هرچه سرمایه اجتماعی بیشتر افول کند بر تعداد وکیلان افزوده میشود.
شفا آنلاین>به نظر میرسد که نقطه عطف قابل تشخیصی را میتوان برای تحول وضعیت سرمایه
اجتماعی در ایران مطرح کرد و آن دورهای پانزدهساله است که از میانه دهه
۱۳۶۰ شروع میشود و تا پایان دهه ۱۳۷۰ ادامه مییابد. جلوههای این تحول را
در زمینههای مختلفی میتوان دید که در زیر به برخی از آنها اشاره
میکنیم.
«رابرت پاتنام» در کتاب خود درباره سرمایه اجتماعی در آمریکا
معتقد است که بین وضعیت سرمایه اجتماعی و سرانه تعداد وکیلان در یک جامعه
همبستگی منفی وجود دارد. بدین معنا که هرچه سرمایه اجتماعی بیشتر افول کند
بر تعداد وکیلان افزوده میشود. این افزایش به این معناست که افراد جامعه
قادر به حل مشکلهای خود از طریق روشهای غیر رسمی و مبتنی بر تفاهم متقابل
و گذشت نیستند و ناچار شدهاند که به روشهای رسمی حقوقی و قضائی روی
بیاورند، همچنین در این کار ناچارند که از خدمات وکیلان و کارگزاران مسائل
حقوقی بیشتر استفاده کنند.
آمارها نشان میدهند تعداد پروندهها در
فاصله سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ قوس صعودی قابل توجهی را طی کرده است. بنا به
نظر «دورکیم» در جوامع و گروههایی که در آنها میزان همبستگی اجتماعی
بالاتر است، تعداد خودکشیها پایینتر است، لذا هرگونه افزایش قابل توجهی
در میزان خودکشی حاکی از تغییری چشمگیر در وضعیت همبستگی اجتماعی در سطوح
پنهان جامعه است. با توجه به دادههای آماری روند افزایشی چشمگیری پیرامون
امر خودکشی مشاهده میگردد که طی آن تعداد پروندههای خودکشی در فاصله یک
سال شش برابر میشوند. این روند تا سال ۱۳۸۴ همچنان صعودی است، در سالهای
۱۳۸۵-۱۳۹۰ دچار کاهشی مختصر میشود و پس از آن مجدد روند صعودی دیگری را
آغاز میکند که تا ۱۳۹۴ یعنی آخرین سالی که دادههای آن موجود است
ادامه مییابد.
مهاجرت
به خارج از جمله نشانههای دیگری است که میتوانند از دگرگونیهایی در
لایههای عمیق
حیات اجتماعی خبر دهد. هرچه پیوندهای اجتماعی در میان افراد
جامعهای قویتر باشند و میزان دلبستگی آنان به سرزمینی که در آن زندگی
میکنند مستحکمتر، باید انتظار داشت که میزان مهاجرت افراد از آن جامعه به
همان نسبت پایینتر باشد. طبق دادههای آماری موجود پیرامون میزان خالص
مهاجرت در فاصله سالهای ۱۳۲۹-۱۳۹۹، درمی یابیم که تفاوت تعداد افرادی که
به ایران وارد و از آن خارج شدهاند را نشان میدهد. مقادیر مثبت حاکی از
مهاجرت بیشتر به داخل و مقادیر منفی حاکی از مهاجرت بیشتر به خارج است.
دادههای آماری نشان میدهند که افزایش چشمگیر مهاجران به داخل در سالهای
۱۳۶۰ که بیشتر ناشی از ورود مهاجران افغانستانی و عراقی به کشور است و
افزایش چشمگیر مهاجران به خارج در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ که ناشی از مهاجرات
ایرانیان به خارج از کشور است. در دهههای بعدی نیز تعداد مهاجرت به خارج
همچنان بیشتر از تعداد کسانی بوده که به کشور وارد شده اند. در اینجا باید
این نکته را مدنظر داشت که برنامه ریزی برای مهاجرت به طور معمول چند سالی
طول میکشند، لذا تصمیم به مهاجرت و شروع اقدام برای تحقق آن میبایست در
نیمه دوم دهه ۱۳۶۰ شتاب ویژهای گرفته باشد تا چنین افزایشی را در نیمه اول
دهه ۱۳۷۰ تولید کند. در مطالعهای که «عباس عبدی» (۱۳۹۶) انجام داده است
نشان داده شده که در سالهای اولیه پس از انقلاب ۱۳۵۷ گرایش رو به رشدی
برای استفاده از اسامی مذهبی و عربی در تهران وجود داشته است. این گرایش از
سال ۱۳۶۰ تغییر جهت چشمگیری به سوی استفاده از اسامی ملی، غیر عربی و
دارای ریشههای فارسی پیدا میکند. به عنوان نتیجه باید اذعان نمود که
تحولهایی که در زمینه سرمایه اجتماعی در ایران رخ داده است حکایت از تحولی
بنیادین در ارکان روابط اجتماعی و فضای فرهنگی جامعه ایرانی در دهههای
گذشته میکند. یافتههای ارائه شده حاکی از آن است که چنین تحولی در فاصله
یک و نیم تا دو دههای روی داده است که از نیمه دهه ۱۳۶۰ آغاز میشود و تا
اواسط دهه ۱۳۸۰ ادامه مییابد. دانستن این نکته از این جهت اهمیت دارد که
گاه افراد مختلف، و به خصوص آنها که در سنین میانسالی یا سالخوردگی هستند
از تغییر رفتار و روحیه دیگران شکایت میکنند و با درکی فردی از تغییر
افراد سعی میکنند تا راه حلی فردی نیز برای آن مسئله بیابند. اینها از
زمره همان پدیدههایی هستند که «سی. رایت میلز»، جامعهشناس آمریکایی،
آنها را مشکلهای شخصی و فردی نامیده و تاکید داشت که درک درست این
مشکلها زمانی روی میدهد که بتوانیم آنها را با مسائل بزرگتر اجتماعی
پیوند دهیم. نتیجتا باید اشاره نمود که تغییرهای رفتاری و نگرشی افراد
اطراف ما فقط محصول تصمیم شخصی خود آنها نبوده و نتیجه روندها و نیروهای
اجتماعی بزرگتری هستند. فقط در این صورت است که میتوان برای چنین
مشکلهایی راه حلهای اجتماعی پیدا کرد.