کد خبر: ۵۲۲۳۷
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۰ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۳ - 2015February 20
شفاآنلاین :«زندان است»؛ همین ۲ کلمه کافی است تا نگاه بیشتر مردم به خانواده‌های زندانیان عوض شود؛ فرزندانشان بین دوست و آشنا خجالت‌زده شوند و همسرانشان علاوه بر احساس تنهایی، بار زندگی را به دوش بکشند.

 اينها وضعيت خانواده‌هاي زندانيان است؛ فرقي هم نمي‌كند كه سرپرست خانواده به چه دليل در حبس گرفتار شده باشد؛ عمد يا غيرعمد. برخورد‌ها بيشتر مواقع مشابه هم است. در اين ميان خانواده‌هاي زندانيان جرائم غيرعمد بيشترين آسيب را مي‌بينند چرا كه‌ گاهي پدر خانواده در اثر يك سانحه رانندگي يا حين كار باعث فوت يا نقص عضو فردي مي‌شود و بايد ماه‌ها و سال‌ها در زندان گرفتار بماند؛ نمونه‌اش خانواده شهبازي است؛ فردي كه بيش از ۹ سال از زنداني شدنش به‌دليل جرم غيرعمد و عدم‌توانايي در پرداخت ديه مي‌گذرد و اين روز‌ها خانواده‌اش روزهاي سختي را سپري مي‌كنند.
  • روزهايي بدون حضور پدر

عيد آمد و پدرش به خانه نيامد؛ روز پدر شد و او نبود. محمدرضا ۱۲ ساله، دوره راهنمايي را تمام كرد بدون حضور پدر، ديپلم گرفت بدون همراهي‌پدر، لباس خدمت پوشيد بدون آنكه پدر باشد، وارد دانشگاه شد بدون تشويق‌ها و حمايت‌هاي پدر، و اين روز‌ها بار مسئوليت خانواده را به‌عهده گرفته است. به مادرش مي‌گويد: «نگرانم ازدواج كنم و فرزندانم هم به دنيا بيايند اما پدر نيايد».
جعفر، پدر خانواده، تا قبل از سال ۸۴ در كنار همسر و فرزندانش روزگار خوبي داشت. در خانه‌اي نه چندان بزرگ، با درآمد مناسب و متناسب با نياز خانواده به خوبي و خوشي باهم زندگي مي‌كردند. او آهنگر بود و با نماسازي خانه‌هاي مردم را زيبا مي‌كرد. اما يكي از همين خانه‌ها باعث شد تا زندگي‌اش دگرگون شود. در يكي از روزهاي گرم سال۸۴ براي مالك ساختماني در منيريه تهران وسايل ساختماني مي‌برد. قرار بر كار كردن نبوده اما مالك با اصرار از جعفر مي‌خواهد، خودش نماسازي را به‌عهده بگيرد. از جعفر انكار و از مالك اصرار براي پيشرفت كار. در ‌‌نهايت جعفر به رسم احترام و نان و نمك مي‌پذيرد. بالابر آهن‌ها را به طبقات بالا انتقال مي‌دهد. جعفر هم نظارت را بر‌عهده دارد. براي لحظاتي وارد ساختمان مي‌شود تا پيگير وسايل باشد و ناگهان آهن‌ها از قلاب‌‌ رها شده و فرو مي‌ريزند. در اين ميان موتورسواري از خيابان مي‌گذرد. موتورسوار زير آهن‌ها مي‌ماند، نمي‌ميرد اما زندگي خانواده جعفر را دگرگون مي‌كند چرا كه پس از ماه‌ها دارو و درمان و پرداخت هزينه‌هاي مختلف، دادگاه حكم به پرداخت ديه ۸۰ ميليون توماني مي‌دهد. گرچه مسئوليت كار را مالك بايد بر‌عهده مي‌گرفت اما نداشتن بيمه موجب مي‌شود تا پيمانكار هم مقصر شناخته شود، به همين دليل دادگاه مسئوليت پرداخت ۴۵ميليون تومان را به‌عهده جعفر و ۳۵ ميليون را بر‌عهده مالك مي‌گذارد، درحالي‌كه پرداخت چنين مبلغي براي خانواده جعفر سخت و غيرممكن است.

  • همه دار و ندار خانواده

پس از درمان‌هاي مختلف، پزشكان از بهبودي كامل موتورسوار نااميد مي‌شوند. همسرش او را‌‌ رها كرده و موتورسوار براي هميشه فلج مي‌شود، به همين دليل موتورسوار پس از بهبودي نسبي، شبانه‌روز جلوي در خانه جعفر مي‌ايستد، فرياد مي‌زند و سلامتي‌اش را مطالبه مي‌كند اما پدر خانواده نيست تا از فرزندانش حمايت كند و مانع ناراحتي آنها شود. عدم‌توانايي جعفر در پرداخت ديه او را روانه زندان مي‌كند. زهرا، همسرش طلا‌ها و همه داشته‌هايش را مي‌فروشد و تمام اندوخته‌شان با پول پيش خانه ۱۰ميليون تومان مي‌شود. ۱۰ميليون تومان را مي‌دهند تا با گذشت هر سال ديه به نرخ روز محاسبه نشود چون وكيلي اعلام كرده بود كه با گذشت هر سال ميزان ديه افزايش مي‌يابد. حالا ۹سال از آن دوران مي‌گذرد. زهرا تك و تنها بار زندگي را به دوش گرفته است. براي دخترش فاطمه و پسرش محمدرضا هم پدر بوده و هم مادر. خودش مي‌گويد: «روزهاي اول دوري پدر براي بچه‌ها به سختي گذشت. حرف‌هاي دوست و آشنا آزارمان مي‌داد. از طرفي منبع درآمد هم نداشتيم تا اينكه توانستم در درمانگاهي كار كنم. كار تزريقات انجام مي‌دهم و گاهي به خانه مردم مي‌روم. در اين سال‌ها روز‌ها در كنار بچه‌هايم بوده‌ام و شب‌ها در تنهايي‌ام گريسته‌ام.»

  • عمري كه گذشت

۹ سال براي هر خانواده‌اي زياد است، چه برسد براي خانواده جعفر كه برايشان به اندازه يك عمر گذشت. پسر خانواده وقتي به سربازي رفت، صبح‌ها را در پادگان سپري كرد و عصر‌ها تا نيمه‌هاي شب مشغول كار بود. با ورود به دانشگاه هم صبح‌ها را در دانشگاه و عصر‌ها را در كارگاه چوب‌بري گذراند. حالا هم در‌‌ همان كارگاه چوب‌بري مشغول كار است، درحالي‌كه رشته تحصيلي‌اش كاملا متفاوت است. اما براي گذران زندگي خانواده بايد كاري مي‌كرد. فاطمه ۹ ساله ديروز هم حالا روزهاي پاياني دوره تحصيلش را در دوره دبيرستان مي‌گذراند. او به عشق پدر و با هدف كسب درآمد بالا رشته تجربي را انتخاب كرده تا بتواند پزشك شود. مي‌گويد: «سال‌ها با همه مشكلات، دوري پدر را تحمل كرده‌ام اما ديگر خسته شده‌ام. مي‌خواهم رشته پزشكي بخوانم تا پول زيادي به‌دست آورم». او تنها يك‌رؤيا در ذهنش دارد و مي‌گويد: «هميشه در‌ رؤيا مي‌بينم كه پدرم آزاد شده است.البته بار‌ها گفته‌ام اگر همين حالا يك فرد خير، مسئوليت پرداخت ديه را به‌عهده بگيرد حاضرم در سال‌هاي آينده و پس از كسب درآمد به نرخ روز پولش را پس بدهم».

  • به اميد تحقق رويا‌ها

خانه خانواده جعفرآقا اين روز‌ها بزرگ نيست، حداكثر ۵۰ متر مي‌شود، آن هم در جنوبي‌ترين نقطه پايتخت و اجاره‌اي. مادر خانواده كه پس از زنداني شدن همسر، كار را شروع كرده، نيمي از درآمد ماهانه‌اش را براي اجاره مي‌دهد و نيم ديگر را براي خرج خانه و هزينه ديه كنار مي‌گذارد. او مي‌گويد: «حالا در درمانگاهي مشغول به كار هستم. به هر جايي دست دراز كردم تا ديه همسرم را تهيه كنم اما نشد. همسرم هم مواقعي كه به مرخصي مي‌آيد تنها كار مي‌كند و كار، تا بتواند پس‌اندازي داشته باشد. او حتي برخلاف همه زندانيان در حبس كار مي‌كند و درآمدش در هر دوره ۵۰تا ۶۰هزار تومان مي‌شود اما اين پول‌ها هنوز كافي نيست». اعضاي خانواده جعفرآقا به اين اميد زنده‌اندكه روزي پدر به خانه بازگردد، حتي فاميل دست به‌دست هم داده‌اند و هر چه در توان داشته‌اند را روي هم گذاشته‌اند اما هنوز مبلغ مورد نياز تكميل نشده است. مادر خانواده به موتورسوار حق مي‌دهد چراكه او به‌دليل حادثه، سلامتي‌اش را براي هميشه از دست داده اما در خانواده‌اش هم سال‌هاست كه از سايه پدر خبري نيست. با گذشت ۹ سال هنوز جعفرآقا پشت ميله‌هاي زندان روزگار مي‌گذراند، بدون اينكه شاهد بزرگ شدن فرزندان و موفقيت‌هاي آنها باشد. دختر خانواده مي‌گويد: «امسال كنكور دارم، اميدوارم شيريني قبولي‌ام آزادي پدر باشد».

  • چشم دوخته‌ايم به آينده

مادر خانواده با گذشت ۹ سال، حالا راه زندان و خانه را به خوبي ياد گرفته و در ديدار‌هايش به همسرش روحيه مي‌دهد و اظهار اميدواري مي‌كند كه او آزاد مي‌شود. او همين چند روز پيش به فرزندان و همسرش خبر داد كه با كمك دوست و آشنا، قرض و وام و پس‌انداز‌ها توانسته‌اند ۲۵ ميليون تومان جمع كنند. حالا ۱۰ميليون تومان باقي مانده است. اگر اين مبلغ هم فراهم شود نوروز امسال پدر خانواده به جمع همسر و فرزندانش مي‌پيوندد. مادر خانواده مي‌گويد: «اين مبلغ شايد براي برخي زياد نباشد اما ما بعد از ۹ سال به زور ۲۵ميليون تومان فراهم كرده‌ايم، خدا كند راهي پيدا شود تا همسرم سال‌هاي بيشتري پشت ميله‌ها نماند».

  • اين خانواده چه كمكي نياز دارد؟

دادگاه براي جعفر آقا ۴۵ ميليون تومان ديه تعيين كرده كه از اين مبلغ ۱۰ ميليون تومان پرداخت شده است. ۲۵ ميليون تومان را اعضاي خانواده با كمك صندوق‌هاي قرض‌الحسنه، وام و آشنايان تأمين كرده‌اند و حالا فقط ۱۰ ميليون تومان باقي مانده تا سند آزادي پدر خانواده امضا شود؛ مبلغي كه اگر تأمين نشود پدر خانواده سال‌هاي ديگري را بايد پشت ميله‌ها سپري كند.

  • شما چه مي‌كنيد؟

اگر مي‌خواهيد به خانواده شهبازي كمك كنيد و اين پدر را به آغوش خانواده‌اش بازگردانيد به شماره 30003322 پيامك بزنيد يا با شماره 23023676 تماس بگيريد.

نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: