کد خبر: ۳۳۷۴۹
تاریخ انتشار: ۲۳:۰۵ - ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ - 2014September 08
گشتی در یکی از پاساژهای ایرانی- اسلامی تهران؛
شفا آنلاين-وارد مغازه می‌شوم و قیمت دو تا از مانتوها را می‌پرسم، یکی 500 هزار تومان و دیگری 350 هزار تومان بود. از خانم فروشنده می‌پرسم که آیا برای خریدباید همین جا حساب کنیم یا نه و او هم صندوق‌های داخل فروشگاه را نشان می‌دهد و می‌گوید: «ما حق دریافت وجه نقد را نداریم.»
به گزارش شفا آنلاين،اینکه می‌گویند لباس‌های مناسب در سطح شهر وجود ندارد و دختران همان لباس‌هایی را می‌پوشند که در مغازه‌ها وجود دارد و مجوز هم دارد خیلی بیراه نیست. خیلی بیراه نیست اگر بگوییم شاید تعداد مغازه‌هایی که لباس‌های همه‌پسند بفروشند کم است؛ مغازه‌هایی که شأنیت فرهنگی و چارچوب‌های موجود در کشور را درک می‌کنند. این هم بیراه نیست که قیمت لباس مناسب‌گران است. مانتوهای بلند و جنس مرغوب کمتر از 200 هزار تومان نیست و از طرفی قیمت چادر هم گران است.

خیلی‌‌ها همیشه با قیمت چادر مشکل دارند و می‌گویند چادر هم خیلی گران است و هم جنس مرغوب آن بسیار کم پیدا می‌شود. 

از دوستان تحریریه می‌شنوم که مرکزی در غرب تهران دایر شده با شعار زندگی به سبک ایرانی- اسلامی و زنان می‌توانند وسایل و لباس‌های مورد نیازشان را به راحتی از این مرکز تهیه کنند. همین موضوع وسوسه‌مان می‌کند به این مرکز خرید سری بزنیم و ازنزدیک شاهد این مرکز بی‌سروصدا باشیم. 

ساعت 11 راه می‌افتم و با آژانس حدود 35 دقیقه در راه هستم. مرکز خرید مورد نظر در غربی‌ترین نقطه تهران واقع است و روبه‌رویش پارکینگ بزرگی برای مراجعان قرار دارد. با ساختمان غول‌پیکر و چند طبقه‌ای طرف هستم که روی در و دیوارش شعار زندگی ایرانی- اسلامی و تولید داخل به چشم می‌خورد.
 
چادر 2 میلیون تومانی


جلوی پارکینگ دو زن جوان در حال ترخیص ماشین‌شان هستند، یکی چهره‌اش را با پوشیه پوشانده و دیگری چادری عربی به سر دارد و با تلفن همراهش حرف می‌زند. جلو می‌روم و از آنها در مورد اجناس در مرکز خرید سوال می‌کنم. خانمی که پوشیه به صورتش داشت، گفت: «من اینجا برای خرید زیاد میام، اما امروز اصلا مانتوهاش رو نپسندیدم. ولی قیمت‌هاش بد نیست. البته شما هم می‌تونی یک روسری 15 هزار تومنی بخری و هم چادر یک میلیونی. هم تنوع قیمت داره و هم تنوع اجناس، اما به نظر من مهم‌ترین مشخصه اینجا اینه که تو می‌تونی چیزهایی رو تهیه کنی که جاهای دیگه خیلی سخت‌گیرمیاد. مثلا گیره‌های مجلسی روسری، چادرهای مجلسی، چادرهای جلابیب و همین‌طور ساق‌های رنگی.» 

وارد مرکز خرید می‌شوم. چون نزدیک ظهر است خلوت به نظر می‌رسد، اما با وجود پرت بودن منطقه‌ای که در آن قرار دارد و بیش از حد دوربودن آن، باز هم حضور مردم در خور توجه است. مغازه‌هایی که رویشان علامت حراج خورده و بزرگ نوشته‌اند که لباس‌های مذهبی موجود است. اسم‌های مغازه‌ها هم در جای خودش جالب به نظر می‌رسد. در تمام طبقات مغازه‌ای دیدم که نامش یاس سپید بود، مهلا، فاطمه، مرد آسمانی، گالری حجاب، بوی بهشت و مطهره بیشترین نام مغازه‌ها و غرفه‌ها را به خود اختصاص داده بود. بخش مهمی از ماجرا این است که بیش از 90 درصد فروشنده‌های این غرفه‌ها زن‌ هستند و چادرهایی شبیه هم سرشان کرده‌اند. از دور صدای موسیقی هم به گوش می‌رسد و هرکسی مشغول خرید چیزی است. وارد یکی از مغازه‌ها می‌شوم و چادرها و مانتوهایش را نگاه می‌کنم.

از خانم فروشنده قیمت یکی از چادرهای عربی را که رویش نگین‌های ریز دارد می‌پرسم و او می‌گوید: «قیمتش 350 هزار تومنه و البته ساده‌اش 300 هزار تومن می‌شه.» ‌از او می‌پرسم اینها ایرانی هستند؟ خانم کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «سنگ و چادر از امارات میاد، اما دوختش مال ایرانه.»


زندگی به سبک ایرانی - اسلامی


در خبرها خوانده بودم که ۱۰۰ درصد کالاهای این فروشگاه ایرانی هستند و حتی با مکانیسم‌های نظارتی که در نظر گرفته شده از ورود البسه ایرانی که مارک خارجی روی آن زده‌اند جلوگیری می‌شود. در ضمن با انتشار نشریه‌ای بین فروشندگان کالاها ضمن آگاه‌سازی این دوستان، از ورود این‌گونه البسه به فروشگاه جلوگیری می‌شود. اما اینجا انگار اوضاع طور دیگری است.
روی یک قواره پارچه چادری خانه دست می‌گذارم. طرح‌های زیبایی دارد و برای مراسم رسمی خانگی زیبا به نظر می‌رسد. از او قیمت یک قواره چادر را می‌پرسم و خانم می‌گوید: «هر قواره 150 هزار تومنه و از اندونزی هم وارد می‌شه.»
وارد مغازه دیگری می‌شوم. خانم جوانی پشت پیشخوان ایستاده و به گرمی از من استقبال می‌کند، قیمت چادرهایش را می‌پرسم و می‌گوید: «چادرهای ما از 80 هزار تومان شروع می‌شوند و به 300 هزار تومان می‌رسند. قیمت روسری‌هایمان هم از 10 هزار تا 25 هزار تومان متغیر است.» 

همین دو روز پیش بود که یکی از مسئولان در گفت‌وگویی اعلام کرده بود با همسرش برای خرید به هفت‌تیر رفته و قیمت یک روسری مناسب برای آنها 300 هزار تومان بوده است و همین ماجرا باعث شوخی در تحریریه و پیدا کردن قیمت روسری‌های همکاران شده بود، ‌روسری‌هایی که قیمت همه‌شان روی هم به 300 هزار تومان نمی‌رسید. همان لحظه خواستم بدانم که چند نفر از آدم‌ها از حضور چنین فروشگاه بزرگی و تنوع قیمت‌هایش خبر دارند؟ 

وارد مغازه دیگری می‌شوم که مانتوهایی با طراحی‌های زیبا دارد. می‌دانم که چنین طرح‌هایی در فروشگاه‌های شمال شهر قیمت‌های بالایی دارند. وارد مغازه می‌شوم و قیمت دو تا از مانتوها را می‌پرسم، یکی 500 هزار تومان و دیگری 350 هزار تومان بود. از خانم فروشنده می‌پرسم که آیا برای خریدباید همین جا حساب کنیم یا نه و او هم صندوق‌های داخل فروشگاه را نشان می‌دهد و می‌گوید: «ما حق دریافت وجه نقد را نداریم.» 

از مغازه بیرون می‌روم وارد طبقه دیگر فروشگاه می‌شوم. فروشگاهی که علاوه‌بر پوشاک، لوازم منزل و لوازم‌التحریر هم می‌فروشد. جلوی یک مغازه لوازم‌التحریر می‌ایستم و به طرح روی دفاتر نگاه می‌کنم. از شهید آوینی و شهید باکری تا جلال آل‌احمد و قیصر امین‌پور روی طرح دفاتر دیده می‌شوند. دفاتر فانتزی هم طرح‌هایی کارتونی از دختران حاضر در راهپیمایی‌های ملی دارند. یا دخترانی که مشغول زیارت هستند. قیمت دفاتر هم مثل همه سطح شهر است و البته استقبال هم از آنها به نظر خوب می‌رسد. 

طبقه زیرزمین به مواد خوراکی و لباس‌های کودکان اختصاص دارد. روی یک صندلی می‌نشینم و به دختر جوانی نگاه می‌کنم که خریدهایش را بررسی می‌کند، اسمش زینب است و از وقتی این مجتمع راه افتاده از اینجا خرید می‌کند و می‌گوید: «حداقلش اینه که اینجا معذب نیستم. اما قیمتاش خیلی گرونن...» 

موقع بیرون رفتن از فروشگاه فکرهای زیادی را در سرم می‌پرورانم. فکرهایی مثل اینکه بودن این فروشگاه در این منطقه چقدر می‌تواند در جذب مشتریان موثر باشد و همچنین کاش حداقل در چیدمان و ویترین زدن‌های فروشگاه کمی سلیقه به خرج داده بودند. هر چند که با همه مشکلات، مشخص است که این فروشگاه نمره قبولی را از مشتریان خود گرفته است.
 




فرهیختگان



نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: