ماجرای تأیید و تکذیب جذب مخفیانه ۱۵۰۰ عضو هیئت علمی
اگرچه از میانههای التهابات سال گذشته اخبار قطع همکاری استادان زیادی به گوش میرسید اما این موج در شهریور امسال و در آغاز سال تحصیلی جدید شدت بیشتری به خود گرفت. آخرین روزهای مردادی که گذشت تصویری از نامهای محرمانه از رئیس دفتر رئیسجمهور به رئیس سازمان اداری و استخدامی و همچنین نامه محرمانه وزیر کشور به رئیسجمهور، هر دو متعلق به سال ۱۴۰۱ منتشر شد که در آن از جذب هزارو 500 نفر به عنوان هیئت علمی دانشگاهها خبر میداد. این نامه در فضای مجازی واکنشهای زیادی به همراه داشت. نهایتا بعد از واکنشهای فراوان علی شمسیپور، سخنگوی وزارت علوم، در حساب توییتریاش در واکنش به اخبار و حواشی منتشرشده نوشت: «تنها فرایند قانونی موجود برای جذب اعضای هیئت علمی در دانشگاهها، مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است و این فرایند توسط هیئتهای اجرائی جذب دانشگاهها و با فراخوان سراسری انجام میشود. هیچ راهکار دیگری برای جذب هیئت علمی در دانشگاهها وجود ندارد و این موضوع را تمامی اعضای هیئت علمی میدانند». اما حتی یک هفته هم از این تکذیب نگذشت که هم خبرهای فراوانی از قطع همکاری با استادان مختلف در دانشگاههای متعددی به گوش رسید و هم چهرههایی چون امیرحسین ثابتی، سجاد صفار و عباس موزون، همگی نزدیک به جبهه پایداری، سر از لیست انتخاب واحدهای دانشگاهی درآوردند و استاد دانشگاه شدند. سرانجام هم روز گذشته وزارت کشور با صدور بیانیهای اقدامات انجامشده برای اخراج استادان را قانونی دانست و استادان اخراجی را «ضد ملی» خواند. در این بیانیه در توصیف استادان اخراجشده از دانشگاهها آمده است: «افرادی که در عین رکود علمی، با بیاخلاقی سیاسی و نمایشهای رسانهای کوشیدهاند تا فرصت تولید علم و به تبع آن احساس افتخار ملی و سپهر فرهنگی سیاسی دانشگاهها را آلوده به نگرش جناحی و بعضا ضدملی کنند». در بخش دیگری از این بیانیه هم آمده: «آنچه وزارت علوم در برابر معدود اساتیدی که دچار رکود علمی بوده، اما نقش مهمی در نمایشهای رسانهای داشتهاند، صورت داده کاملا بر مبنای موازین قانونی و اداری و البته وظیفه انقلابی این وزارتخانه برای پویایی علمی و فرهنگی دانشگاهها بوده است که جای تقدیر دارد». نکته جالب درباره این بیانیه است که تا لحظه تنظیم این گزارش وزارت علوم واکنشی به اتفاقات رخداده در چند روز اخیر و اخراج گسترده استادان دانشگاهی نشان نداده اما وزارت کشور که وزیرش همزمان رئیس شورای امنیت کشور است، به این رویداد واکنش نشان میدهد. از دیگر نکات این نامه اشاره به رکود علمی استادان اخراجشده است که در میان آنها نامهایی چون علی شریفیزارچی، آذین موحد، داریوش رحمانیان، رهام افغانی، مهدی خویی و… به چشم میخورد که همگی از استادان برجسته در رشته خودشان به حساب میآیند.
استادان غیرهمسو مجازات شدند؟
صادق زیباکلام استاد سابق دانشگاه تهران از جمله چهرههایی است که سالهای فعالیتش در فضای دانشگاهی شاهد چنین اتفاقاتی بوده. از تلاشها برای اخراج استادان حقوق دانشگاه تهران نظیر طباطبایی و بشیریه در دهه 70 تا ماجراهای سال ۸۸ و اتفاقاتی که بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ رخ داده است. او میگوید که نبود تشکل صنفی و عدم حمایت استادان از یکدیگر از بدترین تجربهها در چنین موقعیتی است و اگر نه که چهرههای دانشگاهی از امثال آقایان رئیسی و قالیباف و رئیس دانشگاه تهران که انتظاری ندارند. زیباکلام در گفتوگو با «شرق» میگوید: آنچه تحت عنوان اخراج، یا عدم تمدید قرارداد یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم در دانشگاههای کشور در حال رخدادن است به نظر من مجازات استادان دانشگاه است. به نظر من انگیزه این کار هم مشخص است. چراکه نزدیکشدن به مهرماه و شروع سال تحصیلی و تجربه سال گذشته آنها را به این تصمیم رساند. چراکه در سال گذشته خیلی از دانشگاههای کشور درگیر اعتراضات بودند. دامنه اعتراضات چنان گسترده بود که دانشگاهی چون دانشگاه آزاد هم که در طول تاریخش شاهد هیچگونه اعتراض سیاسی نبوده در سال گذشته در شعبههای مختلفش وارد اعتراضات شد و دانشجوهای زیادی هم بازداشت شدند. این تجربه تلخ موجب شد تا در آغاز سال تحصیلی جدید تصمیماتی از این دست گرفته شود. زیباکلام در بخش دیگری از صحبتهایش هم میگوید که همین نزدیکی به سال تحصیلی هم موجب شده برخی زمزمهها مبنی بر شروع دیرهنگام سال تحصیلی یا برگزاری مجازی آن بر سر زبانها باشد. او میگوید: اما همه میدانند که اتخاذ و اجرای چنین تصمیمی سخت، سنگین و حتی خجالتآور خواهد بود. برای همین به سراغ استادان آمدهاند و آنهایی را که سال گذشته از دانشجوهای معترض حمایت کرده بودند یا موضعی مخالف ایشان دارند، اخراج کردند تا به این وسیله فضای دانشگاه را کنترل کنند. به هر حال با این مجازاتی که برای استادان معترض و غیرهمسوی سال گذشته در نظر گرفتند، استادان دیگر حساب کار دستشان میآید. این بخشی از سیاستهای اتخاذشده برای آغاز سال تحصیلی است تا خیال آنها از اتفاقات احتمالی نظیر سال گذشته در آغاز سال جدید راحت شود.
نهادهای غیردانشگاهی در اخراج استادان نقش دارند یا خیر؟
از شروع اخراج گسترده استادان از ابتدای هفته تاکنون نامهای زیادی از دانشگاههای مختلف به گوش میرسد. یکی از این چهرهها داریوش رحمانیان استاد سرشناس تاریخ دانشگاه تهران است. داریوش رحمانیان درخصوص حکم تعلیق خود به «شرق» میگوید: «احتمالا فکر میکنند زباندراز هستم! در طول این سالها انتقاد زیاد کردهام؛ در فضای مجازی و کانال مردمنامه. این انتقادها برای این ماهها و روزها و هفتهها نیست برای تمام سالهای اخیر است». رحمانیان در پاسخ به این پرسش که روند خالیکردن کرسیهای دانشگاه از استادان مجرب چه بر سر آینده دانشگاه میآورد، توضیح داد: «وضعیت دانشگاه وضعیت خوبی نیست. اگر مشت را نمونه خروار بگیریم وضعیت دانشکده ادبیات مثل این است که همت و توانی که دارند صرف آزاررساندن به استادانی که جوان هستند، میشود. من که سن و سالی دارم. اخراج، تعلیق و اذیت و آزار و ندادن امکانات همه اینها را اگر در نظر بگیریم میتوان گفت اگر این روند ادامه پیدا کند باید پیشاپیش فاتحه علوم انسانی را خواند. او با بیان اینکه فکر میکند تاکنون به نامه سرگشاده محسن رنانی به وزیر علوم که موارد مشابه را مطرح کرده بود پاسخی داده نشده است اظهار کرد: «حتی اگر واکنشی بوده باشد حرف در این کشور زیاد زده میشود. مسئله عمل است. در حال حاضر یکی از آفات و بلاهایی که کشور ما دچارش است، شعارزدگی است.حرف و وعده زیاد داده میشود اما در عمل برعکس آن رفتار میشود. فکر میکنم برای نمونه وزارت علوم که شأنش اجل است و منزلت نهادی دارد به خاطر حیثیت و اعتبار خودش هم که شده باید درباره پارهای از مدیران که رفتارهای عصبی دارند و از روی کینه و اغراض خاصی تصمیمگیری میکنند، تجدید نظر کنند. وی ادامه داد: «من فکر میکنم وزارت علوم دارد از منزلت نهادی خودش به آسانی غفلت و آن را خرج نگهداشتن مدیران ناشایست میکند. این مدیران کینهتوز از حیثیت نظام و کشور خرج میکنند و به حیثیت نظام هم لطمه میزنند. مایه اندوه، شگفتی و نگرانی است برای من که میبینم اینقدر هزینه میشود برای نگهداشتن مدیری که کارنامهاش در طول یک سال چیزی بهجز هرجومرج و آشفتگی و ایجاد مزاحمت برای استادان نبوده است. باعث تعجب است که از آزاری که جامعه علمی میبیند چشمپوشی میشود. به هر حال جامعه علمی یک جامعه مرجع است و بین مردم استادان حیثیت و اعتبار دارند. جوانان به آنها نگاه میکنند. مردم و جوانان وقتی ببینند استادان به این آسانی تعلیق، حذف و اخراج میشوند یا حقوق ناکافی باعث میشود بروند دنبال شغل دوم و سوم و حتی رانندگی اسنپ، مشخص است که به فکر مهاجرت از کشور میافتند. رحمانیان با اشاره به بحران مهاجرت نخبگان، گفت: «من بارها نوشتهام گریز مغزها و نخبگان از کشور از حمله مغول بدتر است. بنیاد ایران را بر باد خواهد داد و به سود کشور و نظام نیست. من که 60ساله هستم و کفشهایم را آویختهام. همت و غیرتی هم نسبت به کشورم دارم و با همه اذیتها میمانم ولی جوانی که آینده خودش را نمیخواهد تاریک ببیند معلوم است که ساکش را میبندد و راهی سرزمینهای دیگر میشود. من بارها نوشتهام که گویی کشور ما به سمتی میرود که از یک سو زبالهگرد و فعله وارد میکند که البته عزیز و محترم هستند اما از سوی دیگر هنرمند، متفکر، فیلسوف، کارگردان، دانشمند، مهندس و نقاش و پزشک صادر میکند به کشورهای دیگر». او درخصوص اینکه فکر میکند تجدیدنظر درباره او و سایر استادان دانشگاه صورت بگیرد، ادامه داد: «شخص من مهم نیستم. من سالهای طولانی فشار و پروندهسازی را تجربه کردهام. اما مسئله اصلا رحمانیان نیست. من را در نهایت تعلیق و بازنشسته میکنند. مسئله اصلی به نظر من امروز کیان و نهاد دانشگاه در حوزه علوم انسانی و بهویژه استادیاران جوان است. اینکه روی رحمانیان تمرکز شود، خوب نیست چون نمیخواهم با پررنگشدن نام من جوانان دیگری زیر این اسم از یاد بروند. به استادیاران جوان و شایستهای که کمتر از آنها اسم برده میشود، بپردازید. غوغاهایی که اطراف نام رحمانیان برپا میشود به سود جامعه علمی ما نیست».
سکوت وزارت علوم و از دست رفتن استقلال دانشگاه
اتفاقات چند وقت اخیر را اگر مرور کنیم میبینیم که گویا عدهای قصد دارند چیزی به اسم دانشگاه را در کشور از بین ببرند. دانشگاه به معنی نهادی که همه میشناسیم و محل علمآموزی، رشد و توسعه استعدادهای جوان است. از خبر ورود دانشجوهای متقلب به دانشگاه بگیریم تا برسیم به لیست بالابلند قبولشدگان سهمیهای در دانشگاه و حالا هم حذف استادان برجسته. همین که در دانشگاهی مادر چون صنعتی شریف چهره برجسته علمی نظیر علی شریفیزارچی از دانشگاه کنار گذاشته میشود و در همان روز خبر میرسد که چند نیروی پایداریچی بر مسند تدریس این دانشگاه مینشیند مشخص است که چه وضعیتی در انتظار دانشگاه است. در چنین شرایطی است که وزیر علوم هم ساکت و صامت گویا تماشاگر اوضاع است. سید مصطفی محققداماد، عضو پیوسته فرهنگستان علوم، از جمله چهرههایی است که به این ماجرا واکنش نشان داده و میگوید: «در تعجبم از وزیر علوم که چرا در موضوع اخراج استادان از دانشگاهها سکوت پیشه کرده است بدون شک آنها که این اتفاقات را ایجاد کرده و اجرا میکنند، به دنبال ضربهزدن به حکومت و کشورند، استقلال دانشگاه در این زمانه چه جایگاهی دارد»؟
واکنش اسحاق جهانگیرى
در همین رابطه معاون اول دولتهاى یازدهم و دوازدهم گفت: توسعه علمی پیشنیاز توسعه ایران، و جایگاه آن دانشگاه مستقل، آزاد و امن است. برخورد با اساتید توانا ولو منتقد و دانشجویان دغدغهمند ولو معترض با هر توجیهى، بسیار نگرانکننده و زیانبار است و نتیجهاى جز دلسردى نخبگان و اندیشمندان و مهاجرت آنان ندارد. به فکر ایران عزیز و آینده آن باشیم. این روشهای ضد علم و ضد توسعه را متوقف کنید./شزق