افراد کمالگرا هر شکست، ناکامی و نداشتهای را درون خود، عقده حقارت تلقی میکنند و خود را در مقایسه با دیگران قرار میدهند.
شفاآنلاین>سلامت>احساس انسان به خود، از مهمترین علل تاثیرگذار در ارتباط وی با سایر افراد و محیط پیرامون است. داشتن احساس ارزشمندی منجر به فعالیتهای مثبتتر و موفقتر در زندگی میشود، اما احساس حقارت که در نقطه مقابل ارزشمندی قرار دارد، زندگی فرد را به رنج تبدیل میکند و نقطه سرآغاز سرزنش خود، محسوب میشود.
به گزارش شفاآنلاین: احساس حقارت یا خودکمبینی به حالت سرکوفتگی و افسردگی همراه با کینهتوزی که به سبب ناکامی و تحمل رنج پدید میآید، تعریف شده و یکی از نخستین چالشهای روحی است که انسان از بدو تولد با آن روبهرو میشود. منشأ این احساس، ناتوانی اولیه انسان و در مرحله بعدی نقصهای جسمانی، تحقیرها، تمسخرها و برخوردهایی است که نخست در خانواده و سپس در جمع دوستان، همبازیها و مدرسه تجربه میکند. در واقع همه انسانها چنین احساسی را کم و بیش تجربه میکنند.
آنچه در این فرایند غیرطبیعی و نابههنجار محسوب میشود، تبدیل این احساس به عقده حقارت است. بدین معنا که فرد برای رفع نقصها و ضعفها و کاهش احساس حقارت به جستوجوی جبران ناتوانیها و نقصها برخواهد آمد و اگر راههای سالم و سازنده به او نشان داده یا برای او مهیا شود، فرد از طریق راههای جبرانی سالم در یکی از فرایندهای جبرانی و سازنده، سرمایهگذاری و با پیشرفت و دریافت تشویق و ترغیب، احساس حقارت را به احساس موفقیت تبدیل میکند.
عواملی مانند نادیده گرفته شدن توسط والدین، آزار توسط والدین، نبود حمایت عاطفی، نوع تربیت خانواده (انتقاد بیش از حد و انتظارات بالا)، تبعیض و محرومیت اجتماعی، تعلق به گروههای اقلیت جامعه، نقصهای جسمی، عملکرد تحصیلی، ضعف و ناتوانی در رسیدن به اهداف در بزرگسالی از عوامل تأثیرگذار در پایهریزی احساس حقارت محسوب میشود.
یکی از مؤلفههای احساس حقارت و خودکمبینی، مقایسهگری است، فرد دارای این احساس همواره خود را با دیگران مقایسه و تصور میکند اگر شبیه دیگران شود میتواند احساس حقارت خود را ترمیم کند. این افراد برای خود احترامی قائل نیستند و به دیگران نیز احترام نخواهند گذاشت، با کوچکترین توصیه دیگران، مسیر زندگی خود را تغییر میدهند، خود را جذاب نمیدانند، به انزوا روی میآورند و هر نوع انتقاد سازنده یا مخربی را دشمنی تلقی میکنند.
به طور کلی، انزوای اجتماعی، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران، ترس از قضاوت دیگران، نگرانی در خصوص ظاهر، موفقیت و خصوصیات خود، یافتن نقص در خود، نادیده گرفتن تواناییها و موفقیتهای خود، بزرگنمایی زندگی و موفقیتهای دیگران، اضطراب عملکرد، نیاز به توجه افراطی از سوی دیگران و حساسیت بیش از حد و زود رنج بودن از علائم داشتن احساس حقارت به شمار میرود.
پایهریزی نرمافزار خودتحقیری در انسان
احسان کاظمی؛ روانشناس اجتماعی اظهار میکند: احساس حقارت، احساسی است که از محیط پیرامون به فرد منتقل میشود. گاهی محیط پیرامون یک فرد مانند جامعه، خانواده یا دوستان، نرمافزار خودتحقیری را در وجود آدمی پایهگذاری میکند و به صورت مداوم به فرد احساس گناه میدهد. آغازگر این احساس خانواده است؛ به طوری که به فرد القا میکنند، اگر از قوانین و چاچوب مشخص شده خارج شوی، مستحق سرزنش خواهی بود.
وی با بیان اینکه این احساس، یک رو از کمالگرایی نیز میتواند محسوب شود، میافزاید: افراد کمالگرا هر شکست، ناکامی و نداشتهای را درون خود، عقده حقارت تلقی میکنند و خود را در مقایسه با دیگران قرار میدهند. اگر یک روی سکه را غرور، تکبر، خودبزرگبینی و روی دیگر سکه را خودتحقیری و خودخاراندیشی تصویر کنیم، به این نتیجه می رسیم که هیچیک از این دو رو، صحیح نیست.
این روانشناس اجتماعی با بیان اینکه اساس زندگی داشتن حس ارزشمندی است، تصریح میکند: فردی که در درون خود، احساس ارزشمندی را تجربه میکند، با اشراف به وجود ضعفها و قوتها نگاه میکند، اعتقاد دارد که بهرغم ضعفها، شکستها و نداشتنها، انسانی ارزشمند است و به دنبال قضاوت و مقایسه کردن خود یا رقابت با فردی دیگر نیست.
فرد مغرور، انباشته از احساس حقارت است
وی ادامه میدهد: انسانی که خود را با خویشتن خود مورد ارزیابی قرار میدهد و بر اساس معیاری عقلانی و صحیح حرکت میکند، هیچگاه احساس عقب ماندن یا جلو افتادن از فردی دیگر را ندارند؛ بنابراین نه در ورطه غرور و خودبزرگبینی گرفتار میشود و نه در ورطه حقارت. به طور طبیعی، فرد مغرور نیز انباشته از احساس حقارت است.
کاظمی میگوید: نتیجه نبودن احساس ارزشمندی و تربیت کودک مبتنی بر حس مقایسه و قضاوت، منجر به نبود اعتمادبهنفس، عزتنفس و دوست نداشتن خود یا برعکس، یعنی ایجاد غرور و تکبر میشود. بسیاری از اوقات فرد اعتقاد دارد که خودخاراندیشی، نوعی تواضع یا فروتنی است و به آن جنبه ارزش میدهد و این موضوع در صورتی است که اگر کسی برای خود احترام و حرمت قائل نباشد، به طور قطع برای دیگران نیز این موضوع را مد نظر قرار نمیدهد و گاهی این موضوع زمینهساز آسیب خواهد شد.
وی اضافه میکند: از زمان متولد شدن کودک، ارزشگذاریها آغاز میشود و گمان میکنیم که کودک متوجه کلمات نیست، اما فضای مفهومی در ارتباط کلامی، انرژیهای پشت کلام است و در واقع، انرژی نهفته در کلام، زبان بدن و لحن گفتار بر کودک تأثیرگذار است. فرزند از ابتدای کودکی با رفتار والدین و خانواده متوجه میشود که باید مبتنی بر قطبنمای ذهنی دیگران حرکت کند تا ارزشمند باشد.
نقش احساس حقارت در وابستگیهای روابط عاشقانه چیست؟
این روانشناس اجتماعی با اشاره به اینکه وابستگی در روابط احساسی و عاشقانه نیز از وجود احساس حقارت ناشی میشود، میافزاید: فردی که وابسته شخص دیگری است و بدون او احساس پوچی دارد، حتی هنگام حضور در کنار آن شخص نیز نگران از دست دادن او است، احساس حقارت، افسردگی، وسواس فکری، استرس، اضطراب، احساس خودتحقیری بیشتر و خشم را به همراه دارد.
کاظمی تصریح میکند: افراد دارای این احساس، نسبت به فردی که خود را با او در تراز مقایسه قرار میدهند، احساس خشم دارند. احساس حقارت در حوزه رفتاری، منجر به میل به پیشرفت، اما در عین حال نداشتن رضایت از خویشتن میشود. کمالگرایی یا ایدهآلگرایی و اهمالکاری نیز از ویژگیهای این افراد محسوب میشود. افراد دارای احساس حقارت از نظر روانی تنبل میشوند؛ چراکه انرژیهای ذهنی آنها صرف مقایسه کردن، احساس شرم و گناه است و برای انجام فعالیتهای خود، انرژی کافی ندارند.
کاظمی ادامه میدهد: بهترین راهکار رفع یا کاهش دادن این احساس، آموختن این موضوع است که هیچکس برتر از دیگری نیست، احساس ارزشمندی درون هر انسان وجود دارد و باید آن را جستوجو کرد. تربیت و رابطه مبتنی بر ارزشمندی بر اساس داشتههای افراد نیز از سایر راهکارهای کنترل این احساس است. والدین بر این باور هستند که اگر فرزند خود را با فرزندی دیگر مقایسه کنند، تلنگری به فرزند وارد میشود و بیشتر تلاش میکند، اما با این رفتار تنها زیربنای فرزند خود را تخریب میکنند.
لزوم دستیابی به جامعهای مبتنی بر ارزش
این روانشناس اجتماعی با بیان اینکه ارزش نفس زندگی به وجود آدمی وابسته است و با سادهتر گرفتن زندگی، ارزشمندی افراد افزایش مییابد، میگوید: زندگی یک فرد زمانی معنا مییابد که وی برای خود ارزش قائل باشد، اما با داشتن احساس حقارت، لحظه لحظه عمر فرد دارای رنج بوده و موفقیت، فریبی بزرگ است و انسان همیشه نباید موفق شود، بلکه باید زندگی سالم و معناداری داشته باشد.
وی با بیان اینکه بیشتر افراد موفق دارای مشکلات خانوادگی، رفتاری، اجتماعی و روانی هستند، توان تفریح کردن ندارند و از زندگی خود لذتی نمیبرند، اضافه میکند: در واقع باید به جامعهای مبتنی بر ارزش برسیم، نه مبتنی بر موفقیت؛ این جامعه از افرادی تشکیل میشود که به جای داشتن احساس تکبر، خودبزرگبینی یا حقارت، احساس خود ارزشمندی دارند.
کاظمی با تاکید بر اینکه واکسن ارزشمندی، بهترین راهکار مقابله با ویروس حقارت است، خاطرنشان میکند: خانواده، مدرسه و جامعه ما، انسان را برای رسیدن به درجات بالا تشویق میکند و این احساس را به فرد منتقل میکند که اگر در چارچوب تعیین شده قرار نگیرد، مستحق سرزنش میشود. سرزنش سرآغاز خطا است؛ چراکه هر چه فرد خود را بیشتر سرزنش کند، بیشتر مستعد بروز رفتارهای دور از شأن آدمی میشود. ایمنا