تحميل کرده است غالب شود و اين مسئله در مواردي که خيلي بيش از حد تحمل باشد، مي‌تواند عملکرد قلب را با مشکل مواجه کند. به طور کلي بايد در نظر داشت مغز به عنوان يک ارگان تنظيم‌کننده تمام فعاليت‌هاي بدن، روي تمام اعضاي بدن به خصوص قلب اثرات مستقيم مي‌گذارد.

درمان اين بيماري‌هايي که هر دو عضو را درگير مي‌کنند، چگونه انجام مي‌گيرد؟

در بسياري از موارد، برنامه درماني بايد به صورت مشترک و با همکاري و مشورت هر دو متخصص باشد. در موارد خاصي هم هست که در آن هر کدام از متخصيين مي‌توانند به نوبه خود، اقدامات درماني خاصي را انجام دهند. در بسياري از بيماران درمان آنها به صورت مشترک انجام مي‌شود.

مثلاً در بيماري که به تنگي ميترال مبتلاست اين موضوع باعث شده فرد دچار سکته مغزي شود، تا زماني که مشکل دريچه ميترال بيمار حل نشده، خطر سکته مجدد وي هم برطرف نخواهد شد. به همين خاطر تمرکز متخصصين براي مداواي وي در ابتدا مشکل قلبي او خواهد بود تا مانع از تکرار اين حملات شود.

يکي ديگر از بيماري‌هاي مشترک بين قلب و مغز بيماري‌هاي کاروتيک است. کاروتيک رگ اصلي و شاهرگ مستقيم قلب است که خون را مستقيم به مغز مي‌فرستد. به همين خاطر زماني که اختلالي در تنگي‌هاي شريان وجود داشته باشد، که معمولاً به علت ديابت، فشار يا چربي خون ايجاد مي‌شود، اين تنگي يا انسداد در شريان‎ها باعث مي‌شود مغز با خون‌رساني پايين نتواند به فعاليت خود ادامه دهد و گاهي منجر به سکته‌هاي مغزي غيرقابل برگشت مي‌شود.

در اين پنل به چه صورتي به اين مشکلات پرداخته مي‌شود؟
آنچه ما در اين پنل ارائه مي‌کنيم، نتيجه مطالعاتي است که قبلا انجام شده و پيشنهاد روش‌هاي درماني در آن مواردي است که براي مثال فرد دچار سکته مغزي ناشي از تنگي رگ‌هاي قلبي گردن شده است. همکاران ديگر من در مورد سکته‌هاي مغزي که علل ناشناخته دارند، صحبت مي‌کنند و در بسياري از اوقات هم اين موراد ناشناخته ممکن است ناشي از اختلالات قلب يا اختلال در ريتم قلب باشد. يکي از همکاران من نيز در گروه مغز و اعصاب، در رابطه با اقدامات درماني که در سکته‌هاي مغزي و در يک مسئله خاص يعني در سه ساعت پس از سکته رخ مي‌دهد، صحبت و بررسي مي‌کند. مجموعه اين موضوعات ارتباط تنگاتنگي با بيماري‌هاي قلبي و مشکلات ادامه آن دارند.


نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: