به گزارش شفاآنلاین:نتایج بررسی مراجعان نزاع در واحدهای معاینات پزشکی قانونی نشان میدهد
بسیاری از افرادی که به این مراکز مراجعه کردهاند، از روی خشم و عصبانیت
آنی دست به خشونتی زدهاند که زخم عوارض ناشی از آن تا مدتها بر کالبد و
روان جامعه باقی میماند. حال آنکه میتوان با مدیریت افکار، احساسات و
رفتارها و مداخلات رفتاری شناختی، آتشی را که میرود به انفجاری خانمانسوز
تبدیل شود، خاموش کرد.
امیرمحمود حریرچی؛ آسیبشناس و پژوهشگر اجتماعی ضمن ارائه تعریف خود از خشونت، به چرایی بروز آن اشاره میکند و به ما میگوید: کاملترین تعریفی که به لحاظ جامعهشناسی میتوان از خشونت ارائه داد، نادیده گرفتن حقوق دیگران است. مشکل اینجاست که برخی از ما ابعاد خشونت را نمیشناسیم و تصور میکنیم خشونت شامل برخورد فیزیکی میشود. در حالی که برخورد فیزیکی بخشی از خشونت است و خشونت عاطفی که در خانوادهها بسیار رایج است و همچنین خشونت مالی (وثیقه گرفتن از افراد با هدف گرو گرفتن آدمها) ابعاد دیگری از خشونت هستند که نادیده گرفته میشوند درحالی که پیامدهای آن بر روح و روان کمتر از تبعات خشونت فیزیکی بر جسم نیست.
این استاد دانشکده علوم بهزیستی و توانبخشی تهران ادامه میدهد: وقتی صحبت از دلایل بهوجود آمدن خشونت میشود؛ بسیار حائز اهمیت است که خشونت ریشه فرهنگی، اجتماعی و یا سیاسی داشته باشد. به عنوان نمونه جنگ و رفتارهای نژادپرستانه ریشه در خشونتهای سیاسی دارد، اما خشونت مورد نظر ما در این گفتوگو خشونت اجتماعی است که یکی از دلایل بروز و افزایش آن، ضعف در قوانین است و این مسئله موجب شده افرادی که شخصیتی خشن و یا زمینه اعمال خشونت را دارند، بتوانند با در پیش گرفتن رفتارهای خشونتآمیز، حقوق دیگران را پایمال کنند. معمولاً به دلیل ضعف قوانین، اعمال رفتارهای خشونتآمیز از خانه و علیه اعضای خانواده شروع میشود و به جامعه سرایت میکند که برخی از قانونگذاران در خلأهای قانونی این بخش سهم قابل توجهی دارند. به عنوان نمونه، هنگام تدوین قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، در دورههای گذشته مجلس، برخی از نمایندگان عنوان کردند درست نیست سیلی زدن پدر به فرزندش جرمانگاری شود و معتقد بودند در برخی مواقع برخورد فیزیکی پدر جنبه تربیتی دارد. درحالی که در هیچ یک از مکاتب علوم شناختی و علوم تربیتی به رفتار خشونتآمیز برای تربیت کودکان و نوجوانان توصیه نشده و برخورد فیزیکی همواره مورد نکوهش قرار گرفته است، اما متأسفانه برخی قانونگذاران خشونت در خانواده را به بهانه تربیت توجیه میکردند. بنابراین جای تعجب نیست که هر روز شاهد افزایش خشونت در کوچه و خیابان باشیم و ابعاد مختلف آن در رفتارهای شهروندی ازجمله رانندگی رو به افزایش است و رفتارهای خشونتآمیز آنقدر در جامعه قبحزدایی شده که در برخی صحنهها شاهد فیلمبرداری از آن توسط افراد زیادی با تلفن همراهشان هستیم.
البته ضعف در اجرای قوانین را میتوان یکی دیگر از دلایل افزایش خشونت در خانه و اجتماع دانست. بهطور حتم اگر نظارت کافی بر رعایت اجرای قانون شهروندی در جامعه باشد، در سایه اجرای این قانون به توسعهیافتگی اجتماعی خواهیم رسید که توسعهیافتگی اجتماعی مانع ابراز خشم و خشونت میشود.
وی ادامه می دهد: رفتار ما در جامعه باید بهگونهای باشد که برای حفظ
منافع خود به دیگران آسیب نزنیم و به اصطلاح، زندگی بازی بُرد بُرد باشد.
نادیده گرفتن حقوق دیگران همچون حقوق شهروندی، خانوادگی، حقوق کارگر و نیز
نادیده گرفتن حقوق همسایگان هر یک به نوعی خشونت محسوب میشود. البته در
برخی مواقع، افرادی که احساس میکنند حقوق آنها نادیده گرفته و یا حقی از
آنها پایمال شده نیز دست به خشونت فیزیکی میزنند که بخشی از این خشونتها
منجر به نزاع میان افراد میشود و ضرب و جرح بهقدری شدید است که کار به
پزشکی قانونی میکشد؛ بهطوری که براساس اعلام فراجا روزانه بیش از ۱۰۰
پرونده در تهران به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود.
حریرچی مشکلات اقتصادی را یکی دیگر از دلایل ابراز خشونت در جامعه عنوان میکند و میگوید: برخی از گروههای کارگری ۷۰درصد حقوق ماهیانه خود را صرف پرداخت اجاره خانه میکنند و برای تأمین نیازهای اولیه زندگی خود با مشکل مواجه هستند، بنابراین اگر این قبیل افراد مهارت کافی برای مقابله با مشکلات زندگی را نداشته باشند و تأمین نیازهای اعضای خانواده از توان آنها خارج باشد، حتی نیازهای منطقی و معقول همسر و فرزندان خود را با خشونت پاسخ میدهند.
این جامعهشناس در خصوص علت بیتفاوتی افراد جامعه در دیدن ابعاد مختلف خشونت و سهم فضای مجازی در این بیتفاوتی اظهار میکند: فضای مجازی یکی از وسایل ارتباطی قرن حاضر است که به خودی خود علت محسوب نمیشود و علت را باید در تولیداتی که در این فضا به اشتراک گذاشته میشود جستوجو کرد. بنابراین با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از تولیداتی که در این فضا توسط کاربران ایرانی به اشتراک گذاشته میشود وقایع و حوادثی است که در جامعه اتفاق میافتد، باید ریشه این رفتارها را در جامعه جستوجو کرد. این یک واقعیت است که بیتفاوتی مردم در مشاهده انواع مختلف خشونت ریشه در رفتارهای حاکمیتی دارد، زیرا بخشی از خشونتهای اجتماعی از سوی حکومت به مردم منتقل میشود. به عنوان نمونه تا چند سال پیش حکم اعدام مجرمان در ملأعام اجرا میشد و برخی افراد علاوه بر تماشای این صحنهها با تلفنهای همراه خود از آن فیلمبرداری میکردند و یا در فضاهای مجازی به اشتراک میگذاشتند. در حالی که حتی اگر محکومان به اعدام، یک جنایتکار تمامعیار باشند، نباید حکم آنها در ملأعام اجرا شود. به نمایش گذاشتن این قبیل صحنهها هر چقدر هم که بحق باشد، بیشتر از آنکه درس عبرت شود، موجب ترویج خشونت در جامعه خواهد شد که نه تنها احتمال تکرار رفتارهای خشونتآمیز بلکه شدت آن را نیز افزایش میدهد.
مصطفی اقلیما؛ رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران نیز به ما میگوید: خشم، یک حس طبیعی و خشونت، معلولی از علتهای مختلف است و تا زمانی که عاملی برای ابراز آن وجود نداشته باشد، بهوجود نمیآید. البته کنترل خشم یک مهارت بسیار حائز اهمیت است که باید همه انسانها در طول زندگی، آن را کسب کرده باشند. اما دلیل اینکه در سالهای گذشته خشونت در جامعه افزایش یافته، کاهش مهارتهای کنترل خشم نیست بلکه عواملی همچون بیکاری، فقر، تبعیض و بیعدالتی اجتماعی است.
دکتر اقلیما ادامه میدهد: ناکامی، یکی از دلایل ابراز خشم محسوب میشود و با توجه به اینکه مشکلات اقتصادی سالهای اخیر بر گسترش ناکامی در جامعه دامن زده، به همان نسبت نیز خشونت افزایش یافته است، زیرا از بین رفتن توازن اقتصادی و در پی آن، فقر و بیعدالتی اجتماعی موجب از بین رفتن اعتماد اجتماعی شده است که پیامدهای اجتماعی و فرهنگی متعددی ازجمله افزایش خشونت و نزاعهای خیابانی، بیبندوباری و بدزبانی و بهطور کلی انحطاط اخلاقیات را به همراه دارد.
وی با اشاره به شاخص ۸۴ درصدی فلاکت در جامعه میافزاید: تعمیق گسترده نابرابریهای اجتماعی، توزیع ناعادلانه منابع درآمدی و ثروت و همچنین وجود برخی رانتها، موجب افزایش فاصله طبقاتی و در پی آن افزایش شاخص فلاکت در جامعه شده است. بررسیها نشان میدهد در هر جامعه که شاخص فلاکت بالا باشد به همان نسبت آستانه تحمل افراد کاهش و میزان خشونت افزایش مییابد.
پدر مددکاری اجتماعی ایران در پاسخ به این پرسش که سهم اختلالات روانی و نداشتن مهارت کنترل خشم را در کاهش تابآوری و افزایش خشونت چقدر میدانید، میگوید: ممکن است ابراز خشم و خشونت علت بیرونی نداشته باشد و افراد بدون دلیل پرخاشگری کنند؛ اما وقتی از یک سو مشکلات متعدد اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی عرصه زندگی را بر افراد تنگ کرده باشد و از سوی دیگر نظام آموزشی کشور در حوزه آموزش مهارتهای زندگی و کنترل خشم هیچ گونه سرمایهگذاری فرهنگی نکرده باشند، نمیتوان به رفتارهای خشونتآمیزی که در لایههای مختلف اجتماعی از خانه و مدرسه گرفته تا محیط کار و کوچه وخیابان مشاهده میشود برچسب بیماری زد، چرا که علت بروز این رفتار در جامعه مشهود و مشخص است و افرادی که مهارتهای لازم را برای کنترل خشم خویش کسب نکرده باشند با ابراز خشم خود دربرابر آن واکنش نشان خواهند داد و در برخی مواقع این ابراز خشم در قالب خشم کلامی یا خشم فیزیکی نمود پیدا میکند که این نوع خشم با خشونتهایی که ریشه روانی دارد متفاوت است. به عنوان نمونه برخی افراد از اعمال خشونت و دیدن صحنههای دلخراش لذت میبرند و کم نیستند به اصطلاح هنرمندانی که در تولیدات خود خشونت و پرخاشگری را رواج میدهند. اما دلیل خشونت افرادی که از سر فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی به تنگ آمده و ابراز خشم میکنند با چنین افرادی بسیار متفاوت است و چه بسا اگر علت خشم آنها برطرف شود به افرادی انعطافپذیر تبدیل خواهند شد.
اقلیما با تأکید بر اینکه در برخی مواقع خشونت نوعی اظهار نارضایتی از شرایط و یا ناتوان بودن در برابر کنترل شرایط موجود است، اضافه میکند: خودکشی نمونه بارز خشم درونی و برخورد فیزیکی، شدیدترین نوع خشم بیرونی است. به این معنا که وقتی ناکامی و نارضایتی افراد از شرایط زندگی افزایش مییابد و عرصه زندگی برای آنها تنگ میشود، اگر افراد مهارتهای کافی را برای حل مسئله و مشکلات زندگی نداشته باشند، با سرکوب خشم خود در بلندمدت دچار انواع مختلف بیماریهای جسمی میشوند و یا دست به خودکشی میزنند و برخی دیگر نارضایتی خود را با پرخاشگری و ابراز خشم به دیگران ابراز میکنند. بنابراین تا زمینه نابرابری و بیعدالتی اجتماعی از جامعه حذف نشود و مشکلات اقتصادی کاهش پیدا نکند، نمیتوان انتظار داشت رفتارهای خشونتآمیز در جامعه کم شود.