شفا آنلاين :اعضاي بدن جوان بسيجي كه درجريان مأ موريت شبانه دچار سانحه شده بود روز گذشته در بيمارستان مسيح دانشوري به چند بيمار نيازمند، زندگي دوبارهاي بخشيد.
به گزارش شفا آنلاين ،شامگاه 17 مهر محمد كرمي- بسيجي 37 ساله- همراه ديگر بسيجيان مشغول انجام مأموريت در بزرگراه آهنگ بودند كه ناگهان خودروي سمندي با وي به شدت برخورد كرد.
محسن مه آبادي فرمانده پايگاه بسيج مسجد جامع اهباب الحسين(ع) ناحيه شهيد محلاتي دراين باره گفت: درمحل حادثه مشغول انجام مأموريت بوديم كه ناگهان درتاريكي شب خودروي سمندي با سرعت به طرف ما آمد اما راننده نتوانست خودرو را كنترل كند و به سرعت با محمد برخورد كرد. بلافاصله بسيجي مصدوم را به بيمارستان بعثت منتقل كرديم اما به دليل نبود امكانات او را با آمبولانس به بيمارستان بقيهالله برديم. دو روز بعد هم پزشكان دركمال ناباوري ما اعلام كردند او دچار مرگ مغزي شده است.
هنگامه نخلي همسر محمد كه وداع زودهنگام را باور نداشت درحالي كه دختر 11 سالهاش را در آغوش كشيده بود گفت: 13 سال قبل با محمد ازدواج كردم. از همان روز اول به من گفته بود كه عاشق بسيج است و نميتواند سنگر بسيج را خالي بگذارد. هميشه در همه برنامههاي بسيج حضور داشت. سال قبل كه به خاطر مشكل روده به بيمارستان رفته بود به من گفت اگر اتفاقي براي من افتاد تمام اعضاي بدنم را به بيماران نيازمند هديه كنيد و دوست دارم تا اعضاي بدنم زندگي دوبارهاي به انسانهاي ديگر بدهد.
وي ادامه داد: وقتي مأموريت بسيج ميرفت نگران ميشدم ولي به من ميگفت به خدا توكل داشته باش. رابطه بسيار خوبي با دخترمان هليا داشت و شبها اگر براي دخترمان قصه نميگفت خوابش نميبرد. از شب حادثه تاكنون تنها فرزندمان شبها دستان من را ميگيرد و پدرش را ميخواهد. به او گفتهام پدر به آرزويش رسيده است. دوست دارم با كسي كه قلب او را ميگيرد آشنا شويم تا دخترم با شنيدن صداي قلب پدرش آرام بگيرد. فرمانده پايگاه بسيج مسجد جامع اهباب الحسين(ع) ناحيه شهيد محلاتي با بيان اينكه محمد از 25 سال قبل فعاليت خود را در بسيج آغاز كرد گفت: او بسيار شجاع و هميشه عاشق شهادت بود. در همه برنامههاي بسيج شركت ميكرد و مسئوليت طرح و برنامه پايگاه را برعهده داشت. خودش را مطيع رهبر ميدانست و بسيار ولايتمدار بود. هميشه از اينكه جزو شهدا نبود غبطه ميخورد و احترام خاصي براي خانوادههاي شهدا قائل بود.
وي ادامه داد: محمد هميشه ملاحظه ميكرد تا در جايي اسرافي انجام نگيرد. زمان ورود آزادگان به ايران در مقابل مدرسه طاق نصرت زده بوديم و صبح روز بعد وقتي در راه رفتن به مدرسه متوجه روشن ماندن ريسههاي چراغ شد علي رغم اينكه خيلي خطرناك بود از تير برق بالا رفت و چراغها را خاموش كرد. ميگفت روشن ماندن اين چراغها در روز اسراف است و نبايد اسراف كنيم. ميگفت حاضرم جانم را بدهم ولي اسراف نكنيم.
به گزارش شفا آنلاين ،پس ازاعلام خبرمرگ مغزي جوان بيسجي بلافاصله خانواده اش به طورداوطلبانه براي بخشش اعضاي بدن وي به بيماران نيازمند اعلام آمادگي كردند.پس ازهماهنگي هاي لازم نيزچند عضو حياتي بدن وي به بيمارن نيازمند پيوند شد.اما به گفته مسوولان بيمارستان مسيح دانشوري قلب وي به دليل پيدانشدن بيمارمناسب وآماده عمل پيوند نشد.بااين حال كليه ها ،كبد ،پانكراس ونسوج وي به چندين بيمارنيازمند اهداشد .