شفا آنلاین>هميشه براي مردان اين سوال وجود داشته است كه زنان چه
ميخواهند؟ افسانه مشهوري هست كه آرتورشاه يكي ازشواليههايش را به اتهام
تجاوز به يك زن روستايي محكوم به اعدام كرد، با وساطت ملكه شاه ميپذيرد كه
از اعدام او صرفنظر كند با اين شرط كه پاسخ يك سوال را بيابد. سوال اين
بود كه زنان چه ميخواهند؟ شواليه به مدت يك سال هر دانا و حكيمي را
مييابد اين سوال را ميپرسد ولي جواب قانعكنندهاي به او نميدهند تا
بالاخره روز اعدامش فرا ميرسد، ولي در آخرين ساعات گذرش به يك پيرزن زشت
رو ميافتد و نااميدانه اين سوال را از او ميكند، زن ميگويد من جوابش را
ميدانم ولي به شرطي آن را فاش ميكنم كه با من ازدواج كني. شواليه ناچار
شرط را ميپذيرد و او را به عقد خود در ميآورد. زن درنهايت پاسخ ميدهد كه
زنان ميخواهند خودشان در اموراتشان تصميم بگيرند. پاسخ مقبول ميافتد و
مرد از اعدام نجات پيدا ميكند. ادامه افسانه هم جالب و شيرين است كه آن
پيرزن دختري زيبا است و...
در جهان مردسالار قديم مطالعات و پژوهشهاي وسيعي پيرامون موضوع زنان صورت
نگرفته، چراكه اساسا حاوي اثر و مشكل خاصي براي جوامع نبود كه حكما در آن
غور كنند و تضارب آرا حاصل شود و شناختي عميق پيرامون آن به وجود آيد. در
واقع تفكر و پژوهش و تامل پيرامون موضوع زنان و مسائل مهم آنان قدمتي
طولاني ندارد و اگر بگوييم كه در اين زمينه بشر دوران كودكي خود را طي
ميكند اغراق نكردهايم. ما هنوز در بسياري از امور و حتي هنگامي كه متوجه
نيستيم تحت قيموميت فكر مردسالار هستيم و هنوز راه زيادي در پيش است كه در
اين زمينه توازن برقرار شود.حتي در جوامع غربي هم هنوز از اين مرحله عبور
نشده است و زنان به جز تحصيل آزادي از موقعيتهاي كاملا برابر با مردان
برخوردار نيستند و نگاهي ساده به روساي جمهور و رهبران كشورهاي اروپا و
امريكا كه به جز چند كشور همه مرد هستند به خوبي ادعاي فوق را ثابت ميكند.
گويي به جز مردان حتي زنان اين كشورها كه امكان انتخاب همجنسان خود را
دارند از سيطره فكر مردسالارانه خارج نشدهاند! در كشور ما در حال حاضر
موضوع زنان از اهميت فوقالعادهاي برخوردار شده است ولي جاي بحثهاي عميق و
كارشناسانه و موثر خالي است و اين معنا فقط ناظر به مساله پوشش خانمها
نيست. اكنون زنان با همه بيمهريهاي آشكار و نهان و محدوديتهاي عامدانه
يا ناخواسته كه از بدو تولد در خانواده تا جامعه و سپهر سياسي كه نسبت به
آنها وجود دارد، اظهار وجودي خيرهكننده دارند. در دانشگاهها كرسيهاي
تحصيل و حتي تدريس بيشتري را كسب ميكنند و تقريبا در همه مشاغل كه روزي
حتي تصورش نميرفت حضورشان روبه گسترش است. در ورزش با سماجت و تلاشي
تحسينبرانگيز مقام قارهاي به دست ميآورند و قطعا دير يا زود در مقياس
جهاني هم مدالآور خواهند شد. تمايل عجيب و پرانرژي خانمها براي تماشاي
بازيهاي مختلف در ميادين ورزشي نمونه ديگري از ابراز وجود آنها در
عرصههاي مختلف است. بدون كوچكترين ترديد ميتوان گفت كه قطار زنان با
انرژي فوقالعاده حركت خود را آغاز كرده است و اگر به هر علت كند يا تند
شود توقفي در آن وجود نخواهد داشت. اين پديده نه تنها براي جامعه و كشور ما
تهديد نيست كه فرصتي بزرگ است و بازهم نشان ميدهد كه در كشورهاي منطقه
حتي آنجا كه آزادي بيشتري متوجه زنان است، بانوان ايراني پيشروترند. البته
در جامعه ما كه هنوز از كمند مردسالاري رها نشده است اين تحول بزرگ بدون
چالش نيست و نخواهد بود ولي بهترين راه مواجهه با شكوفايي شخصيت زنان در
ابعاد اجتماعي به رسميت شناختن حق آنان و پذيرفتن سير تكاملي ايشان است.
اگر دانشمندان و عالمان و جامعهشناسان بتوانند با مطالعات وسيع ميداني و
نظري به شناخت تحولات در متن جامعه نايل آيند و راه تعامل با اين تحول را
باز كنند گامي بلند و كم هزينه برداشتهاند. ولي يك چيز مشخص كه در هر جا
توانسته باشيم صورتمساله را پاك كنيم اينجا واقعا امكانش وجود ندارد و
ايستادن در مقابل سير نيمي از جامعه كاري به غايت اشتباه و حتي خطرناك است.
در اين زمينه آقاي خاتمي پژوهشي اجتماعي توسط جمعي از حقوقدانان،
جامعهشناسان و حوزويان انجام داده است كه در نوع خود اولين برخورد عالمانه
با موضوع است. در هر حال اگر توانسته باشم در اين نوشته تصويري اجمالي از
واقعيت موجود در جامعه ارايه دهم روشن خواهد شد كه سپردن نوع پوشش خانمها
به يك جمع 10 نفره كميسيون قضايي و حقوقي مجلس تا چه حد سادهانگارانه و
احتمالا بيثمر است. جالب اينكه درد و كميسيوني كه قرار است طرح حجاب و
عفاف بررسي شود و فقط 10 نفر كميسيون قضايي حق راي دارند مجموعا فقط 2 خانم
وجود دارد و اين نشان ميدهد كه با موضوعي چنان عميق برخوردي چنين سطحي
صورت ميگيرد!
متاسفانه مدتهاست كه راه تعامل مثبت و اقناعي با اقشار مختلف جامعه بسته شده و اغلب به جاي حل كردن، جمع كردن يا پاك كردن صورتمساله در دستور كار قرار ميگيرد. موضوع حجاب مثل بسياري ديگر از امور از ابتدا هم نبايد سياسي ميشد تا پيچيدهتر شود و اغيار هم بتوانند در آن اثر تخريبي بگذارند. تعامل مثبت و احترام و گفتوگو راهي بايسته و بزرگمنشانه بود كه قطعا تاثيرات مثبت داشت و الگويي براي حل ديگر معضلات جامعه ايجاد ميكرد. افسوس كه سخنان و برخوردهاي شداد و غلاض نسخه شفابخش همه دردها و پاسخ همه خواستهها تصور ميشود و راه فروتني عميق و واقعي آن هم با جامعهاي چنين صبور و نجيب برگزيده نميشود. گويا عدهاي از حل نشدن مسائل لذت ميبرند و بحرانها را با بحران جواب ميدهند و چه خسارتهاي بزرگ كه از اين شيوه برده و ميبريم.