پروسه «متيلاسيون DNA» ( يک فرايند شيميايي که در رشد و نمو عادي و تمايز سلولي موجودات رده بالا داراي اهميت است و الگوي بيان ژنها را تغيير ميدهد و ميتواند از طريق تقسيمات سلولي به ارث برسد)، در تمام طول زندگي ما ادامه مييابد، اما همچنين ميتواند در پاسخ به فاکتورهاي محيطي ايجاد شود.
به
عنوان مثال استرسهايي از قبيل گرسنگي ميتواند الگوي متيلاسيون را تغيير
دهد. ريسک اسکيزوفرني در دختراني که از مادراني متولد ميشوند که در دوران
بارداري دورههاي طولاني گرسنگي را تجربه کردهاند افزايش مييابد، اما اين
مشکل به همين جا ختم نميشود، در آزمايشگاه نشان داده شد، موشهايي که در
معرض استرس قرار گرفتند تا دو نسل بعد از آنها دچار افسردگي شدند، در حالي
که دوران پرورش نسلهاي بعدي کاملا بدون استرس بود.
اين
مشاهدات گيج کننده هستند، زيرا اينگونه تصور ميشد که دادههاي اپيژنتيک
در سلولهايي که مبدل به سلولهاي اسپرم و تخم ميشوند، سلولهاي زايا،
برداشته ميشود تا ازانباشت متيلاسيون غير طبيعي که به نسل بعد آسيب
ميزند، جلوگيري کند. به منظور پرده برداشتن از اين راز، دانشمندان دانشگاه
کمبريج پروسه رشد جنين موش را مورد بررسي قرار دادند. به طور خاص آنها روي
سلولهاي زاياي جنين تمرکز کردند، چرا که نهايتا اينها به نسل بعد منتقل
ميشوند.
آنها دريافتند که پروسه بازآرايي سلولهاي زايا در يک دوره تقريبا هفت هفتهاي اتفاق ميافتد، حدودا ازهفته دوم رشد جنيني آغاز ميشود.اين مرحله شروع فعاليت يک شبکه بازدارنده است که ازعمل آنزيمهايي که تغييرات يا بقاي اپيژنتيک را تسهيل ميکنند، جلوگيري مي کند.
آنها ديدند که 5درصد از
ژنومها در مقابل اين بازآرايي مقاومت مي کنند. اين بدان معناست که هر
متيلاسيوني که در اين منطقه اتفاق ميافتد، برداشته نميشود و در نتيجه
ميتواند باقي بماند و پتانسيل انتقال به نسل بعد را دارد.با مطالعات
گستردهتر، محققان دريافتند که برخي از اين مناطق مقاوم با شرايط مشخصي
همبسته هستند مانند ديابت، چاقي مفرط و اسکيزوفرني. اين فرار بازآرايي
ميتواند توضيح دهد که چرا عوامل محيطي ميتواند نه تنها روي سلامت خود فرد
بلکه بر سلامت نسل بعد نيز تاثير بگذارد.