به گزارش شفاآنلاین، تنها
کاري که بسياري از پزشکان انجام ميدهند اين است که بيمار را با کيسهاي
از دارو بدرقه ميکنند. اين سخنان بخشي از مصاحبه با سيد کاظم فروتن رئيس
کلينيک سلامت جنسي است. ضرورت توجه بيشتر به کلينيک سلامت جنسي موجب شد تا
پروندهاي به اين موضوع اختصاص يابد. در اين پرونده ضمن مصاحبه با فروتن
گزارش ميداني از کلينيک هم تهيه شده است که در ذيل ميخوانيد.
اين سوال براي من در بدو ورود به اين کلينيک مطرح شد که چرا کلينيک سلامت جنسي بايد راهاندازي شود؟
داستان
راهاندازي اين کلينيک به زماني بازميگردد که من به عنوان يک اورولوژيست
تخصص گرفته و دردانشگاه شاهد مشغول به کار شدم. اين دغدغه براي من بسيار
جدي شد که به صورت تخصصي ميتوان روي کدام حوزه کارکرد؟ اولويت من براي
کارتخصصي دريک حوزه، اين بود که کمتر کاري در کشور در اين حوزه انجام شده
باشد. از سوي ديگر به تخصص من مرتبط باشد و از همه مهمتر اينکه از يک جنبه
ارزشي نسبت به نظام و انقلاب برخوردار باشد و فقط از منظرپزشکي واجد اهميت
نباشد.
در نهايت به اين جمعبندي رسيدم که بحث سلامت جنسي موضوعي است با اين سه ويژگي. مسائل جنسي موضوعي بود که بهطور جامع روي آن کار تخصصي صورت نگرفته بود و به علت تاثير بسيار مهم آن در استحکام خانواده موجب ميشد بهعنوان يک موضوع ارزشي و ملي و اعتقادي محسوب شود.
به همين دليل اين
کلينيک در سال 80-79 در دانشگاه شاهد تاسيس شد تا به صورت تخصصي با کمک
همکاراني از اعضاي هيئت علمي رشتههاي ارولوژي، روانپزشکي، روانشناسي و
زنان مسائل سلامت زناشويي را بررسي و درمان کند.
بعد از راهاندازي اين کلينيک نوع نگرش شما به مسائل جنسي تغيير کرد؟
بله. بعد ازگذشت مدت زماني نگرش من نسبت به مسائل جنسي کاملا متحول شد که اين نگرش تا قبل ازآن وجود نداشت. زماني که پزشک عمومي شدم هيچ اطلاعاتي در مورد مسائل جنسي به ما آموزش داده نميشد.
وضعيت به گونهاي بود که اطلاعات
ما دراين حوزه چيزي درحد صفر بود. در دوره تخصص هم اين وضعيت تا حدودي
ادامه يافت. در بيمارستان آموزشي ما، موارد خاص اورولوژي از نقاط مختلف
کشور ارجاع ميشدند. به همين دليل تمامي همکاران مسائل جنسي را سادهترين
مورد پزشکي ارزيابي ميکردند.
به محض اينکه بيماري با اين مشخصات مراجعه
ميکرد بسياري از دوستان احساس ميکردند که مورد سبکي به آنها رسيده است و
با يک قرص و يا آمپول که براي وي تجويز ميکرديم سراغ بيمار بعدي ميرفتيم.
تا زماني که به عنوان متخصص اورولوژي در دانشگاه شاهد مشغول به خدمت شدم.
تجربه کاري به من ثابت کرد که پيشداوريها غلط بوده و مسائل جنسي نه تنها
ساده نيست بلکه در بسياري از موارد پيچيده است.
شما به کدام بخش توجه نکرده بوديد؟
در
ويزيتهاي اوليه شرح حال خوبي از بيمار در حيطه مسائل جنسي گرفته نميشد و
صرفا به شنيدن شکايت بيمار و پرسش دو سه سئوال پيرامون آن اکتفا ميشد،
درحاليکه چنين مراجعهکنندگاني نيازمند گرفتن شرح حال کاملي هستند. با اين
حال پس از مدتي عليرغم اخذ شرح حال نسبتا کامل، احساس ميکردم بازهم جواب
کافي نميگيريم.
اين موارد قبل از راهاندازي کلينيک بود؟
تقريبا همزمان بود. به هرحال هيچ فردي به ما روش درست بررسي و درمان در اين حوزه را ياد نداده بود. البته در کشور هم فردي که با ديدگاه اسلامي، روانشناختي و پزشکي بخواهد در اين زمينه فعال باشد، وجود نداشت.
بعد از مدتي اين نتيجه بدست آمد که غيراز شرح حال گرفتن از بيمار بايد بيمار را کنار همسرش ويزيت کرد زيرا موضوع اختلالات جنسي در حوزه خانواده کلا دو طرفه بوده و با حضور يک نفر مشکل حل نميشود.
پس از مدتي متوجه شديم در ويزيت بيماران اثرات متقابل نيازهاي جنسي زن و مرد بايد توامان مورد توجه قرار بگيرد. امکان دارد مرد مشکل داشته باشد و خانم دچار سرديهايي باشد و تا زماني که خانم درمان نشود نميتوان همسرش را درمان کرد. به عبارت ديگر زن را بايد در پروسه درماني خود قرار داد و تنها به پروسه شرح حال گرفتن اکتفا نکرد. بعد از مدتي متوجه شديم که باز هم نتيجه خوبي از درمان هايمان گرفته نميشود.
بررسي زيادي صورت گرفت تا اينکه مشخص شد که مسائل جنسي تنها رابطه
جنسي نيست. به عبارت ديگر اختلالات جنسي تنها به دستگاه تناسلي خلاصه
نميشود. اين بحث با مسائل عاطفي به خصوص در زن درهم تنيده است. اگر گفتمان
زوجين و تعامل آنها با يکديگر و درک تفاوت هاي زن و مرد مورد توجه قرار
نگيرد، نميتوان مشکلات جنسي را در يک زوج حل کرد. اين دستاورد موجب شد تا
افق جديدي پيشروي ما گشوده شود و شاهد تاثير عميق اقدامات درماني خود در
برقراري استحکام خانواده شديم.
به نظر شما پزشکان ما چقدر اين نگرش را دارند؟
به
نظر من پزشکان ما در حيطه مسائل جنسي عموما اطلاعاتي محدود و تک بعدي
دارند. حساسيت موضوع را چنين توضيح ميدهم که اگر فردي از نتايج درمانهاي
انجام شده براي بيماريهاي جسماني خود پس از مراجعه به يک پزشک نتيجه نگيرد
به پزشک ديگري مراجعه ميکند تا بالاخره بيماري خود را درمان کند، او مشکل
خود را به راحتي با پزشکان در ميان ميگذارد و حتي از آشنايان خود مشورت
براي معرفي درمانگري ماهر مشورت ميخواهد، اما اين موضوع در اختلالات جنسي
صادق نيست.
به هرحال فرد بيمار به اين مشکلات مبتلا است، بعد از مدتها حاضر ميشود تا به پزشک مراجعه کند. از طرفي دغدغههاي ما با توجه به اينکه حوزه بحث رفتار جنسي و زناشويي در کانون خانواده مورد نظر است نه افراد مجرد ،اهميت مضاعفي پيدا ميکند زيرا برعکس بيماريهاي جسماني پزشکي که يک نفر را بايد درمان کنيم در سلامت جنسي بايد به دو نفر که زن و شوهر هستند توجه کرد. اختلافات زناشويي ناشي از مسائل جنسي عمدتا زوج هاي کمتر از 50 سال را در بر ميگيرد هر چند مردان بالاتر از 50 سال نيز به علت ناتواني جنسي مراجعه ميکنند ولي اين موضوع کمتر موجب مشاجرات خانوادگي و اختلاف در زندگي زناشويي آنها ميشود.
نکته ديگر اينکه افراد متاهل به سرعت به پزشک
مراجعه نميکنند و رفتن پيش پزشک را زماني انجام ميدهند که مدت زمان زيادي
گذشته است و در اين تاخير درمان تنها وي آسيب نديده است بلکه همسرش هم از
نظر عاطفي آسيب ديده است. موضوع سوم اينکه اگر درمانگر نتواند بيمار را
درمان کند احتمال کمي وجود دارد که بيمار به پزشک ديگري مراجعه کند. در اين
موارد احتمالا بهعلت افزايش مشکلات رفتاري در خانواده درمانگر بعدي ممکن
است دادگاه خانواده باشد.
به همين دليل، درمان اين بيماران بسيار حساس
ميشود. اگر درمان مناسبي انجام نشود استحکام خانواده متزلزل شده که در
نهايت آسيبهاي اجتماعي زيادي را مي تواند در برداشته باشد. بطور خلاصه
بايد گفت مشکلات جنسي در بسياري از موارد جزو مسائل ساده و پيش پا
افتادهاي نيستند که بخواهيم با تجويز يک قرص و آمپول بهتوان آنها را
درمان کرد.
به نظر شما پزشکان اين حساسيت را دريافتهاند؟
نه. اگر قرار است مشکلي درمان شود بايد ريشههاي آن را جستجو کرد. يک پزشک در مواجه با شکستگي دست، با ديدن عکس راديولوژي کار درمان را آغاز ميکند، اما درصورتيکه شما سردرد داشته باشيد، پزشک بايد عوامل مختلفي را بررسي کند. امکان دارد که فرد فشار خون داشته باشد که به صورت سردرد خود را نشان داده است.
اگر بيمار فشار خون بالا داشته باشد پزشک تنها به دادن دارو اکتفا
نميکند. بلکه علت فشار خون بالا را بررسي ميکند و شايد متوجه شود که علت
بالا رفتن فشار خون، ناراحتي کليه است. وقتي علت آسيب کليه بررسي ميشود
ممکن است متوجه برگشت ادرار از مثانه به کليه شود. پزشکان در بررسي مشکلات
پزشکي بيماران نگاه جامعي دارند. حتي اگر مردي بيماري مقاربتي عفوني داشته
باشد، تنها بيمار را درمان نميکنند، بلکه آموختهاند که بايد همسر وي هم
درمان شود.
پزشکان ما بهخوبي ميدانند اگر همسر درمان نشود عليرغم بهبودي
اوليه، مرد باز از همسرش که ناقل است بيماري را خواهد گرفت. در واقع هدف
نهايي درمان که بهبودي مراجعه کننده است اتفاق نيفتاده است. حال اين سوال
پيش ميآيد که چطور ما در بحث سر درد و فشار خون و بيماري مقاربتي اين
حساسيت را درک کردهايم که خود را فقط به شکايت ظاهري بيمار محدود نکنيم،
اما چرا حاضر نيستيم در مشکل جنسي اين موضوع را به رسميت بشناسيم؟
حالا چرا در اين مورد ديد جامعي وجود ندارد و به طرف مقابل کمتر توجه ميشود؟
در
دوران آموزش پزشکي عمومي، دانشجوي پزشکي نگرش جامع به بيماريها و علائم و
روشهاي تشخيصي و درماني آنها را فرا ميگيرد. او ياد ميگيرد که تظاهرات
يک بيماري ممکن است به اشکال مختلف خود را نشان دهد. او ياد ميگيرد که در
برخورد با بيمار تب دار، صرفا با دادن يک داروي تب بر، تب بيمار را نبايد
کاهش داد بلکه علت تب را نيز بايد بررسي و بيماري را بهطور ريشهاي
درمان کرد و تب گاهي علامت خوبي براي ارزيابي تاثير درمانهاي اصلي است.
حال در دوره تخصص، بيماريها به صورت تخصصيتر و در دوره فوقتخصصي با نگاه
عميقتر بررسي ميشوند. به عبارت ديگر در آموزش پزشکي ما تفکر داشتن نگرش
جامع به بيماريها و سلامت انسان را آموختهايم و در نهايت به فوق تخصص يک
موضوع رسيدهايم در حالي که در اختلالات جنسي از ابتدا سراغ فوق تخصص
رفتهايم، به همين دليل امکان ندارد که ديد جامعي وجود داشته باشد. وقتي
پزشکي دوره مسائل جنسي عمومي را نگذرانده است و روابط متقابل زن و شوهر را
نميداند و درک روانشناسي از رابطه زن و مرد ندارد چطور ميتواند مشکلات زن
و مرد را حل کند؟ اين پزشک به صورت طبيعي نميتواند روند درمان را به سمت
جلو ببرد و بيشتر علامتي درمان ميکند. بنابراين لازم است که مسائل جنسي به
پزشکان عمومي واجد شرايط طي دورهاي خاص آموزش داده شود.
ارزيابي شما اين است که آموزش پزشکي در اين زمينه بايد تجديد نظر شود؟
صد
درصد. همانطور که قبلا گفته شد آموزشهاي ما در زمينه مسئله مهم اختلالات
جنسي بسيار مقدماتي و اوليه و تک بعدي است. بنده چند نکتهاي را که جامعه
پزشکي بايد به آن توجه کافي داشته باشند اشاره ميکنم. نکته اول اين است که
پزشکان بايد يک شرح حال خوب از بيمار بگيرند.
اگر پزشکي فرصت ندارد که نزديک به نيم ساعت با بيمار و همسرش صحبت کند بهتر است دست به قلم نبرده و داروهاي جنسي براي بيمار تجويز نکند زيرا با اين کار، زمان از دست رفته و امکان دارد که زوجي به دليل تشخيص اشتباه و يا درمان ناقص کارشان به طلاق کشيده شود. هدف پزشک نبايد فقط ايجاد توانايي جنسي در مرد براي انجام رابطه باشد بلکه موضوع بايد ريشهاي مورد توجه قرار گيرد. به عنوان مثال اگر پزشک بخواهد زود انزالي مردي را درمان کند بايد به همسرش هم توجه کافي داشته باشد.
وقتي زن و شوهري براي درمان ناتواني جنسي مرد و سرد شدن رابطه زناشويي به پزشک مراجعه ميکنند بايد ابتدا تلاش کرد تا قلب اين دو کنار هم آورده شود و زن و شوهر باهم صميمي شوند و سردي ها کاهش يابد و سپس و يا همزمان به درمان بيماري اقدام کرد. هر چند ممکن است توانسته باشيم با تجويز دو سه قلم دارو جسم آنها را موقتاً کنار هم آورده باشيم ولي قلب هاي آنان هنوز هزاران کيلومتر با هم فاصله دارد.
گاهي ممکن است که شما کار درمان
دارويي را آغاز کنيد اما زن از برقراري رابطه تنفر دارد در اينصورت اين
دو، زودتر کارشان به جدايي کشيده ميشود. پزشکان بايد براي اين بيماران وقت
بگذارند. اين وقت گذاشتن تنها وقت مطبي نيست بلکه بايد مطالعات خود را در
اين حوزه گسترش دهند.
به همين دليل توصيه ما به پزشکان اين است که نه تنها دست به قلم نشوند بلکه قلم خود را براي گرفتن شرح حال جامع و کامل زمين بگذارند. پزشکان در اين حوزه نبايد بلافاصله دست به قلم شده و آزمايش نوشته و يا دارو تجويز کنند و اگر ويزيت چنين مراجعه کنندگاني براي ديگر بيماران حاضر در مطب مشکلاتي ايجاد کند ميتوانند وقتي خارج از وقت عادي مطب را به اين بيماران اختصاص دهند.
نکته ديگر اين است که اختلالات جنسي صد درصد
ارگانيک يا عضوي وجود ندارد. بطور کلي اختلالات جنسي يا صد درصد رواني است و
يا اينکه عضوي بوده و درصدي از عوامل رواني نيز به آن اضافه شده است.
چطور اين نتيجهگيري را کرديد؟
اختلالات جنسي در افراد متاهل بيماري نيست که تنها با خود فرد ارتباط داشته باشد. مسائل جنسي در ارتباط با فرد ديگري به نام همسر شکل مي گيرد. در اين موارد اين نگراني هميشه وجود دارد که مبادا فرد در کنار همسر نتواند به وظايف همسري خود عمل کند. اين نگراني حتي به ميزان يک درصد ميتواند در عملکرد عضوي او تاثير بگذارد.
به عبارت ديگر اختلالات جنسي افراد زير 50 سال حتما منشا رواني دارد تا خلاف آن ثابت شود. يعني ممکن است تظاهر بيماري جسماني باشد ولي عامل ايجاد کننده از يک موضوع رواني نظير اضطراب منشا گرفته باشد، اما در افراد بالاي 50 سال درصد بيماري عضوي به دليل ابتلا به بيماري هايي نظير ديابت، فشار خون و بيماريهاي عمومي بدن ناشي از سالمندي افزايش مي يابد. متاسفانه پزشکان در بسياري از موارد به دليل توجه بيش از حد به مسائل عضوي به اين نکته حساس توجه کافي نميکنند.
گاهي يک درصد ناديده گرفته شده
روند درمان را بهطور جدي تحت تاثير قرار ميدهد. پزشک نبايد بگويد که هدف
من فقط ايجاد نعوظ کافي در مرد يا کاهش سرعت انزال در او است. بلکه هدف را
بايد ايجاد يک رابطه لذتبخش و آرامش دهنده بداند. در روند درمان مرد را
بايد در کنار زن بررسي، کرد زيرا زن به دليل مدت ها تحمل ناتواني جنسي يا
سرعت انزال شوهرش دچار مشکلات ثانويه از جمله سردمزاجي شده است و عدم توجه
به اين موضوع درمان پزشک را با مشکل مواجه ميسازد.
به همين دليل درمانگران
در اين حوزه بايد ديد جامعي داشته باشند و هميشه به ابعاد جسماني و رواني
بيمار و همسرش در زمينه مسائل زناشويي توجه کافي داشته باشند. اگر پزشکي
توانايي درمان دارد بايد خود وارد شود و درصورت فقدان توانايي بايد از
افراد با تجربه ديگر کمک و مشورت بگيرد تا مشکل زناشويي زوج برطرف شود.
شما به تفاوتهاي موجود در بين زن و مرد اشاره کرديد. اين ارزيابي شما چه نکتهاي را مدنظر قرار ميدهد؟
مردها جنبه جسماني بسيار قوي رفتارهاي جنسي را مورد توجه قرار ميدهند. اما اين مورد در زن صادق نيست. زنان بايد بتوانند قبل از برقراري رابطه جنسي، با همسرشان رابطه عاطفي قوي داشته باشند. فقط در صورت تامين نيازهاي عاطفي زن از سوي مرد است که بدن زن توانايي پذيرش رابطه با او را خواهد داشت.
بيش از 90 درصد زنان ما که سرد مزاج هستند پس از بررسي ها مشخص ميشود که مشکل از همسرشان است. به عبارت ديگر در بسياري از موارد سرد مزاجي زنان ريشه در عدم درک متقابل از سوي همسرشان دارد. در اين موارد متاسفانه مشاهده مي شود که تنها زنان ارزيابي ميشوند و شوهران آنها در مسير رفتاردرماني قرار نمي گيرند.
نتيجه درمان غلط سردمزاجي زنان بهخصوص با استفاده از انواع پمادها و
داروهاي موضعي موجب افسردگي و بهانه گير شدن بيشتر آنان مي شود. بايد
اشاره کنم درصد مواردي که زنان به دليل مشکل جسماني سرد مزاج هستند، بسيار
کم است که البته تشخيص اين موارد مختصر برعهده متخصصين حاذق است.
هرچند شما بر جنبه رواني تاکيد داريد، اما بسياري از پزشکان تنها به جنبه دادن دارو اکتفا ميکند در اين مورد چه نظري داريد؟
بسياري
از پزشکان به محض اثر نکردن يک دارو؛ به داروهاي خوراکي يا تزريقي ديگر رو
ميآورند و گاهي استفاده از برخي تجهيزات را براي حل مشکل جنسي زوج
پيشنهاد ميدهند. متاسفانه بسياري از پزشکان در درمان اختلالات زناشويي
مسير غلطي را طي ميکنند. درمان زوج مبتلا به اختلالات جنسي زواياي پيچيده و
پنهان فراواني دارد که در يک شرح حال دو دقيقهاي بدست نميآيد.
چه نقايصي در تکنيکهاي تشخيصي وجود دارد که پزشک در روند درمان دچار مشکل ميشود؟
در بسياري از موارد پزشکان محترم از روشهاي راديولوژي و آزمايشگاهي و تستهاي پاراکلينيکي براي تشخيص کمک ميگيرند. باور من اين است که تعداد مواردي که پس از يک شرح حال جامع و کامل نياز به اين تستها دارد بسيار نادر است. در حال حاضراين تستها به صورت گسترده استفاده ميشوند.
در
بسياري از موارد جوابها غلط بوده و بر همان اساس درمان غلط نيز انجام
ميشود. بهعنوان مثال اگر پزشکان براي بررسي ناتواني جنسي سونوگرافي داپلر
مينويسند، بسياري از اين افراد هنگام انجام تست به دليل تزريقي که در آلت
آنها انجام ميشود، به شدت دچار اضطراب مي شوند و در نتيجه پاسخ بدست آمده
در فردي که در ظاهر مشکل دارد، ولي در واقع سالم است در اثر اضطراب 180
درجه تغيير ميکند و مشکل نارسايي عروقي براي مرد مطرح مي شود.
پاسخي که گاهي سرنوشت زندگي زناشويي يک مرد را کاملا تغيير مي دهد. حال اگر پزشک از بيمار شرح حال خوبي بگيرد، متوجه ميشود که توانمندي جنسي او در چه وضعيتي است. بسياري از اين افراد مي گويند که من نعوظ صبحگاهي خوبي دارم، اما کنار همسرم اين نعوظ از بين ميرود.
اين موضوع نشان ميدهد که اين فرد قطعا
سالم است هرچند نتيجه آزمايش چيز ديگري را بگويد. در بسياري از موارد افراد
با روان درماني و زوج درماني مشکلشان حل ميشود. ما در کلينيک سلامت
خانواده دانشگاه، شاهد مراجعه افراد فراواني بودهايم که پس از گرفتن شرح
حال کامل، متوجه شديم که به هيچ يک از آزمايشات و يا اقدامات راديولوژيک و
يا حتي درمانهاي دارويي نياز نداشتهاند و با کمک تيم تخصصي خود اين افراد
را درمان کردهايم.
توصيه ديگر اين است که پزشکان محترم اگر در روند درماني يک زوج موفقيت نداشتند، نبايد به آنها پيشنهاد جدايي بدهند بلکه از متخصصين ديگر در حوزه روانشناسي حتما مشورت بگيرند. بنده معتقدم که بسياري از اين مشکلات به راحتي قابل درمان است. خانمهايي وجود دارند که سالها بعد از ازدواج باکره بوده و چون درمانهاي معمول براي رفع ناتواني جنسي مرد جواب نداده، پزشک به آنها پيشنهاد جدايي داده است.
متاسفانه در اين موارد
بسياري از دادگاهها اين نظريه را ملاک قرار ميدهند و حکم طلاق صادر
ميکنند. در حاليکه باور ما اين است که هر مردي که ناتوايي جنسي دارد و
همسرش باکره است اين مشکلات نيز با اقدامات درماني بهخوبي قابل حل است و
چنين زوجي نبايد نگران آينده زندگي زناشويي خود باشند. پروندههاي درماني
ما در کلينيک سلامت خانواده شاهد اين ادعا ميباشد.
آيا شما براي افزايش سطح آگاهي جامعه تخصصي کشور همايش علمي هم داشتهايد؟
بله،
ما تا کنون پنج کنگره ملي با عنوان خانواده و سلامت جنسي در کشور برگزار
کردهايم که به موضوع سلامت جنسي از ابعاد پزشکي، روانپزشکي، روانشناسي،
تربيتي، اجتماعي، فقه و حقوق
پرداخته ايم. کنگره ششم خانواده و سلامت
جنسي بهاميد خدا قرار است در دي ماه 1394 توسط انجمن علمي سلامت خانواده
ايران برگزار شود.
به نظر شما بايد چهکار کرد تا اين مشکل حل شود؟
اولين قدم اين است که روزنامه سپيد به صورت جدي يک بار هم شده، وارد ميدان شود تا با پيگيريهاي خود بتواند زمينه حل مشکل را فراهم سازد. به نظر من مسئولان بايد با اين موضوع برخوردي عالمانه و شجاعانه و بدور از تعصبهاي غلط داشته باشند. لازم است که پزشکان متخصصي تربيت شوند، تا در اين حوزه مهارت کافي داشته باشند در حاليکه هيچيک از متخصصان ما در حال حاضر از جمله روانپزشکان، ارولوژيستها، متخصصين زنان و روانشناسان به گونهاي آموزش نديدهاند که بتوانند اين مشکلات را بهطور جامع و با توجه به فرهنگ اسلامي کشورمان بررسي و درمان کنند.
من تعجب ميکنم که چرا در کنار رشتههاي فراواني که حتي برخي از آنها در اولويت نيازهاي کشور نيستند، به اين موضوع بهعنوان يک رشته علمي کم توجهي ميشود. عليرغم اينکه مسئولان اول نظام، بر روي تربيت پزشک اين کار تاکيد دارند ولي هنوز وزارتخانههايي همچون وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکي و نيز وزارت علوم تحقيقات و فناوري براي راهاندازي اين رشته زمينههاي لازم را فراهم نکردهاند. ما در جلسه شوراي اسلامي دانشگاهها و مراکز آموزشي شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين موضوع را مطرح کرديم که با استقبال و تاييد اعضاي شورا مواجه شد و موضوع را با نظر مثبت براي وزارتخانههاي بهداشت و علوم ارسال کردند. مشکلات جنسي به گونهاي است که يک پزشک عمومي که دوره تخصصي ويژه اختلالات جنسي را گذرانده باشد، ميتواند با جامع نگري علمي خود حدود 90-80 درصد آنرا حل کند و10 تا 20 درصد باقيمانده ممکن است نياز به درمانهاي تخصصيتر در حوزههاي اورولوژي، روانپزشکي، زنان و يا روانشناسي داشته باشد که بيمار به آنها ارجاع ميشود.
به هر حال اگر قرار شود که مشکل تشخيص ودرمان اينگونه
بيماران در کشور حل شود بايد پزشک متخصص اين کار تربيت شود تا بتواند
محرمانهترين موضوع بين زن و شوهرها را درمان کند.
به نظر سر فصل دروس پزشکي هم بايد تغيير کند؟
بحث اصلي ما اين است که بعد از فارغ التحصيلي يک پزشک عمومي، براي افراد واجد شرايط بايد دوره تخصصي ويژه اين موضوع طراحي شود. متاسفانه مکررا شاهد بودهايم که برخي از پزشکان نااگاه توصيههاي غلطي به بيماران بعنوان راهکارهاي درماني داشتهاند. کما اينکه به مردان با کاهش ميل جنسي پيشنهاد ميدهند که فلان فيلم جنسي را تماشا کنيد تا ميل جنسيتان زياد شود.
من
شاهد زندگي هاي فراواني بودهام که با انجام چنين توصيههايي زندگي
خانوادگي آنها به شدت متزلزل شده و حتي برخي کارشان به طلاق هم کشيده شده
است. درمانگران اختلالات جنسي در هيچ رده تخصصي مجاز نيستند که افراد را
تشويق کنيد تا اين فيلمها را ببينند. مفسده فيلم جنسي بسيار بيشتر از نفعي
است که فرد عايدش ميشـود (که از نظر اينجانب هيچ نفعي جز فراهم کردن
زمينه فساد و از هم پاشيدگي خانواده ندارد) مثل اينکه به شما توصيه شود که
يک غذاي بسيار مقوي ولي سمي بخوريد. معلوم است اگر چنين دستوري را اجرا
کنيد هنوز اثر تقويتي غذا ظاهر نشده است شما فوت کردهايد.
پيشنهاد راهاندازي اين رشته را داديد؟
بله.
با کمک همکارانمان در کلينيک سلامتخانواده دانشگاه شاهد و پس از
مشورتهاي لازم با افراد صاحب نظر بهخصوص از حوزه علميه قم، سرفصلهاي اين
رشته را تنظيم کرده و به طور کامل ارائه کرده ايم. متاسفانه اين پيشنهاد
در وزارتخانه هاي ذيربط با موانعي روبرو شده است. من اميدوارم که اين
مشکل با پيگيري شما حل شود.
نظر شما در مورد کلينيکهاي سلامت خانواده چيست؟
نکته مهمي که در ادامه اين مباحث بايد به آن اشاره کرد، اين است که بيماران مبتلا به اختلالات جنسي بايد به کجا مراجعه کنند؟ واقعا مردم بايد کجا بروند که حداقل متخصصان آن مطالعاتي در اين حوزه داشته باشند. به نظر من بايد در هر استان و زير نظر دانشگاه علوم پزشکي آن استان کلينيکي تحت عنوان کلينيک سلامت خانواده راهاندازي شود.
اين کلينيکها بايد مرجعي امن و
مطمئن براي حضور افراد نيازمند باشند و در اين کلينيکها متخصصاني مومن و
عالم به مسائل جنسي مشکلات زوجين را بررسي و درمان کنند. در ضمن مراکز
قضايي استان نيز ميتوانند از خدمات مشاورهاي اين کلينيکها در
تصميمگيريهاي حقوقي خود استفاده کنند.
بحث کلينيک خانواده در هر استان هم با مانع براي فعاليت مواجه شده است؟
از
سال 82 تا کنون اين بحث مطرح شده است. نزديک به 12 سال از مطرح کردن اين
موضوع در وزارت بهداشت گذشته است. باتوجه به اينکه آيين نامه پيشنهادي اين
موضوع هم تنظيم شده است، اما هنوز اين آييننامه به تصويب نهايي نرسيده
است. حال اين سوال مطرح ميشود که چرا کلينيک سالمندي و اطفال و طب سنتي و
نظاير آن تصويب ميشود، اما هنوز نميتوان کلينيکهاي سلامت خانواده را
بطور مستقل در دانشگاههاي علوم پزشکي کشور راهاندازي کرد؟ و اين سوال
براي بنده هميشه مطرح بوده است که در حوزه سلامت خانواده چه زماني
ميخواهيم از سخنرانيهاي زيبا و نوشته هاي روي کاغذ خارج شويم و تصميمات
عملياتي بگيريم.
در
شبکههاي تلويزيوني ماهوارهاي و اينترنت مشاهده ميشود که مرتب تبليغاتي
در مورد مکملهاي جنسي چند کاره صورت ميگيرد اين داروها از نظر علمي تاييد
شدهاند؟
بيشتر
افرادي که اين تبليغات را انجام ميدهند افرادي سودجو هستند که به منافع
مالي خود فکر ميکنند. اين افراد، متخصص تبليغات فريبکارانه با ظاهري
دلسوزانه هستند. همه آنها ميگويند، ما ميخواهيم لذت جواني را به زندگي
شما برگردانيم. در اين شرکت ها درگام اول با تبليغات خود، نيازي را در مردم
ايجاد ميکنند.
براي داروهايي که تبليغات وسيع در آن صورت ميگيرد اثراتي
را ذکر ميکنند که بيشتر به معجزه شبيه است ولي اسامي اين داروها در کتب
معتبر علمي دنيا يافت نميشود، اين افراد کار رسانهاي قوي انجام ميدهند
تا ثابت کنند اين دارو همه مشکلات جنسي را حل ميکند. در اين ميان نبايد
حتي فريب ژورنال علمي را خورد. امکان دارد پولي به يک ژورنال علمي هم بدهند
تا مقاله آنها را منتشر کند.
متاسفانه در کشور هم هيچ دستگاهي مسئوليت برخورد با چنين شرکت هايي را بر عهده نميگيرد. به عنوان مثال يکي از اين داروهاي جنسي که در سطح گستردهاي تبليغات خود را در اکثر داروخانه هاي کشور انجام مي داد، در بروشورهاي خود نوشته بود که اين دارو به تاييد فلان دانشگاه علوم پزشکي هم رسيده و مقاله آن هم منتشر شده است. در متن تحقيق آمده بود که اين دارو در 40 درصد مواقع موجب بهبود سرعت انزال در آقايان ميشود.
حتي نوشته شده بود، اگر به جاي يک کپسول، دو کپسول خورده شود اثر آن بيشتر ميشود که اين موضوع جز فريب مردم هيچ پايه علمي ندارد. اين دارو متاسفانه مجوز وزارت بهداشت هم داشت. طبيعي است با اين اوصاف، مردم به اين تبليغات بسنده کنند و دارو را با قيمت گزاف تهيه کنند. اما من نام دانشگاه و مقاله را پيدا کردم که متاسفانه در ژورنال انگليسي آن دانشگاه چاپ شده بود.
در اين مقاله آمده بود که اين دارو موجب شد تا 40 درصد از افراد سرعت
انزالشان بهتر شود ولي در ادامه نوشته بود، 40 درصد افرادي که از دارونما
نيز استفاده کرده بودند هم بهبود يافتند. اين نتايج نشان ميدهد که دارو
هيچ اثري در درمان نداشته است، بلکه اثرات درماني آن تلقيني کاملا بوده
است. هر چند اين نکته در مقاله آمده بود اما شرکت سازنده، با زيرکي قسمت
دوم مطلب را حذف کرده بود، و توانسته بود با اين کار سود زيادي نصيب خود
کند. ما به مردم توصيه ميکنيم، سلامت خود را در اختيار افراد ماهواره اي و
داروهاي تبليغاتي قرار ندهند و با مراجعه به متخصصان آگاه نظر آنها را در
مورد چنين داروهايي جويا شوند.
اما اين دارو مجوز وزارت بهداشت داشته است؟
اتفاقا
يکي از مشکلات ما مجوزهاي وزارت بهداشت است. وزارتخانه به راحتي در حوزه
داروهاي مکمل غذايي مجوز ميدهد، اما بعد اين موضوع را بررسي نميکند که
اين شرکتها چگونه رفتار ميکنند وچه تبليغاتي را زير پوشش مکمل غذايي
انجام ميدهند.
دوستان ما در وزارت بهداشت اين نکته را به فراموشي سپرده اند که عوارض دارو تنها تاثيرات خوني يا جسماني آنها نيست. گاهي تبليغات غلط يک دارو، خانوادهاي را متلاشي ميکند که بالاتر از عوارض جسماني و فردي است. به هرحال بسياري از مکملهاي دارويي ادعا ميکنند که داروي آنها به نوعي توانمندي جنسي افراد را افزايش داده يا روند انزال را بهبود ميبخشند.
انتظار ما اين است که جلوي اين تبليغات گرفته شود. گاهي اين تبليغات به گونهاي انجام ميشود که گويي 99 درصد از افراد با استفاده از اين دارو و يا تجهيزات مشکلشان حل ميشود. بنده معتقدم براي کاهش طلاق در کشور بايد مشاوره قبل از ازدواج اجباري شود، زيرا کشور بايد تاوان آسيبهاي اجتماعي ناشي از طلاق و نيز فرزندان طلاق را بپردازد، ضروري است در اسرع وقت آيين نامه تاسيس کلينيکهاي سلامت خانواده در وزارت بهداشت تصويب و ابلاغ شود، معتقدم رشته تخصصي خانواده در زمينه اختلالات جنسي زوجين در وزارت بهداشت به تصويب برسد و در دانشگاههايي که شرايط راهاندازي آن را دارند مجوز، جذب دانشجو داده شود.
گزارش :معصومه ستوده
سپید