کد خبر: ۳۲۴۱۳۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۰۰ - ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 2023April 26
مناظره دو اقتصاددان از دو طیف بسیار متفاوت، یکی مدافع اقتصاد لیبرال و دیگری مدافع سرسخت اقتصاد اسلامی از این منظر جالب است که هر کدام از دو چهره دانشگاهی را در داخل ایران به عنوان مبلغان این دو دیدگاه می‌شناسند.
شفا آنلاین>سلامت>پیشنهاد می‌کنم مناظره دکتر غنی‌نژاد و درخشان را نگاه کنید تا با بنیان‌های معرفتی هر کدام از دو اقتصاددان فهم نسبتا جامعی کسب کنید. مناظره میان اقتصاددانان از این رو اهمیت دارد که هرکدام از آنان به صورت مشخص و بدون تعارف خود را مدافع یکی از نظریه‌ها و دیدگاه‌های اقتصادی می‌دانند. بنابراین مخاطب ساده‌تر از هر محتوی دیگری می‌تواند به بنیان‌های نظری و منابع فکری آنان پی ببرد.

مناظره دو اقتصاددان از دو طیف بسیار متفاوت، یکی مدافع اقتصاد لیبرال و دیگری مدافع سرسخت اقتصاد اسلامی از این منظر جالب است که هر کدام از دو چهره دانشگاهی را در داخل ایران به عنوان مبلغان این دو دیدگاه می‌شناسند.
واقعیت آنکه توانایی علمی هر کدام از صاحب‌نظران را می‌توان در مناظره، بهتر فهم کرد، چراکه امکان مخفی شدن در پس مصاحبه‌های تبلیغاتی، ویراستاری متن پس از سه مرتبه، نشر مقالات علمی و پژوهشی با کمک و همراهی کامل دانشجویان و حتی طرح ادعاهای شاخ‌دار از سوی مدافعان یک چهره دانشگاهی با پیشوند استاد، دانشمند زمانه، حکیم معاصر و… در شبکه‌های اجتماعی و با رویکرد تبلیغی وجود دارد. بنابراین این امکان وجود دارد که به عنوان مخاطب سالیان طولانی با نام و چهره‌ای روبه‌رو باشیم که در واقعیت امر توانایی فکری و علمی او به میزان تصویر ارائه‌شده از سوی رسانه‌ها نباشد.
مهم‌تر آنکه بسیاری از کارشناسان، استادان دانشگاه و حتی فعالان فرهنگی بعضا ادعایی بزرگ و فربه را برای واداشتن طرف و طرفین مقابل برای به سکوت واداشتن طرح می‌کنند. به عنوان مثال؛ بنده بیش از ۲۰ سال درباره رابطه عدالت اقتصادی تحقیق کردم. اینجانب بیش از ۱۲ سال به صورت شبانه‌روز درباره فروپاشی غرب پژوهش علمی کردم. بنده درباره مقالات علمی بسیاری در زمینه اقتصاد عدالت‌محور پژوهش کردم. بنده به عنوان اقتصاددان بیش از ۱۰ کتاب درباره بومی‌سازی اقتصاد نوشته‌ام و…
اظهار هر کدام از این سخنان ناخواسته طرف مقابل را به سکوت وادار می‌کند. اما واقعیت این‌گونه ادعاها چیست؟ هر نویسنده، صاحب قلم، استاد دانشگاه، محقق و پژوهشگری می‌تواند درباره یک موضوع مشخص سال‌های سال پژوهش کند و مقاله بنویسد و در نهایت از کتاب «استاد» رونمایی به عمل آورده شود! اما می‌توانیم براساس روش تحقیق بگوییم که این نوع پژوهش کردن از اساس دارای اشکال است، هنگامی که نویسنده‌ به دنبال پاسخ دادن به دغدغه‌های ذهنی و اثبات فرضیات خود باشد و این همه را با تکیه بر برخی منابع انجام بدهد، در نام، این شیوه پژوهش است، اما در رسم خیر. در واقع نویسنده به دنبال اثبات دیدگاه‌ها، علایق و بعضا افق‌های فکری است که سال‌ها پیش نیز از آن دفاع کرده است. به عنوان مثال؛ در شرایطی که نویسنده در میان کتاب‌ها به دنبال فروپاشی غرب بگردد، لاجرم به گزاره‌هایی جهت اثبات فرضیه‌اش خواهد رسید. همچنین به منابعی دست خواهد یافت که این فروپاشی را سال‌ها پیش برخی نویسندگان غربی- آمریکایی پیش‌بینی کرده‌اند. این مساله درباره موضوعات دیگر در حوزه اقتصاد، جامعه‌شناسی و سیاست نیز مصداق می‌یابد؛ مانند انبوه پژوهش‌هایی که درباره پیشرفت کشور در حوزه خودروسازی، صنعت نفت، گاز، اهمیت صادرات نفت، افول آمریکا و رشد شتابان چین، بی‌اهمیت شدن دلار و انجام مبادلات بدون دلار و مهاجرت معکوس نخبگان از ینگه دنیا به ایران منتشر شده است، اما واقعیت‌های جاری چیز دیگری را بیان می‌کنند.
مناظره دیشب نشان داد سخن آیت‌الله جوادی آملی متاخر درباره اقتصاد دقیق‌تر از سایر منادیان اقتصاد اسلامی است. ایشان نوشته بودند: با فن اقتصاد، کشور اداره می‌شود. اقتصاد علمی نیست که آسمانی باشد و قرآن به ما یاد بدهد. احتمالا و حتما برخی همچنان به کتاب «اقتصاد ما» شهید صدر حوالت می‌دهند و آن کتاب را نخستین اثر در حوزه اقتصاد اسلامی می‌دانند، این دیدگاه را نیز می‌توانیم قبول کنیم، اما پرسش اساسی و اصلی اینجاست که با توجه به استقرار نظام اسلامی و در دست گرفتن قدرت توسط نیروهای انقلابی- اسلامی در دولت‌های برآمده از انقلاب، فرصت بنیان نهادن این‌گونه افکار چرا مهیا نشد؟ مگر نه آنکه تمامیت سیاستگذاری، اجرا و نظارت بر این سیاست‌ها توسط ساختار سیاسی نوپا و پس از انقلاب اسلامی صورت‌بندی و به اجرا گذاشته شد؟
به نظر می‌رسد حرف‌ افرادی مانند دکتر درخشان بیش از آنکه براساس بنیان‌های معرفتی شکل گرفته باشد، ریشه در خواسته‌ها، مطالبات صاحبان قدرت از پژوهشگران و سفارشی کردن دانش دارد. به عبارتی دیگر برخی از صاحبان قدرت علاقه دارند با تکیه بر قدرت تولید دانش کنند؛ آنگونه که این امر در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی ممکن است. اما در حوزه اقتصاد و به دلیل آنکه کلیت موضوع براساس اعداد مورد سنجش و واکاوی قرار می‌گیرد و با زیست روزمره مردم و بدون واسطه در ارتباط تنگاتنگ است این امر دشوار و بلکه ناممکن خواهد بود. بنابراین آنچه دکتر درخشان درباره «کار جهادی» و «نیروهای انقلابی» می‌گوید حکایت از آن دارد که نظریه اعلام‌شده به هر دلیلی امکان تحقق نیافته و به جای چنگ زدن به بنیان‌های نظری بهتر آن است به افراد و فعالیت عملی و نه علمی آنان تکیه کنیم.رضا صادقیان/ کارشناس اقتصادی/ جهان صنعت
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر: