کد خبر: ۵۴۶۲۳
تاریخ انتشار: ۲۳:۱۹ - ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - 2015March 11
شفا آنلاين- در بسیاری از موارد افرادی که به چنین ازدواج‌هایی رومی‌آورند معمولا بر این باورند که سن امری شناسنامه‌ای بوده و هیچ تاثیری بر زندگی مشترک و موفقیت یا عدم موفقیت در آن ندارد.
شاید شلوغی فضای مترو و آدم‌های متفاوتی که در هر ایستگاه سوار و پیاده می‌شوند، فرصت گوش دادن به صحبت‌های دیگران را از هر کسی بگیرد، اما وقتی‌ می‌بینی که مادری کارت عروسی فرزندش را به دست دارد و گریه می‌کند، آن‌وقت است که کنجکاوی‌ات گل می‌کند تا به صحبت‌هایی که با کناردستی‌اش می‌کند گوش کنی.

زن گریه‌کنان می‌گفت: دیدی، بدبخت شدم، بچه‌ام را از راه به در کردند، معلوم نیست چه جادو و جنبلی به کار بستند که پسرم حاضر به این ازدواج شد؛ این هم کارت عروسی‌اش، خودشان بریدند و دوختند.

کنار دستی که معلوم شد خواهرش است، اضافه کرد: صد دفعه گفتم که خودت برای این پسر آستین بالا بزن سن و سالش بالا رفته وقت ازدواجش است، گوش نکردی آن‌قدر دست دست کردی که بچه از دست رفت.

مادر گریه‌کنان جواب داد: در باغ سبز نشانش دادند خواهر، دختره 15 سال ازش بزرگ‌تره جای مادرشه، اما خونه و ماشین داره به پسرم وعده و وعید داده. دیگر لازم نبود که بیشتر بدانم، مثل روز روشن بود، تفاوت سنی معکوس در ازدواج. این تفاوت سنی به شرایطی گفته می‌شود که در یک ازدواج دختر از پسر بزرگ‌تر باشد؛ موضوعی که با آداب و رسوم زندگی ایرانی کمی‌ ناسازگار است . با این حال این روزها توجه به این آداب و رسوم کمتر شده و ازدواج‌هایی از این قبیل بیشتر در خانواده‌ها دیده می‌شود. بسیاری از کارشناسان شرایط اجتماعی، بالا رفتن سن دختران و بیکاری را از جمله عوامل این نوع ازدواج‌ها می‌دانند، اما مساله این است که نمی‌توان به این نوع ازدواج بی‌تفاوت ماند. ازدواج در هر شرایطی مانند تولد و مرگ یکی از اتفاقات مهم زندگی هر فردی به حساب می‌آید و از این‌‌رو باید آن را از همه جوانب نگاه کرد.

به گزارش شفا آنلاين،در بسیاری از موارد افرادی که به چنین ازدواج‌هایی رومی‌آورند معمولا بر این باورند که سن امری شناسنامه‌ای بوده و هیچ تاثیری بر زندگی مشترک و موفقیت یا عدم موفقیت در آن ندارد.


رعنا و علیرضا در زمره این افراد قرار دارند؛ رعنا از علیرضا ده سال بزرگ‌تر است و به‌طور اتفاقی با یکدیگر آشنا شدند، اما به نظر خودشان زندگی موفقی دارند. آنها در این باره معتقدند که موفقیت در زندگی مشترک تنها و تنها با تفاهم و درک متقابل حاصل می‌شود و این امور هیچ ربطی به سن و سال ندارد.

با این وجود تجربیات بخصوص در سال‌های اخیر نشان داده است که تناسب سنی دختر و پسر با یکدیگر یکی از عوامل ایجاد تفاهم و تناسب بیشتر میان آن دو است و هر چقدر این فاصله سنی بیشتر و بیشتر شود، میزان تفاهم میان زن و مرد کمتر می‌شود؛ چه برسد به این‌که تفاوت سنی از طرف دختر باشد .

حمید و الهه چهار سال است که با هم ازدواج کرده‌اند و دو دختر دارند. الهه هشت سال از حمید بزرگ‌تر است و با مخالفت خانواده‌های دو طرف حاضر شده زن حمید شود. آنها گرچه عاشقانه ازدواج کرده‌اند، اما تاکنون چند بار به مرز جدایی رفته‌اند.

الهه می‌گوید: حمید کم سن و سال و هنوز دنبال بچه‌بازی است . به‌جای این‌که کار و بار حسابی داشته و به فکر من و بچه‌ها باشد، اس‌ام‌اس بازی می‌کند و فیلم می‌بیند. ناچارم مدام جمع و جورش کنم. حواسم باشد پول‌هایش را به باد ندهد. وقتش را تلف نکند و سرش به زندگی‌اش باشد.

حمید هم گرچه الهه را دوست دارد، اما می‌گوید: الهه زن خوبی است، زندگی مرا سر و سامان داده، خودش خانه و ماشین و درآمد دارد، اما مشکل اینجاست که به تفریحات و برنامه‌هایی که من به آنها علاقه دارم توجهی نمی‌کند و می‌گوید این کارها بچه‌بازی است و مدام تحقیرم می‌کند که به جای نان درآوردن در حال وقت تلف کردنم.

ممکن است در اطراف شما چنین ازدواج‌هایی اتفاق افتاده باشد و طرفین هم از زندگی‌شان راضی باشند ولی به صرف چند مورد نمی‌توان ریسک کرد؛ بخصوص این‌که در این نوع ازدواج‌ها کمتر حمایت خانوادگی وجود دارد و خانواده پسر معتقدند که این‌گونه اقتدار پسرشان به عنوان مسئول خانواده زیر سوال می‌رود.

سن شناسنامه‌ای یا سن تقویمی‌؟

بلوغ جسمی‌ و جنسی و بلوغ عقلی و فکری از ابتدایی‌ترین عوامل شروع هر زندگی مشترک است و افراد خواهان ازدواج باید به سنی برسند که بتوانند صمیمیت عاطفی و جنسی را در یک رابطه مبتنی بر تعهد تجربه کنند.اما این بلوغ در پسران چه زمانی آغاز می‌شود؟ برای ازدواج باید مرد به چنان رشدی به لحاظ عقلی و ذهنی برسد که بتواند براحتی از والدین خود جدا شود. در عین حال خودکفایی دوران بزرگسالی را تجربه کرده و جایگاه رضایت‌بخشی در بازار کار داشته باشد. باید در نظر داشت که مرد اقتصاد خانواده را اداره می‌کند از این‌رو باید به قابلیت‌های لازم رسیده باشد و از کمک مالی مستقیم خانواده صرف‌نظر کند، زیرا بعضی از کمک‌های مستقیم خانواده برای اداره زندگی به نوعی دخالت ناخواسته می‌انجامد که معمولا خوشایند نیست.

از سوی دیگر وی باید بتواند با افراد در سنین مختلف رابطه دوستانه برقرار کرده و قدرت ‌پذیرش نقش همسر و به تبع آن پدر بودن را از ابعاد مختلف روان‌شناختی و زیستی دارا باشد. اعتقاد عمومی ‌بر این است که بهترین زمان برای ازدواج بعد از بیست سالگی است، زیرا در این سن زندگی افراد از ثبات بیشتری برخوردار خواهد بود. اکنون براساس آمار میانگین سن ازدواج در سراسر جهان برای پسران از بیست و شش سالگی به بعد است. اما باید در نظر داشته باشیم که ازدواج کردن فقط به این دلیل که فکر کنیم زمانش رسیده، ایده کاملا اشتباهی است. هرکس باید زمانی ازدواج کند که از نظر عقلی و احساسی آمادگی پذیرش زندگی جدید را داشته باشد.

در هیچ کشوری و با هیچ فرهنگی، یک سن مناسب جادویی و خاص برای ازدواج وجود ندارد. در بیشتر فرهنگ‌ها، متوسط سن ازدواج 19 تا 25 سال برای پسران است؛ اما به‌عنوان مثال در اروپای غربی افراد ترجیح می‌دهند تا اواخر دهه دوم زندگی (اوایل سی سالگی) مجرد بمانند.علاوه بر این مساله سن ازدواج به شرایط گوناگونی چون زندگی در شهر یا روستا، سطح تحصیلات، سطح فرهنگی خانواده‌ها، عوامل اقتصادی و... نیز بستگی دارد.

دکتر افشین یداللهی در این باره می‌گوید: سن شناسنامه‌ای لازم است، اما کافی نیست؛ فرد باید در کنار سن تقویمی ‌و شناسنامه‌ای خود به بلوغ روانی هم رسیده باشد.

آیا من برای همیشه متضررم ؟

امروزه با توجه به شرایط فعلی جامعه و افزایش تعداد ازدواج‌هایی که زنان از مردان بزرگ‌تر هستند، دیگر مشاوران مانند گذشته با این نوع ازدواج‌ها بشدت مخالفت نمی‌کنند، بلکه تصمیم‌نهایی را بیشتر به خود فرد و شرایط فکری و روحی‌اش واگذار می‌کنند. یعنی اگر این اختلاف سنی معکوس، برای هر دو نفر و خانواده‌های آنها قابل هضم باشد، از ظاهر دو طرف قابل تشخیص نباشد و دختر و پسر در درک متقابل به مشکل برنخورند، در زندگی آینده هم مشکلی جدی به وجود نخواهد آمد. در چنین ازدواجی دو طرف باید سعی کنند که جایگاه‌های واقعی خود را با وجود این تفاوت سنی پیدا کنند. یعنی زن در جایگاه زن خانواده باشد و نه مادر و مرد در جایگاه مرد و تکیه‌گاه و شوهر باشد، نه پسر خانواده. راهکارهای متعددی برای ادامه این‌گونه ازدواج‌ها از سوی روان‌شناسان پیش‌بینی می‌شود.

اول این‌که اگر با رضایت خانواده‌های هر دو طرف چنین ازدواجی سر گرفت در مرحله اول مرد باید جایگاه خود یعنی ستون خانواده را حفظ کند. وقتی قدرت مدیریت به مرد داده شود مرد خود ساخته شده و می‌تواند به‌عنوان مرکز ثقل خانواده تلقی شود. در عین حال باید به این گونه مردان تفهیم شود که نباید وابستگی مالی و فکری به خانواده خود داشته باشند و خود مستقل فکر کرده و عاقلانه تصمیم بگیرند .

اما زن نیز باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد و از سویی ادبیات عامرانه را از خود دور کند، زیرا دستور دادن به مردان موجب خشم آنها شده و طراحی و نقشه‌کشی‌های زنانه آنان را کلافه می‌کند. مردان از زنانی که صحبت آنان را قطع می‌کنند یا نقش مادر را برای همسرشان بازی می‌کنند، بزودی خسته می‌شوند و نمی‌توانند روابط احساسی و جنسی خوبی برقرار کنند.

در عین حال توجه و محبت مرد به زن در این میان بسیار ضروری است تا زن احساس نکند به مرور زمان جایگاه خود را ازدست داده و اختلاف سنی باعث سردی رابطه بین دو طرف شده است.

سر دلبران یا حدیث دیگران

اما این ازدواج‌ها چندان بی‌دردسر هم نیستند و موارد متعددی است که ستون زندگی مشترک این‌گونه زوج‌ها را می‌لرزاند. همان‌گونه که دخترها زودتر به بلوغ جنسی می‌رسند از آن طرف هم،‌ نیازهای جنسی‌شان زودتر از مردان فروکش می‌کند؛ بنابراین در اختلاف سنی معکوس دوران سردی زن در روابط زناشویی مصادف با دوران گرمی‌ و هیجان مرد می‌شود و این امر موجب سردی در روابط زناشویی می‌شود.

از سوی دیگر خانم‌ها به علت زایمان، زودتر طراوت جسمی ‌و شادابی خود را از دست می‌دهند. در نتیجه اختلاف سن مناسب باعث ایجاد توازن فیزیکی و موازنه در شکستگی صورت و اندام می‌‌شود.در بیشتر این وصلت‌ها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه،‌ ماشین و... بیشتر از دیگر مزیت‌ها مطرح است که پس از ازدواج و رفع مشکلات مالی این مزایا کمتر به چشم می‌آید و موجب می‌شود که مرد دلبستگی سابق را به زندگی نداشته باشد.

حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی داده‌اند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.نباید فراموش کرد که تاثیری که خانواده‌ها، بستگان و دوستان و... بر روح و روان یک پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگ‌تر از خود را دارد، می‌گذارند بسیار زیاد است. اطرافیان اغلب به‌دنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند و حتی دیده شده که پس از ازدواج هم این اصرار به جدایی ادامه دارد.

پشیمانی از ادامه زندگی مشترک

در این‌گونه ازدواج‌ها برای پسرها بیشتر کمبود‌های دوران کودکی مطرح است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد؛ اما پس از پر شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را می‌گیرد و در این زمان است که عاقبت ازدواج مشخص می‌شود. براساس تحقیقات انجام شده در این مورد پس از آن‌که از شر و شور و خواسته‌های دو طرف کاسته می‌شود، هر دو طرف سر به نارضایتی و مخالفت می‌گذارند.

زمانی که زن از همسرش خیلی بزرگ‌تر باشد چون بسیاری از امور را تجربه کرده است در دام پند و اندرز و بکن نکن دائم‌ می‌افتد. یعنی به جای نقش همسری، نقش مادری را در زندگی ایفا می‌کند. همین امر باعث ایجاد حس کودکی در مرد و سپس خشم و عصبانیت در وی می‌شود. در عین حال زن برای این‌که از ارتکاب مرد به اشتباهات مادی و غیرمادی جلوگیری کند، مدام وی را کنترل می‌کند. کنترل دائم مرد نیز باعث خشم و عصبانیت وی و ایجاد اختلاف در روابط زناشویی‌شان می‌شود.

زن برای پایداری زندگی و رضایت همسرش باید اقدام به امور و کارهایی کند که مربوط به سن واقعی‌اش نبوده و برای جوان‌ترهاست. ادامه این روند و بازی پس از مدتی زن را خسته می‌کند.

انگیزه‌های مالی و اجتماعی

اما در کنار دلایل روان‌شناختی ازدواج پسران با دختران بزرگ‌تر از خود، باید به یاد داشت که انگیزه‌های دیگری نیز به تشویق پسران به این امر دامن می‌زند.دکتر سیدحسن حسینی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی‌دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در این باره گفت : پدیده‌ای که امروزه در مورد ازدواج دختران بزرگ‌تر با پسران کوچک‌تر شاهد آن هستیم، ناشی از به هم‌ریختگی بازار کار و درآمد برای زنان و مردان است. بیکاری مردان مساله‌ای است که منجر به این مبادله اقتصادی و اجتماعی شده است؛ یعنی این مردان ترجیح می‌دهند با دخترانی که مسن‌تر هستند، اما شاغلند یا به‌طور کلی دارای شرایط اقتصادی خوبی هستند، ازدواج کنند.

کمبود عاطفه یا کمبود مسئولیت

وقتی صحبت از خانواده می‌شود ناخودآگاه نقش همسر، پدر، مادر و فرزندان در ذهن نقش می‌بندد و برای هر کدام وظایف، مسئولیت‌ها و حقوقی درنظر گرفته می‌شود. همیشه از مردان به‌عنوان مدیر، سرپرست و مسئول خانواده یاد می‌شود که لازم است در موارد گوناگون با همفکری دیگر اعضای خانواده تصمیم‌گیری کنند؛ اما در صورتی که زن مسن‌تر از مرد باشد به لحاظ فکری پختگی بیشتری دارد و در تصمیمات اثرگذارتر است و به این شکل نقش و جایگاه مرد متزلزل می‌شود.بنابراین اختلاف سنی معکوس در ازدواج مساله‌ای است که نمی‌توان از آن بسادگی گذشت.در ازدواج مساله تفاوت سنی بین دختر و پسر مساله‌ای مطرح است. برخی از روان‌شناسان اختلاف سنی چهار تا هفت سال و برخی دیگر دو تا شش سال را برای ازدواج‌های معقول پیشنهاد می‌کنند، ولی به‌صورت استثنا تفاوت‌های سنی‌های دیگری هم گزارش شده که از معیارهای روان‌شناختی خارج بوده، ولی موفقیت‌آمیز بوده‌اند.

دکتر افشین یداللهی روانپزشک عقیده دارد: بایدی برای ازدواج در کار نیست اما از آنجا که زن زودتر به سن بلوغ عقلی، فکری و جنسی می‌رسد، بنابراین پختگی روانی لازم را زودتر پیدا می‌کند و زودتر وارد مرحله اجتماعی شده و آماده برای ازدواج می‌شود.

وی در این باره می‌افزاید : این فاصله موجب می‌شود که زن و شوهر از نظر عقلی، تجربی و فیزیکی و حتی هیجانات جوانی و جنسی و بالاخره در پیشرفت رفتارهای اجتماعی و اخلاقی نزدیک و هماهنگ باشند.

به گفته وی این عوامل باعث می‌شوند تا دیگر اختلافات فکری، کمتر امکان بروز پیدا کنند، بنابراین چنین زن و شوهری قادر خواهند بود که مسائل را خود بهتر حل کنند و در حقیقت زندگی خود را از این نظر بیمه کنند.

دکتر افشین یداللهی در این زمینه می‌گوید: معمولا وقتی مرد از زن بزرگ‌تر باشد زن در زندگی مشترک احساس امنیت و ثبات بیشتری می‌کند البته این موضوع قطعی نیست، اما معمولا در جامعه ما به این شکل است.

دکتر داریوش کاویانی‌پور متخصص روان‌شناسی و مشاور ازدواج نیز در این باره می‌گوید : معمولا مردها از اقدام به چنین ازدواج‌هایی انگیزه‌هایی از قبیل؛ داشتن پشتوانه‌ای قوی در همه مسائل دارند تا بتوانند روی نظر و فکرش حساب کنند و خود را به دست تجربه او بسپارند. گاه انگیزه دریافت محبت مادرانه هم این مردان را جذب زنانی می‌کند که فاصله سنی چشمگیری با خودشان دارند.

روان‌شناسان عقیده دارند به‌طور کلی افرادی را که به ازدواج با زنی بزرگ‌تر از خود اقدام می‌کنند، می‌توان در چند گروه دسته‌بندی کرد:

یک دسته از مردانی هستند که اعتماد به نفس پایینی دارند و در زندگی نیازمند حمایت‌های اطرافیان بخصوص خانواده مثل پدر و مادر و در نهایت همسر هستند؛ گرچه غرور مردانه آنها اجازه نمی‌دهد تا به‌صورت مستقیم این نیاز خود را اظهار و آشکارا بیان کنند و از اطرافیان کمک بخواهند، اما آنها به صورت غیرمستقیم و از طرق مختلف مطرح و حمایت فرد مقابل را جلب کرده و با چنین ازدواج‌هایی سعی می‌کنند همسرشان را با روش‌های غیرملموس برای ارائه کمک و پشتیبانی خود تشویق کنند.

نکته شایان توجه درباره گروه‌هایی این‌چنینی از مردان این است که معمولا پس از ارائه خدمات همسر، دلخوری خود را به عناوین مختلف مبنی بر گرفتن استقلال و آزادی، ایجاد محدودیت و... به همسرشان ابراز می‌دارند.

گروه دیگر، مردانی هستند که نتوانسته‌اند بخش والد و بالغ خود را رشد دهند و بخوبی از عهده مسئولیت‌های زندگی‌شان برنمی‌آیند. این مردان برای اداره امور شخصی خود نیازمند کمک هستند؛ زیرا بدون کمک نمی‌توانند کارها را به ثمر برسانند و از مهارت‌های یک زندگی معمولی محروم خواهند ماند. آنان اغلب از کودک بی‌تدبیر، احساساتی و بی‌تأمل وجودشان استفاده می‌کنند و با شکست‌های پی‌درپی روبه‌رو می‌شوند. به همین دلیل عادت کرده‌اند تا برای مواجه نشدن بیشتر با نتایج نامطلوب، همواره از شخصی کمک بگیرند و حمایتش را بطلبند که می‌توان گفت این شخص در دوران مجردی، مادر و در دوران تأهل، همسر آنهاست.




چاردیواری




نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: