در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه پدر مقتول برای متهم درخواست قصاص کرد.
سپس
سهراب به جایگاه رفت و باز هم با رفتارهای غیرطبیعی تلاش کرد تا قضات را
مجاب کند که تعادل روحی – روانی ندارد. او حتی در پاسخ به سؤالهای قضات
جوابهای بیربطی میداد و میگفت: من مقتول را کشتم اما خودش مقصر بود.
چند سال قبل هم یک سیلی به صورتش زده بودم اما این بار به خاطر موضوع دیگری
او را زدم.
قاضی پرسید: چه موضوعی؟
متهم جواب داد: نمیخواهم جلوی پدر و مادرش درباره آن حرف بزنم.
در این هنگام قاضی از پدر و مادر مقتول خواست چند دقیقهای دادگاه را ترک کنند و فقط برادر مقتول در دادگاه حضور داشت.
متهم
گفت: او مزاحم همسرم شده بود. اول میخواستم همسرم را خفه کنم ولی پشیمان
شدم و او را به بیمارستان بردم. بعد از آشپزخانه چاقویی برداشتم و در کوچه
مقتول را دیدم و به او حمله کردم و وقتی روی زمین افتاد به او چاقو زدم و
چند دقیقهای بالای سرش ایستادم و بعد هم فرار کردم.
قاضی از سهراب پرسید: چرا در پروندهات به موضوع خفه کردن همسرت اشارهای نشده. آیا اولین بار است که آن را مطرح کردی؟
متهم
جواب داد: چند روز قبل از این حادثه حس کردم او مزاحم همسرم شده است. به
همین خاطر اول به زنم حمله کردم و بعد هم مقتول را زدم. فقط میخواستم چراغ
زندگیاش را خاموش کنم!
قاضی سؤال کرد: سابقه بیماری روانی داری؟
متهم
گفت: من دیوانه نیستم. فقط یک بار که همسرم با حالت قهر به اصفهان رفته
بود وقتی دنبالش رفتم خانوادهاش من را در بیمارستان روانی بستری کردند.
سپس
وکیل متهم به جایگاه رفت و گفت: موکلم شیشه و متادون مصرف میکرده و در
زمان ارتکاب جرم کنترلی بر رفتارش نداشته است. بنابراین از قضات تقاضا دارم
پس از بررسی این موضوع موکلم را از اتهام قتل عمد تبرئه کنند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.