به گزارش
شفا آنلاین،این پیشنهاد در نظرم مطلب نامعقولی آمد كه یعنی چه؟! من، یك فرد تحصیل
كردهی شهری، بروم میان مردمی بیابانی و عاری از سواد بمانم؟! امّا او روی
این حرف خود پافشاری كرد و من دیدم چارهای جز پذیرفتن ندارم و به یك
منطقه آفریقایی رفتم و با گروهی از اعراب چادرنشین مسلمان آشنا شدم و بنای
زندگی با آنها را تا یك مدّت طولانی گذاشتم و طبیعی است كه زندگی با آنها،
در ابتدا برای من بسیار دشوار بود، اصلاً فرهنگشان با فرهنگ من سازگار
نبود، ولی چون چارهای نداشتم، میان همان چادرهای سیاهشان ماندم، روی زمین
میخوابیدم و با كمال تعجّب میدیدم اینها در زندگی بسیار سادهشان اصلاً
غصّه و غمی ندارند و با آسایش و آرامش روحی عجیبی زندگی میكنند، حوادث
ناگواری پیش میآمد، ولی همهاش میگفتند: ما شاءَ اللهُ كانَ؛ این جمله
ورد زبانشان بود كه: آنچه خدا خواسته، خواهد شد. اَلْمُقَدَّرُ كائِنٌ؛
آنچه مقدّر شده، باید بشود. پی بردم كه تنها همین اعتقاد به خدا و تقدیر
خدا رمز آسایش و آرامش روحی اینهاست.
هفت سال بین آنها زندگی كردم و به راستی آدم شدم و مسلمان گشتم. اعتقاد به
مقدّرات حكیمانه خدا پیدا كرده و آرام شدم و كتابی هم درباره پیامبر
اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) نوشتم. اكنون كه 17سال از آن جریان می
گذرد من یك زندگی آرام، خالی از غصّه و غم دارم.
لذا قرآن میفرماید: (وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُوْمِنُونَ)
؛«انسان های با ایمان، باید متوكّل بر خدا باشند [تا هم سعادت آخرتشان
تأمین گردد و هم دنیایشان به آسایش و آرامش بگذرد.]»
تدبیر در کنار تقدیر و توکل
اعتقاد به مقدّرات هرگز به معنای دست بر دست گذاشتن و به امید تقدیر نشستن
نیست؛ زیرا همین آموزه های قرآنی که این گونه از توحید افعالی و تقدیر
امور سخن به میان آورده بر اصل تدبیر و حرکت انسانی تاکید میکند و انسان
را به اقداماتی در جهت تحقق بخشیدن به تقدیر الهی و یا تغییر در برخی از
مقدرات که آن نیز تحت اذن و سنت الهی خواهد بود و اگر بخواهد تاثیرگذار
باشد میبایست به مشیت الهی انجام گیرد، دعوت میکند. به سخن دیگر، هر گونه
فعل و تاثیر فعلی بیرون از حاکمیت و حکومت و مشیت و ربوبیت و حکمت الهی
نیست. پس اگر خداوند از انسان میخواهد که مثلا برای تغییر سرنوشت و تقدیر
خود گامی بردارد، این تغییر با فعل انسانی زمانی تحقق مییابد که مشیت
الهی به آن تعلق گرفته باشد و به تعبیر قرآنی ماذون باشد.
جالب این که خداوند همواره بر این نکته تاکید میکند که انسان میبایست با
پذیرش مالکیت و حاکمیت مطلق خداوند در هستی و تقدیر امور، گام هایی را به
عنوان تدبیر امور زندگی خود بردارد؛ چرا که در ارتباط انسان با تقدیر و
جهان، این انسان است که با کارها و رفتار ارادی و اختیاری خود، روابط و
سطح آن را تعیین میکند. (انفال، آیه ۵۳) پس اگر بخواهد خود را در تقدیری
مثبت و سازنده قرار دهد میبایست بکوشد و تلاش مثبتی از خود داشته باشد.
دگرگونی در سرنوشت فردی و اجتماعی و تغییر موقعیت بد به موقعیت مناسب و خوب
نیازمند جزم و عزم عالی انسان است که به صراحت در این آیات بیان شده است.
خداوند در آیه ۵ سوره یونس از تقدیر حرکت ماه و قدر و اندازه داشتن منازل
آن به عنوان زمینه ساز امکان برنامه ریزى براى زندگى و تدبیر شئون انسان
سخن به میان میآورد. از این آیه دانسته میشود که اصولا برنامه ریزی و
تدبیر در زندگی یک اصل مثبت و خواسته و اراده الهی است. پس همان خدایی که
بر توحید افعالی و تقدیر در همه امور هستی از جمله امور زندگی انسانی سخن
به میان آورده ، از انسان ها خواسته است تا تدبیر را با تقدیر همراه کنند.
بی برنامه نباشیم
انسان باید همواره بر اساس توکل و تقدیر الهی برنامهریزی و تدبیر داشته
باشد و این گونه نباشد که به توجیه تقدیر و توکل از تدبیر و حرکت و عزم در
مقام عمل فرار کند. خداوند به پیامبرش (صلی الله و علیه وآله) فرمان میدهد
که در هر کاری که تدبیر کرده و عزم نموده توکل را نیز داشته باشد؛ زیرا
توکل به این معناست که اگر بخواهد این عزم فعلی تاثیر مثبت خود را بگذارد
میبایست خداوند بخواهد تا فعل انجام گیرد و تاثیر خودش را داشته باشد. (آل
عمران، آیه ۱۵۹) از نظر قرآن حتی برای تحقق معجزات میبایست انسان نیز
حرکتی داشته باشد و این گونه نباشد که بخواهد دست روی دست بگذارد و هیچ
کاری نکند. در آیاتی از قرآن به مجاهدان میفرماید شما در میادین نبرد
آماده شوید تا در آن جا فرشتگان به کمک و امداد شما بیایند. (آل عمران، آیه
۱۲۵ و آیات دیگر) بنابراین، حتی در معجزه بر اساس توکل و تقدیر باید حرکت و
تدبیری از سوی انسان انجام گیرد و این گونه نیست که تدبیر امور به معنای
نفی تقدیر یا قول به شرک و نفی توحید افعالی باشد ، بلکه تدبیر در سایه
تقدیر و توکل و تفویض انجام میگیرد و این نوع رویکرد و حرکت عین توحید
است؛ زیرا برای هیچ کس و هیچ چیزی تاثیر استقلالی قایل نمی شود هر چند که
به ظاهر علت قریب و تام باشد؛ زیرا این علت قریب و تام زمانی تاثیرگذار
خواهد بود که تقدیر و اذن الهی به آن تعلق گرفته باشد و خداوند جلوی تاثیر
علت را نگرفته باشد چنان که در باره آتش نمرودیان جلوی تاثیر آتش و علت
قریب و تام را گرفت و با آن که آتش فروزان و سوزانی بود نمیسوزاند.بر ماست
که در زندگی فردی و اجتماعی تدبیر و برنامه ریزی داشتهباشیم و هرگز به
توجیه تقدیر و سرنوشت و قضا و قدر و توکل و مانند آن دست از کار نکشیم و
برای آینده خود برنامه ای نداشته باشیم؛ بلکه باید برنامه ریزی و تدبیر در
اصول زندگی ما حضور و حاکمیت داشته باشد و بدانیم که العبد یدبر و الله
یقدر؛ انسان تدبیر میکند ولی آن چه تحقق خواهد یافت همان تقدیر الهی است
که به حکمت است.
آرمان