ما به خبرهای مرگ عادت کردهایم به این که ساختمانی فرو بریزد، کارگردان معروفی به همراه همسرش به طرز فجیعی کشته شود و کمپی آتش بگیرد.
شفا آنلاین>جامعه>ما از مرگ حادثه میسازیم، مویه میکنیم و دنبال مقصر میگردیم. همیشه یک
جای کار لنگ میزند، خوب میدانیم ابهام همیشه طرف دیگر ماجراست.
انگار
بین ما و خبرهای موثق، شیشه مات بلندی قرار گرفته، که هر چه میگذرد
آنطرف ماجرا بیشتر پیدا نیست. ما فرق حادثه و سهلانگاریهای مکرر را
میفهمیم، حقیقت همیشه گوشهای ایستاده و نگاهمان میکند، شاید به همین
دلیل است که باور نمیکنیم.
شفافسازی ماجراها از متروپل گرفته تا همین
کمپی که آتش گرفت، سوای هر عنوانی که به عنوان علت ماجرا، تیتر میشود،
هیچوقت صورت نمیگیرد، همه چیز مشمول مرور زمان میشود مثل پلاسکو! خوب
میدانیم بسیاری از این حوادث، حاصل
سهلانگاری و زد و بندهاییست که
قویتر از ارادهی ما مردم درمانده است. در روز اول فرو ریختن متروپل اسم
کسی را میشنویم به نام عبدالباقی که چند ساعت بعد میفهمیم اتفاقا در
ساختمان بوده، اتفاقا کشته هم شده، اتفاقا جسدش هم سر نداشته! پرونده
بازسازی صحنه قتل مهرجویی و همسرش ، با کلی سوال بسته میشود و هیچ کنفرانس
مطبوعاتی گذاشته نمیشود و همه چیز شبیه سناریوهایی با پایان باز جلو
میرود، همینطور درباره قضیه آرمیتا گراوند، ترجیح میدهند که همان روز
اول، راه را بر ورود هر خبرنگاری ببندند.
حالا در آخرین آوار مصیبت
خبری، معلوم میشود که مقصر مرگ ٣٥ نفر در کمپ لنگرود یک نفر بوده که فرار
کرده، به هشت نفر نورچشمی پولدار خبر داده ، از آنجا خارج شوند تا به خاطر
تسویه حساب شخصیاش، جان ٣٥ نفر را بگیرد و ١٤ نفر با زخم سوختگی یک عمر سر
کنند، آن هم اگر باز از تعدادشان کم نشود، اما فقط همین؟ یعنی اگر فردی
مرکز کمپ اعتیاد یا هر موسسهای را به آتش بکشد، خودش تنها مقصر است؟ فقط؟
می دانیم جوابی در کار نیست اما بگذارید سوالهایم را در این واگویهها
بپرسم: بهزیستی مجوز کمپ را به چه کسانی اعطا میکند و تحت چه شرایطی؟ برای
تایید صلاحیت فرد موسس چه اقداماتی صورت میگیرد؟ امکانات چنین کمپی چگونه
است؟ آیا سیستم اطفای حریق دارد؟ بازرسهایی که مسئول سرکشی هستند، چند
وقت یکبار به این مکانها سرکشی میکنند؟ در گزارشهایشان چه مینویسند؟
مددکارها چه کسانی هستند؟ آیا میشود ادارهی موسسهای با ۵۰ نفر مددجو را
به یک نفر سپرد، که در موسسه را قفل کند و برود؟ گیرم که یک نفر مشکلات
عدیدهی خُلقی و روانی دارد، چرا باید کلید را به او سپرد؟ چگونه آن هشت
نفر نورچشمی، قبل حادثه از آنجا خارج شدهاند؟ طبق چه مجوزی؟ این چه
ساختمانی بوده که این قدر سریع آتش گرفته؟ ظرف یک ربع ساعت؟ خاکستر شود؟
از این جا به بعدش را از حفظیم: چند روز دیگر فیلمی از دادگاهی نشان داده
میشود، با متهمی که صورتش معلوم است یا نه و بعد خبر حکمش را میشنویم ،
اعدام یا زندانی که نمیدانیم چگونه و کجا و چقدر طول میکشد، بعد هم شاید
هم صاحب ملک را جریمهی نقدی کنند و بعد همه چیز فیصله پیدا میکند تا
اتفاق فجیع بعدی و آمار کشتهشدههای بعدی!
فقط به ما حق بدهید قانع
نشویم ، حق بدهید پشت تمام حوادثی که اتفاق میافتد، خشمی فروخورده در
وجودمان تا ابد شعلهور بماند، حق بدهید خبرهای محدود و خطی و کانالیزه
شدهتان را باور نکنیم و فکر کنم حق داریم چند خطی درباره این همه فاجعه
بپرسیم اگر اشتباه نکنم!