اما جنگ جهانی دوم که تمام شد، برخی
از روانشناسان سعی کردند نگاهی مهربانانهتر به انسان داشته باشند، ولی
مدارک ضد این دیدگاه انسانی و مهربانانه و خردمندانه تمامی نداشت. جنگهای
جهانی تمام شد؛ اما خشونتها تمام نشدند. دولتمردان کشورهای غربی مجبور
شدند برای مهار خشونتی که دیگر فقط بین دولتها متخاصم نبود و افراد یک
جامعه را نیز دربر میگرفت قوانینی سختگیرانه وضع کنند. البته خشونت بین
افراد جامعه قبلتر نیز با شدتی حتی بیشتر وجود داشت، اما جنگهای
بینالمللی نمیگذاشتند که به درد اول یک دولت تبدیل شوند.
بهتدریج مدارس
مکلف شدند مهارتهای اجتماعی را به دانشآموزان بیاموزند و راه و رسم
مذاکرهکردن را در خلال این مهارتها آموزش دهند. رسانهها نیز به این موج
پیوستند و گفتوگو را به عنوان یک اصل مقدس ترویج کردند. اما این راه کُند و
پر از فرازونشیب بود.
مسئله هستهای ایران که از راه رسید و دغدغه جمعی از دولتها شد، مذاکره بهعنوان راهی دیده شد که میتوانست به این مسئله ساختگی خاتمه دهد، اما پیش از آن بشر به مذاکره نیز به دیده تردید مینگریست؛ چرا که هم تجربه دولتهای متخاصم و هم تجربه افراد جوامع مختلف از مذاکره این بود که در مذاکره یا باید باخت یا برد.
هرچه روانشناسان اصرار داشتند در قالب بحثهای مهارتهای اجتماعی بگویند مذاکره در اصل، یک فرایند برد- برد است کسی در عمل به آن باور نداشت. با ظهور دولت جدید، اندیشهای در هر دو سوی مذاکره ریشه دواند که میتوان بدون محکومکردن مطلق و با درک طرف مقابل و انتظارات او به راهی بینابینی رسید. این راه البته بدون سختی نبود و در این راه بسیاری از اوقات، طرفهای مذاکره میز مذاکره را ترک کردند و خشم جایگزین گفتوگو شد، اما همانطور که نماینده آلمان در این مذاکرات گفت: «ما در این مذاکرات به نقطه جوش رسیدیم، اما مذاکره را رها نکردیم».
گویی نمایندگان هفت کشور میخواستند به جهان بگویند باور کنید
حرف روانشناسان درست است و مذاکره راهی است که میتوان با آن به اهداف
مشترکی حتی با طرف دشمن رسید.
٢٣ تیر روز خوشیمنی برای روانشناسان بود
آنها که دل در گروی آموختن مهارتهای اجتماعی، اعم از مذاکره با افراد
جوامع انسانی داشتند، چه چیزی برایشان بهتر از توافق هستهای بین دولتهای
متخاصم، آمریکا و ایران بود که نشان دهد امروز مذاکره چه اکسیر التیامبخشی
است برای دردهای بشر پرخاشگر.
آنچه امروز در مجالس کشورهای آمریکا و برخي ديگر میگذرد، تلاشی است برای
ناکام جلوهدادن این اکسیر شفابخش، اما آنان که امروز در مقابل
مذاکرهکنندگان میایستند و تلاشهای آنان را نادیده میگیرند و آنها را
ناموفق جلوه میدهند، نمیدانند اگر این مذاکرات شکست بخورد، افراد هر
جامعهای در مقابل نسخه روانشناسان برای انجام مذاکره برای دستیابی به حق و
حقوق و خواسته خود خواهند گفت مگر دو سال مذاکره معتقدان به مذاکره با هفت
کشور برجسته جهان که برخی از آنها نیز سابقه تمدنی بسیار درازی دارند، به
نتیجه رسید که ما بخواهیم برای رفع کدورتهای خود و برای دستیابی به حق خود
از این امر استفاده کنیم؟
گفتوگو، امروز بیش از هر زمان دیگری، نیاز بشری است و هر دولت، جامعه یا فردی که بخواهد این راه را ناکام بگذارد، به ابنا بشر خیانت کرده است و به گفته مرحوم فریدون مشیری او را به جنگل و غار و کوه خواهد فرستاد.
شرق