به گزارش شفا آنلاین،براي کساني که نميدانند اما اين را آماده کرديم تا بدانند که اگر در هر کجاي پروسه پزشکي را رها کنند، ميزان نبوغشان را نشان دادهاند.
1)دبستان
وضعيت خودتان: شما
در هفت يا هشت سالگي به لقب دکتر مفتخر ميشويد و به خاطر بيست گرفتن در
ديکته يا نقاشي، يک تنه پا جاي پاي ابنسينا، رازي، جالينوس، بقراط، فلمينگ
و پاستور ميگذاريد. البته «خودتان» هستيد که اين شغل شريف را ميپذيريد.
چون وقتي از شما ميپرسند ميخواهي دکتر بشوي يا خلبان، معمولاً اينکه
پايآن محکم روي زمين باشد را بيشتر ميپسنديد.
وضعيت خانوم والده: ايشان معتقدند قربون بچهم بشم، ميخواد بزرگ شد دکتر بشه و درد زانوم را خوب کنه.
تعريف زندگي: مشقامون رو بنويسيم، به مامانمون کمک کنيم، وسايلمون رو ريخت و پاش نکنيم، نمرههامون بيست بشه، آب خيلي يخ نخوريم و ...
ميزان اميد به زندگي: 100 درصد
کتاب مورد علاقه: آثار مهدي آذريزدي: «قصههاي خوب براي بچههاي خوب»، به خصوص داستان «خر برفت و خر برفت و خر برفت» مثنوي.
2) دبيرستان
وضعيت خودتان:
در انشاهايتان به ضرس قاطع اعلام ميکنيد که علم خيلي خيلي بهتر از ثروت
است و ميخواهيد در آينده با دکتر شدن آنقدر خدمت کنيد که کلاً بترکانيد.
وضعيت خانوم والده:
ايشان هر روز براي مطالعه در اتاق را روي شما قفل ميکنند و تا از پشت در
به سؤالاتي که ايشان از آن مبحث مربوطه طرح کردهاند جواب ندهيد، در را باز
نميکنند.
تعريف زندگي: توکل به خدا، نظم و ترتيب، پشتکار، توجه به حرف بزرگترها و استفاده از تجربيات اساتيد خوبمون که همواره سرمشق ما بودهاند.
ميزان اميد به زندگي: 70 درصد
کتاب مورد علاقه: همه رنگ کتابهاي قلمچي.
3) قبولي در کنکور
وضعيت خودتان: حالا
ديگر ترکاندهايد. بر خود فرض ميدانيم ترکانش مربوطه را به حضرتعالي و
خانواده محترمتان که بعد از خدا مهمترين مشوق و پشتيبان شما بودهاند و
همچنين اولياء مدرسه و معلمان شفيقتان تبريک عرض کنيم. البته کانون تستپزي
آموزش را هم نبايد فراموش کرد که حتماٌ اعتراف ميکنيد موفقيت شما بدون
تلاشهاي بيدريغ دستاندرکاران آن بيشک امکانپذير نبود.
وضعيت خانوم والده: از
ميان مراسمهايي که تا به حال خانوم والده به افتخار موفقيت شما برگزار
کردهاند به موارد زير ميتوان اشاره کرد: چندين مدل قرباني، عقيقه، ختم
انعام، مهماني خانوادگي، مهماني در تالار، درج آگهي در چندين روزنامه و
مجله، سفارش يک مدال طلاي مرصع به عنوان يادبود به يک جواهرسازي معتبر در
هلند، چاپ انواع عکس و ...
تعريف زندگي: روحيه، انرژي، حل کردن کل مسايل بغرنج جهان، رنج ببر تا به گنج برسي، مطالعه به منزله موتور هستي، جنس مخالف به مثابه فحش.
اميد به زندگي:
320 درصد (در اينجا نرمافزار به شما دو تا «جون» اضافي و يک شمشير يخي
ميدهد تا به کمک آنها در مراحل بعدي بازي کمي ديرتر game over شويد.)
کتاب مورد علاقه: آثار
استيون هاوکينگ، ماکس پلانک، اينشتين و غيره با موضوعاتي مثل
سياهچالهها، کوانتوم، نسبيت، کوارک، انقباض و انبساط جهان و ساير موضوعات
خيلي خيلي گندهاي که اسمشان در اين صد کلمهاي که سفارش دادهاند جا
نميشود.
4) ترم اول
وضعيت خودتان:
بوو...م! مستحضر باشيد که چون سرعت نور کمتر از صوت است ممکن است صداي
ترکانش و بعضي چيزهاي ديگر کمي ديرتر دربيايد. متوجه ميشويد دانشگاه به
جاي اينکه نقطه عطف علم و پژوهش و انديشههاي عالي باشد، محلي «چيپ» براي
پيچانده شدن توسط بوروکراسي، آموزشهاي بيفايده و خستهکننده، زنگ زدن و
فسيل شدنِ کاملِ مخهايي که قبلاً خوب کار ميکردند، خالهزنکبازي، حاضر و
غايب و البته باز هم حاضر و غايب است.
وضعيت خانوم والده:
ايشان ميگويند: «پسرم، اين زريخانوم (همسايه 2 کوچه اون ورتر) الان 20
ساله مشکل تيروييد داره، هر چي دکتر ميره جواب نميگيره. قربون دستت يه
تُکِ پا برو ببين چشه. فقط زود خوبش کن بيا، چون تا نيمساعت ديگه بايد
بريم خونه خاله بدري ... ميدوني که؟ به افتخارت مهموني داده.»
تعريف زندگي: همين بود؟
ميزان اميد به زندگي: 80 درصد
کتاب مورد علاقه: آثار علمي دکتر بهرام الهي (استخوانشناسي، آناتومي تنه، ...)
5) ترم سوم
وضعيت خودتان: حتماً
فهميدهايد که اين وضعيت آن ميِ نابي نيست که در به در به دنبالش بوديد.
وضعيت شما شبيه به آن مستي است که حالا که حسابي لَهلَه زده و بدمستياش
را کرده، يک دفعه ميفهمد آنچه خورده فقط آب مقطر بوده است. شروع ميکنيد
دنبال کار يا هنري گشتن: موسيقي، تدريس خصوصي، خريد و فروش، ترجمهبازي،
قلم به مزدي و ... . اين مطلب را اگر ديرتر از اين ترم بفهميد، با عرض
معذرت کمي خنگ تشريف داريد.
وضعيت خانوم والده:
از جمله بيانات ايشان: اييي، پريخانوم جان، پسر هم پسراي قديم. خير سرم
پسر بزرگ کردم گذاشتمش دکتر شه. بهش ميگم بابا اين زانوي ما رو يه کاريش
بکن، جواب سر بالا ميده. فکر کرده من نميفهمم. بهم ميگه هنوز اين درسها
رو نخونديم. من که ميدونم خاطرخواه شده!»
تعريف زندگي: «آها... پس اينطور»، «لعنتيها، چه کسي من را فرستاد اينجا؟»، «کمک... کمک»
ميزان اميد به زندگي: صفر درصد (البته گاهي حتي زودتر از اين باطري خالي ميکنيد)
کتاب مورد علاقه: آثار معنوي ايضاً دکتر بهرام الهي (خودشناسي، خداشناسي، راههاي رسيدن به کمال، نغمه زندگي، ...)
6) استاژري
وضعيت خودتان:
حالا وارد بيمارستان شدهايد و حداقل قبل از اينکه گيسهاي آفتاب
مهتابنديدهتان در کلاسهاي دانشکده سفيد شود رنگ و روي جاي ديگري را هم
ميبينديد. در بخشها اگر ناديده گرفته شديد و کسي نيامد به خاطر رضاي خدا
برايتان موش بگيرد يا به شما فنون موشگيري را نشان بدهد، اصلاً خودش را
کثيف نکنيد. در بعضي بخشها حتي اگر يک ماه کامل غايب شويد، کسي متوجه
نخواهد شد. در همين مدت است که به خاطر هيچ چيزي ننوشتن (يا تندنويسيِ همان
چيزهاي اندکي که مينويسيد) دستخطتان به دستخط معروف پزشکي نزديک
ميشود. در ضمن بايد خودتان را براي امتحان پرهانترني آماده کنيد که آن هم
صد البته بدون تقلب فتير است.
وضعيت خانوم والده:
در جواب اينکه «پسرم بالاخره اين زانوي ما رو يه کاري بکن»، ميگوييد:
«ببين مادرجان! اين زانوي شما نياز به عمل جراحي داره که کار ارتوپده نه
پزشک عمومي که من تا 3 سال ديگه ميشم. من ميتونم يه مسکن بهت معرفي کنم،
يا اينکه ميخواي برات از درمانگاه يکي از اساتيدمون وقت بگيرم؟!»
تعريف زندگي: سکوت، سيگار، اضمحلال، روزمرگي، «خيالي ني»، «ها... اونجوري هم ميشه»، «زندون هم خوب جاييهها!»
ميزان اميد به زندگي: 10 درصد
کتاب مورد علاقه:
آثار مارکز: «صد سال تنهايي»، «عشق سالهاي وبا»، «کسي براي سرهنگ نامه
نمينويسد»، «وقايعنگاري يک مرگ ازپيشاعلامشده»، «ارنديراي سادهدل و
مادربزرگ سنگدلش»، «پاييز پدرسالار»، «سفر به خير آقاي رييسجمهور».
7) انترني
وضعيت خودتان: ميگويند
تا با کسي زير يک سقف نرفته باشي او را نميشناسي؛ الحق که عجب سقفي است
سقف پاويون انترني. کل وقتتان به «دادن اولويت ومحدوديت»، «ريختن برنامه
کشيک»، «من ديگه کشيک تعطيل نميايستم»، «فلاني کشيک کمتر داده»، «منو
امروز cover ميکني تا off بشم؟» و «کي امروز کشيک جراحي ميخره؟» ميگذرد.
در انترني انسانها به دو دسته «کشيکخرِ رنجکش» و «کشيکفروشِ بيدرد»
تقسيم ميشوند. کالاي «کشيک» جزو استثناهاي علم اقتصاد است، چون براي خريدن
آن پول ميگيرند و براي فروشش پول ميدهند. خوشبختانه جز اين، خرجتان خيلي
کم است، چون وقتي براي پول خرج کردن نداريد.
وضعيت خانوم والده: ايشان که به وضوح پير شدهاند و وضع پايشان ديگر افتضاح است، ميپرسند: «جسارتاً پس آخرش کِي پايم را خوب ميکني؟»
تعريف زندگي: «کشيک ميدهم، پس هستم» ... «دو در کن تا دو درت نکنند» ... «ريفيق خوب يا حتي اگر ريفيق بد، لااقل ذغال خوب!»
ميزان اميد به زندگي: 50 درصد
کتاب مورد علاقه:
آثار دانيل استيل، فتانه حاج سيدجوادي و فهيمه رحيمي با عناويني مثل «شب
شراب» و «بامداد خمار» و ظهر عاشقي و عصر خيانت و شب بعدش. يکدفعه بيا
سيگار هم بکش ديگه!
8) فارغالتحصيلي
وضعيت خودتان:
بوو...م دوم (به آن بوم تأخيري هم ميگويند). فارغالتحصيلي پزشکي مثل اين
ميماند که مرغي را از قفس آزاد کنند، البته به درون يک برهوت بيانتها که
آب و دان در آن پيدا نميشود و روباههاي قسمخورده برايش پارچه
خوشآمدگويي نصب کردهاند. تا وقتي که طرح يا سربازي را شروع نکنيد به شما
شماره نظام پزشکي نميدهند تا بتوانيد طبابت کنيد. البته الان ديگر از
اعتبار بالايي برخورداريد و در بنگاهها به سر شما قسم ميخورند. مثلاً
تمام ماشينهايشان را ميدهند شما لااقل يک دور باهاش صبحها برويد دم مطب و
غروبها با آن برگرديد خانه (البته اين قبيل امکانات بيشتر براي خانم
دکترها وجود دارد).
وضعيت خانوم والده:
ايشان در مراسم دفاع از تز شما که سه تا فيلمبردار برايش گرفتهاند، سور
ميدهند و حين قرائت سوگندنامه سه بسته دستمال کاغذي را به خاطر اشکهاي
شوقشان مصرف مينمايند و به زانويشان ميفرمايند: «غم مخور که به زودي خوب
خواهي شد.»
تعريف زندگي: بهت، هيچي، استيصال، «عجب!»، «يعني چي اونوقت؟»، «دراز شد خاکانداز، گرد شد يَقْلَوي»
ميزان اميد به زندگي: دوباره صفر درصد
کتاب مورد علاقه: آثار ويکتور هوگو مثل «بينوايان»، «گوژپشت نتردام»، «مردي که ميخندد»و ...
9) طرح يا سربازي
وضعيت خودتان:
«ميون دوتّا دلبر ...». از قديم گفتهاند: «طرح يا سربازي فرقي نميکنه،
مهم اينه که سالم باشه». فکر کنم پيش از اين يادم رفته که بگويم شما
مجبوريد به مردم خدمت کنيد. اگر طرح داشته باشيد به شما تقريباً 100 تا
350 هزار تومان هم حقوق ميدهند ولي عموماً بايد طرح خود را در مناطق محروم
بگذرانيد. اگر سرباز باشيد، طرحتان هم جزو سربازيتان حساب ميشود و تازه
ممکن است خدمت خود را در مرکز هم بگذرانيد، در عوض حقوقتان 26 1هزار و 836
تومان است که اميد ميرود به ياري ايزدان و امشاسپندان خرج اياب و ذهابتان
را دربياورد.
وضعيت خانوم والده:
ايشان در فراق شما که سربازي طرح را در دالغوزشهر ميگذرانيد، چشمشان به
در سفيد شده که «الان ديگه پسرم ميآد و پام رو عمل ميکنه.»
تعريف زندگي: برو بابا حال نداريم. ديگه هم اين دور و برها پيدات نشه که خودم گردنتو خُرد ميکنم.
ميزان اميد به زندگي: منفي 100 درصد
کتاب مورد علاقه: آثار
رومنگاري: «زندگي پيشرو»، «خداحافظ گاريکوپر»، «ريشههاي آسمان»،
«بادکنکها»، ... (کلاً خواندن آثار گاري براي رفع حس جديِ بيگاري توصيه
ميشود.)
10) کنکور رزيدنتي
وضعيت خودتان:
بوو...مِ سوم (به آن بوم خيلي تأخيري هم ميگويند). بايد چندين هزار صفحه
مطلب را از بر کنيد تا شايد جايي قبول شويد. البته اوهوکي! منابع آزمون به
نحوي انتخاب شدهاند که هرگز نتوانيد آنها را به طور کامل بخوانيد. در عوض
بازار کلاس کنکور و کلاس خصوصي رزيدنتي داغ داغ است. هر سال مقررات و
سهميههاي امتحان عوض ميشود. تازه، هر سال منابع آزمون هم تغيير ميکند و
شما بايد صدها صفحه خلاصهاي که برداشتهايد را دور بريزيد و چند ده هزار
تومان پولي که براي خريد منابع دادهايد را بيخيال بشويد. حتي تاريخ آزمون
مدام عوض ميشود و برنامهريزي شما را به هم ميريزد. رقابت بسيار سنگين و
تعداد سياهيلشکرهاي سر امتحان اندک است. و تازه، سؤالها با مناسبترين
قيمت به فروش ميرسد.
وضعيت
خانوم والده: ايشان از بس برايتان آب پرتقال گرفتهاند تا حين مطالعه فسفر
مغزتان را زياد کنيد، دستشان هم بدتر از پايشان آرتروز گرفته و زمينگير
شدهاند. ميفرمايند حالا لااقل يه مسکن واسم بنويس بلکه شبا بتونم بخوابم.
تعريف زندگي: يعني
اميدي هم هست؟ ببخشيد که ربطي به سؤال شما ندارهها ... راستي شما يک
سؤالفروشي معتبر تحت ليسانس وزارتخونه سراغ نداري؟ جهنم، لااقل يک شرکت
خصوصي ليزينگ سؤال امتحان رزيدنتي با بهره مناسب نميشناسي؟
ميزان اميد به زندگي: 10 درصد
کتاب مورد علاقه: آثار
ديکنز (آرزوهاي بزرگ، خانه متروک، داستان دو شهر و اوليور تويست)، يک قاشق
قبل و يک قاشق بعد از کتابهاي کَت و کلفت پزشکي مثل هاريسون ميل شود.
11) سال يک رزيدنتي
وضعيت خودتان: ممکن
است ماهانه نزديک به ششصد ساعت از وقت خود را در بيمارستان به کار با
اعمال شاقه مشغول باشيد (لازم به ذکر است که در يک ماه فقط هفتصد و بيست تا
ساعت جا ميشود). سرتان تا دلتان بخواهد بيمار ميريزند و اگر آموزشي هم
ديديد حتماً اشتباهي رخ داده است. به هر حال اين همان بهشتي است که خودتان
مشتاقش بوديد.
وضعيت
خانوم والده: متأسفانه از آنجا که ارتوپدي رشته لوکس و پرطرفداري است، شما
به جاي قبولي در اين رشته، در تخصص کودکان قبول ميشويد. خانوم والده که
ديگر نميتوانند از جايشان تکان بخورند پايشان را در يک کفش کردهاند که تو
که ميخواي متخصص کودکان بشي، لااقل ازدواج کن يه نوه برام بيار.
تعريف زندگي: اِ...
زندگي؟... هنوز توي دنياي بيرون از بيمارستان يک چنين چيز آنتيکي هم
هست؟... جالبه... نه، نه، چيز خوبيه... کلاً اگر وقت داشته باشم باهاش
موافقم... فقط اگر ميشه يه خورده وقتش رو بيشتر کنين... البته تو بخش ما
خوب آنتن نميده، اکثراً قطع و وصل ميشه. اگه ميشه به مسؤولين منعکس
کنيد.
ميزان اميد به زندگي: 30 درصد
کتاب مورد علاقه: آثار داستايوفسکي: جنايت و مکافات، ابله، قمارباز و ...
12) پايان رزيدنتي
وضعيت خودتان:
بوو...مِ nاُم (به اين بوم، بوم اصلي، بوم هيروشيمايي، big bang يا تير
خلاص هم ميگويند). بياييد واقعبين باشيم. اينکه موهايتان جوگندمي شده،
ريش پروفسوري گذاشتهايد، عينکتان ته استکان را قورت داده، طاس شدهايد و
شکمتان بدجور بيرون زده، براي طبابت خيلي خوب و تأثيرگذار است. از آموزش
پزشکي لااقل هميناش به دردتان خواهد خورد. با اين حال اگر خواستيد
خواستگاري برويد، يک دست دندان عاريه طلا هم تهيه کنيد؛ تأثير خوبي خواهد
داشت. خوب، حالا ديگر اگر نخواهيد امتحان فوقتخصص بدهيد، به نظر ميرسد
ظاهراً چشم شيطان کور، گوشش کر، آزاد و متعلق به خودتان هستيد- البته
انشاءالله بعد از گذراندن طرح دوباره و در لحظاتي که کشيک، آنکال يا شاغل
در مطب و درمانگاه نباشيد. (تا پنج، شش سال ديگر مدرکتان هم آزاد ميشود.)
از حالا مسابقه اصلي شما براي تهيه مباني اوليه زندگي شروع ميشود. برايتان
آرزوي موفقيت ميکنيم.
وضعيت خانوم والده:
خدا رو بيامرزه. تا آخرين لحظه هر چي گفتيم پاشو بريم اورژانس، گفت: «نه،
الاّ و بِلاّ که آقاي دکتر جونم بايد بعد از کشيکش بياد منو ببينه. من پسرم
دکتره، برم بيمارستان؟ همسايهها چي ميگن؟» انشاءا... غم آخرتون باشه.
تعريف زندگي: اگه خدا قبول کنه، زندگي عادي مثل بقيه مردم!
ميزان اميد به زندگي: 50 درصد (چانه بيخود هم نزنيد، چون کلاً اميد به زندگي در پزشکي پنجاه پنجاه است.)
کتاب مورد علاقه:
کتابهاي بيل گيتس، ديل کارنگي، آنتوني رابينز و از اين قبيل، با مضاميني
مثل رمز موفقيت، ده راه خوشبختي، پولدار شدن در پنج روز، انرژي مثبت از کجا
بياوريم و ...سپید