ساعتش را بهخوبی به یاد دارم، چون ماشین را کنار زده بودم تا عکسی را به دوستم نشان دهم، ناگهان با صدای ضربهای که بهشدت به شیشه ماشین خورد از جا پریدم
شفا آنلاین>سلامت>چهارشنبهای که گذشت یک شهروند مشهدی با ما تماس گرفت و درحالیکه از شدت استرس پس از سانحه به سختی سخن میگفت، اتفاقی را که شب گذشته برایش رخ داده بود، تعریف کرد.
به گزارش شفا آنلاین:این خانم بیان کرد که شب گذشته در خیابان پیروزی مشهد، توسط یک سارق که قصد دزدیدن ماشینش را داشته، از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته است و چند عکس از محل جراحت را ضمیمه حرفهایش کرد. آنچه در ادامه میخوانید روایت شهروندی است که در آخرین روزهای هفته گذشته در مشهد مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
ششم تیر، خیابان پیروزی
جملهاش را اینگونه شروع میکند: «سهشنبه، ششم تیر، ساعت پنج دقیقه به 11 شب، در خیابان پیروزی بودم که آن اتفاق افتاد» و با اطمینان ادامه میدهد: «ساعتش را بهخوبی به یاد دارم، چون ماشین را کنار زده بودم تا عکسی را به دوستم نشان دهم، ناگهان با صدای ضربهای که بهشدت به شیشه ماشین خورد از جا پریدم. کوچه بسیار تاریک بود و شیشههای دودی ماشین هم نمیگذاشت فردی که به شیشه ماشین ضربه میزند را به درستی ببینم. برحسب تجربههای گذشتهام، در ابتدا فکر کردم یک متکدی است که برای گرفتن پول به شیشه ضربه میزند اما در عرض چند ثانیه، با جیغهای ممتد دوستم، ترسم تبدیل به وحشت شد و مطمئن شدم با یک شهروند معمولی طرف نیستم».
فریاد، اسلحه، شلیک
از او درباره مشاهداتش در لحظه مواجهه با این صحنه سؤال پرسیدم و گفت: «مردی جلویم ایستاده بود حدودا 40 و چند ساله، سرتاپا مشکی پوشیده بود، صورتش را پوشانده بود طوری که فقط چشمهایش دیده میشد، فریاد میزد: «بیا پایین» و به شیشه میکوبید. اینجا بود که مطمئن شدم، او گدا نیست». از او میپرسم وقتی فهمیدید مرد سیاهپوش سارق است، عکسالعملتان چه بود؟ ادامه میدهد: «واکنشم کاملا ناخودآگاه بود، دستم را روی بوق گذاشتم و فریاد زدم کمک! کمک! با شنیدن صدای بوق، مرد، وحشیتر شد، صدایش را بالاتر برد و با یک وسیله که نمیدانم چه بود، به شیشه ماشین ضربه زد. صدای فریاد من و بوق ممتد ماشین قطع نشده بود که مرد اسلحهاش را به سمت سرم نشانه گرفت. مغزم قفل شده بود. اصلا به ذهنم نمیرسید میتوانم فرار کنم اما انگار با دیدن اسلحه که به سمت سرم بود، قفل مغزم باز شد، دنده را عوض کردم، پایم را روی پدال گذاشتم تا حرکت کنم. در همان لحظه شیشه ماشین شکست و مرد که دید دارم فرار میکنم اسلحه را از سرم به سمت پایم نشانه گرفت و شلیک کرد».
بوی سوختگی گوشت میآید
چه زمانی متوجه اصابت گلوله شدید؟ در پاسخ به این سؤال، کمی فکر میکند و میگوید: «بعد از اینکه ماشین حرکت کرد تا چند ثانیه متوجه چیزی نبودم، با بوی سوختگی گوشت که در فضای ماشین پیچیده بود به خودم آمدم. در پایم احساس سوزش، داغی و درد داشتم. آنجا بود که تازه فهمیدم تیر خوردهام. ناباورانه به دوستم گفتم از پایم خون میآید و تیر خوردم». در ادامه میپرسم بعد از اینکه فهمیدید تیر خوردهاید، چه کردید؟ با دقت به سؤالم پاسخ میدهد: «میدانستم که باید خودم را به درمانگاه برسانم، دوستی که همراهم بود رانندگی بلد نبود و بنابراین مجبور شدم تا فاصله اندکی با پای تیرخورده رانندگی کنم اما بعد از یک مدت کوتاه پایم سرد شد و دیگر توان راهرفتن و رانندگی نداشتم. بنابراین مجبور شدم ماشین را کنار بزنم و از مردم در خیابان کمک بخواهم. البته تقریبا به درمانگاه رسیده بودم. یک نفر پایم را با دستمال بست و من را تا درمانگاه همراهی کرد. اما در درمانگاه پذیرش صورت نگرفت و گفتند نمیتوانیم برای شما کاری انجام دهیم، چون امکانات رسیدگی به این نوع جراحات را نداریم».
اورژانس به موقع رسید
چه زمانی با اورژانس و پلیس تماس گرفتید؟ «حالم آنقدر خوب نبود که متوجه این باشم که باید با پلیس و اورژانس تماس بگیرم. یکی از افراد حاضر در درمانگاه با پلیس و اورژانس تماس گرفت. اورژانس به موقع و زودتر از پلیس رسید و من را به بیمارستان «ولایت» برد. پرسنل اورژانس بسیار خوب و کاربلد بودند. پلیس بعد از حرکت اورژانس به محل رسید و به محض اطلاع از رفتن ما به بیمارستان، به آنجا آمد. مأموران چند سؤال درباره نوع سلاح پرسیدند و از روی اندازه محل جراحت تشخیص دادند سلاح کلت بوده، فردا با پیداشدن دو پوکه، یکی در ماشین و یکی در محل حادثه مطمئن شدیم، سلاح کلت هفتمیلیمتری بوده است».
مشکل حرکتی ناشی از اصابت گلوله
از وضعیت سلامتیاش که جویا میشوم، میگوید: «هنگامی که در آمبولانس بودم، تکنسینها به من گفتند دعا کن گلوله از پایت خارج شده باشد. در عکسهای رادیولوژی که در بیمارستان گرفتم، مشخص شد که خدا را شکر استخوان آسیب ندیده اما طبق گفته دکتر عروق یکی از شریانهای اصلی پا قطع شده است، به این معنی است که ممکن تا آخر عمر دچار مشکل حرکتی شوم. الان هم به راحتی قادر به حرکت نبوده و مجبور به استفاده از ویلچر هستم».
همسایهها چه میگویند؟
از یکی از افرادی که خانهاش نزدیک محل حادثه است، درباره اتفاقات سهشنبهشب میپرسم، ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «اولش صدای فریاد یک مرد بود که من را ترساند و بعد به فاصله دو، سه دقیقه صدای چند شلیک پشت سر هم شنیده شد. بوی باروت در فضا پیچیده بود که خودم را به پنجره رساندم و دیدم دو مرد سوار یک ماشین پژو 405 شدند و فرار کردند. تا قبل از اینکه پلیس برای تحقیق بیاید، فکر میکردم آن دو مرد ماشین را دزدیدهاند و فرار کردهاند».
دوربینها حضور دو مرد را تأیید میکنند
دوربینهای منزل یکی از اهالی محل حادثه نشان داد که یک دستگاه پژو 405 به محض دیدن ماشین موردنظر چراغهای خود را خاموش کرده و پشت آن ماشین توقف میکند. همچنین دوربینها دوسرنشین را در ماشین سارقان نشان میدهد. یکی از آنها پیاده شده، به شیشه ماشین قربانی میکوبد، و شلیک میکند و دیگری در ماشین منتظر همدستش است. شرق